✳️ شور اربعین از زبان حضرت زینب (س) ✳️
بند اول:
چهل منزل دوریه تو منو پیر کرد هجرون تو
چهل روزه بی قرارم پر از دردم دلخون تو
چهل منزل حسین جانم گرفت از من تاب و توون
چهل روزه زخمامو من ندادم به کسی نشون
کاش که اینجا
نبود نامحرم
نشون میدادم
شکاف روی سرمو
کبودی پیکرمو
یاد بکنی مادرمو
داداش حسین 4
برادرم 4
غریب حسین .....
بند دوم:
چهل منزل روزای تار برای ما میشد تکرار
ما رو بردند توی بازار میگردوندند بین انظار
چهل منزل بد و بیراه جسارت با سنگ و دشنام
سه بار میگیم امان از شام امان از شام امان از شام
بزم می بود
جام بلا بود
طشت طلا بود
نگاه مستی هرزه
دختر تو میلرزه
مرگ به بقا می ارزه
داداش حسین 4
برادرم 4
غریب حسین ....
بند سوم:
چهل منزل غل و زنجیر چهل منزل طعم تحقیر
ولی داغ تو خرابه منو کرده بدجوری پیر
جون داد وقتی که سرت رو ، روی پاهاش کرد نوازش
شکستم من وقتی که خاک میریختم رو جسم نازش
زینبم من
که قد خمیدم
گیسو سفیدم
چه روزگار تاری
با این غمای کاری
نشناسیمم حق داری
داداش حسین 4
برادرم 4
غریب حسین ....
@navaye_asheghaan
مولا عباس مازندرانی پرچم به دوشِ،هر دفعه ای میگه: هر که دارد هوس کرببلا بسم الله،کاروان میبره کربلا.....هرچی منتظر شدن دیدن دیگه کاروان کربلا رو راه نمیندازه...
جوونا سریع اومدن جلوش رو گرفتن،آ شیخ هرسال کاروان کربلا رو راه مینداختی امسال چرا راه نمی اندازی؟
گفت: گرفتارم..گفتند: ما کارهات رو میکنیم اما پرچم قافله رو زمین نزار"
کارهاش رو کردن، پیر مرد پرچم انداخت رو دوشش،گفت هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله،کوچه پس کوچه های شهر مازندران گشت،
گفت فلان روز اذان صبح حرکت میکنیم،
مثل حالا نبود،پیاده راه میافتادن برن سمت کربلا،
راه افتادن مردم شهر یه عده بچه هاشونو فرستادن یه عده جوونا مادر پدراشونو کول گرفتن،یه عده گفتن: اگه رفتی سلام مارو برسون....
راه افتادن رفتن،چند شبانه روز تو راه ،تا آخرین منزل شیخ یه نگاهی کرد به جوونا گفت: بگید ببینم امشب چه شبی است؟
گفتند: شب جمعه است،گفت: از این دور نگاه کنید اون چراغایی که از دور معلومه میدونید کجاست؟
چراغای شهر کربلاست،اینکه خودمون رو بکشونیم هرجور هست بریم حرم از فضیلت شب جمعه عقب نیافتیم،گفتن باشه شیخ....
هر جوری بود رسیدن کربلا،گفت روایته همینجوری خاکی و خسته بریم حرم...وارد حرم حسین شدن،"السلام و علیک یا اباعبدالله"
یکی میگه: آقا! مادرم سلام رسوند،اون یکی میگه: آقا! ممنونم کربلاتو دیدم نمردم،یکی میگفت: آقا فلان همسایمون سلام رسوند،یکی میگفت: آقا! آرزو داشتم کربلاتو ببینم،میگن: شبهای جمعه بوی سیب میاد،
یه نکاه کردن گفتن آ شیخ ما ازت گِله داریم،گفت: چرا؟گفت: من یادمه دیگران میگفتن هر وقت آشیخ میاد کربلا،حرم ابی عبدالله میرسیم برامون روضه میخونه نوحه میخونه،میشه برامون نوحه بخونی،گفت چشم، همه رو جمع کرد کنار ضریح شش گوشه،گفت من دفتر نوحم و باز میکنم،هر نوحه ای اومد همونو میخونم،گفتن: باشه،همه جمع شدن دفتر نوحه رو باز کرد،میدونی چه نوحه ای اومد؟..*
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
*من از امان زمان معذرت میخوام،میدونی چرا میگه جوانان بنی هاشم بیایید،از صبح هرکی رو زمین افتاد ابی عبدالله تنهایی برش گردوند،معناش میدونی چیه،میگه جوانان بنی هاشم بیایید یعنی این بدن پاره پاره است،یه نفر تکی نمیتونست بدن رو برگردونه*
بگویید خواهرم زینب بیاید
تماشای رخ اکبر نماید
*روضه رو خوند،همه سینه زدند، رفتند، گفتن بریم استراحت کنیم،ملا عباس هم اومد استراحت کنه، سرش رو گذاشت رو زمین،تو عالم مکاشفه و رویا گفتن بلند شو آقات اومده..آقام؟بله ابی عبدالله،
میگه: در عالم رویا دیدم ابی عبدالله وارد شد، فرمود: برا سه تا مطلب من اومدم،اول بدون هرکی زیارتم بیاد دیدنش میرم،دوم اینکه از راه دور پیر مردی تو شهرتون به من سلام داد،سلام من و بهش برسون،سوم اینکه یادت باشه هر وقت شب جمعه اومدی کربلا روضه ی علی اکبر نخون،آخه مادرم زهرا شبای جمعه کربلاست،طاقت نداره...
همچین که اومد گفت: بابا! اجازه بده برم میدون،فرمود برو عزیزم...عمه ها دورش رو گرفتن،خواهرا دورش رو گرفتن،سکینه میگه: داداش! مواظب خودت باش،رقیه میگه: علی اکبر! مواظب خودت باشه..رباب میگه: مواظب خودت باشه..زینب میگه: الهی عمه دورت بگرده...
راه افتاد سوار بر مرکب شد،تا اومد حرکت کنه دل تو دل حسین نیست، آی جوونا!اینو باباها میفهمن،همچین که چند قدمی رفت یه وقت شنید صدای باباش میاد،فرمود علی جان! صبر کن...
بله بابا،فرمود پایین بیا،دومرتبه پایین اومد،صدا زد: علی جان!چند قدم جلو بابا راه برو،میخوام خوب قد و بالات رو ببینم...
رفت تو دل دشمن جنگ نمایانی کرد،رزم بلده و جنگیدن،اسب تربیت شده است، میدونه باید به سوارش چه جور سواری بده،این اسب تربیت شده بود، می دونه اگه دید دوتا دستا اومد زیر گردنش،یعنی دیگه توان ندارم باید برگرده همونجایی که سوارش رو سوار کرده...
جنگ نمایان کرد،یه وقت علی رو دوره کردن،صدا ناله ی حسین بلند شد،شمشیر دار با شمشیر میزنن،نیزه دار با نیزه میزنن...
سر شکافته شده،دید تنها راهی که داره دستشو دور گردن اسب بندازه برگرده سمت خیمه...
خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت،عوض اینکه برگرده سمت خیمه،رفت وسط دل دشمن،اینقدر با شمشیر و نیزه......
@navaye_asheghaan
#دودمه دو دسته ای
☑️ دسته اول
دلم غرق عزا شد ۲
به صد غم مبتلا شد
که زینب وارد کرببلا شد ۲
حسین جانم حسین جان ۲
حسین جانم حسین جانم حسین جان
☑️ دسته دوم
دوباره دل غمین است ۲
که روز اربعین است
زمین و آسمان ماتم نشین است
حسین جانم حسین جان ۲
حسین جانم حسین جانم حسین جان
استاد #محمد_مبشری
@navaye_asheghaan
🏴🍃 نذر #حضرت_أباعبدٱلله_ٱلحسین_ع
#زیارت_اربعین_به_عشق_کربلا 🍃🏴
جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم
دو دنیا را نه با تردید؛ که قطعا نمی خواهم
بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت
که بی تو قبرِ خود را لحظه ای روشن نمی خواهم
نگاهت مُهر تأیید است و از اینرو، از این و آن-
به قدر ذره ای تعریف و حُسن ظن نمی خواهم
میان روضه تا اشکم سرازیر است و می بینی
برای بردنِ دل از تو فوت و فن نمی خواهم
بهشتِ بی تو را شاید که بعضی ها بخواهند و...
گوارایِ وجودشان! ولیکن من؛ نمی خواهم!
به جز شش گوشه و کنج حرم هر جای عالم را
نه که سهوی! که مادرزادی و عمداً نمی خواهم
اگر یک ذره در جاماندنم از کربلا خیر است
من این گنج بدونِ رنج را اصلا نمی خواهم!
#ألسلام_علیک_یاسیدٱلشهدا_یاحسین
#أللهم_ٱرزقنا_کربلا
#زیارت_اربعین
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@emame3vom
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅