eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
یا زهرا مدد ـــ دشتی خوانی ــــــــــــ آه نمیدانم بهار یا خزونه ــــ خداوندا که زهرایم جونه ــــ خدایا همسرم بار سفر بست ـــــ دلم را داغ و غمهایش بشکست ـــــ مدینه بی کس و تنها حیدر...... مرو ای با بفا زهرای حیدر ـــــ بنالم از غمت یار جوانم ـــــ جوان مرگ گشتی ای آرام جانم ــــــ چه سازم فاطمه با کودکانت ـــــ شد بلبل دختر شیرین زبانت ـــــ بسر کرد زینبت چادر نمازت ـــــ بگو حیدر از این ماتم چ سازت ـــــ الهی بشکنت دست مغیره ـــ شکسته قامت سرو جوانم ــــــ چه خواب راحتی کردی عزیزم ـــــ ولی داغت شکسته استخوانم ـــ کجا دیدید جوانی در جوانی ــــ شود قامت او اینجور کمانی ـــــ سه ما از من زهرا روح گرفتی ــــ سه ماه تو دست بر پهلو گرفتی ـــــ چقدر درد داشتی و چیزی نگفتی ـــ الهی من شوم قربان دردت ـــ الهی فاطمه قربان صبرت ـــ تو کردی جان خود فدای حیدر ــــ فتادی در میان آتیش و در ــــــ خدا صبری بده بر حیدر او ــــــ که رد خون زهراست روی در او ــــ
بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته . بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته . ببین بشکسته پهلویش ، سیه گردیده بازویش تو خود ریز آب بر رویش ، ولی آهسته آهسته . همه خواب و علی بیدار ، سرش بنهاده بر دیوار بگرید از فراق یار ، ولی آهسته آهسته . حسن ای نور چشمانم حسین ای راحت جانم بنالید ای عزیزانم ، ولی آهسته آهسته . بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب بخوان او را به تاب و تب ، ولی آهسته آهسته . روم شب ها سراغ او ، به قبر بی چراغ او کنم زاری ز داغ او ، ولی آهسته آهسته . .
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد این مرد از خجالتِ این چهره آب شد اسماء بریز آب که آتش گرفته ام دیدی چگونه خانه من هم خراب شد * من چند بار شُسته ام و هَم نیامده خونت هنوز می چکد از زخم تازه ات این سنگِ غسل شاهدِ پهلویِ سرخ توست ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات * دریاب حالِ کودکانِ خودت را ببینشان با گریه آستین سرِ دندان گرفته اند حالا که وقتِ بُردنِ تابوتِ مادر است از من نشانِ خانه یِ سلمان گرفته اند * حالا عزایِ کندن قبرت گرفته ام حالا برای بردنِ تابوت مانده ام این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است این نقش دست کیست که مبهوت مانده ام * آه ای غرورِ من پس از این وقتِ تسلیت لبخندها به دیدنِ یارِ تو می رسند برخیز ذوالفقارِ نبردِ مرا ببند فردا برایِ نبشِ مزارِ تو می رسند * باید که چند قبر برایت درست کرد باید مرا به جای تو در قبر جا دهند دست پدر رسید تو را گیرد از علی شاید که زخم آتش در را شفا دهند
 روضه و توسل به حضرت زهرا (س) این منم قبر میکَنَم زهرا؛ از برایِ یگانه دلدارم؟! نکند این که خواب میبینم کاش میشد کنی تو بیدارم این منم تیشه میزنم زهرا؛ تا مهیا کنم مزارِ تو را با دو دستِ خودم به خاک نهم گل پژمردۀ نزارِ تو را آه زهرا قسم به جان شما پاره شد قلبِ مرتضی از غم همچنان شمعِ صبح میسوزم بینِ مرگ و حیات حیرانم فاطمه؛ من نمازِ صبرم را در کنارت نشسته میخوانم ذکرها را شکسته با یادِ دنده‌های شکسته میخوانم منم علی که خیلی خسته‌م چشمای خسته‌مو که بستم با خاطراتِ با تو بودن میونِ سیلِ غم نشستم فاطمه در خودم شکستم کاش میشد زهرا .. دوباره زندگی کنم با تو رو قلبِ من نوشته تنها تو، محبوبم کاش میشد زهرا .. صدای تو، تو خونه می پیچید لبِ حسن دوباره میخندید، ای خوبم ای یاسِ پرپر .. بدونِ تو چیکار کنه حیدر ، یازهرا .. مدتی هست رنگش پریده تموم موهاشم سفیده چی شده ابنجوری شکسته به من بگو حسن چی دیده! تو کوچیکی قدش خمیده میگه زیرِ لب .. مادرمُ آزار نده برگرد برو عقب جلو نیا نامرد، ای نامرد شرمنده مادر .. تا زنده‌ام غمت با من باشه نشد مدافعت حسن باشه، ای مادر ای یاسِ پرپر .. خدا نگهدارت باشه مادر .. فاطمه جان؛ گیرم که زینبین تو خوابیدن آرام کردنِ حسن آسان نیست .. یک روز زینب سلام الله علیه جلو آمد صدا زد داداشم، حسن جانم .. چرا همش یه گوشه کز کردی و زانویِ غم بغل گرفتی .. داغ مادر دیدی، ما هم دیدیم .. تو داداش بزرگِ مایی .. قفل لب‌هاش باز شد .. صدا زد زینبم دست از دلم بردار .. هرچی دیدیم با هم دیدیم اما تو کوچه من بودم، شما نبودید .. هرچی تلاش کردم جلوش رو بگیرم نشد.. دستش زِ سر گذشت .. یا زهرا .. یا رب نصیب هیچ غریب دگر نکن دردی که گیسوان حسن را سفید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی دستش زِ سر گذشتُ مرا ناامید کرد
💚شعری از مجتبی روشن‌روان💚 〰➖💔🍃🙏🍃💔➖〰 بخوان ای دل سمیع‌الدعا را صداکن خدای سریع‌الرضا را الهی به حق رسول امین‌ات امانی بده بندهء بینوا را الهی به حق علی شاه مردان مگیر از دل من صفای ولا را الهی به حق بتول شهیده بیا با من رو سیه کن مدارا الهی به حق‌الحسن از کرامت بگردان کریما قضا و بلا را الهی به حق‌الحسین از عنایت فزون کن به قلبم غم کربلا را الهی به زینب به حق رقیه مسوزان دل بندهء مبتلا را الهی به حق اباالفضل‌العباس عطا کن به چشمان تارم حیا را الهی به سجاد و باقر به صادق به من هدیه کن سوز و آه و بکاء را الهی به زندانی عشق، کاظم مرانی ز کویت اسیر بلا را الهی به شمس‌الشموس ولایت رضاکن ز دستم نگاه رضا را الهی به حق جوادالائمه بده رزق پاک و فراوان گدا را الهی به هادی... علی چهارم هدایت بفرما به میخانه ما را الهی به حق‌الحسن باب مهدی بیا وا کن از لطف باغ لقا را الهی بحجه، الهی بحجه بده اذن دیدار آن دلربا را الهی به حق تمام قسم‌ها ببخش این سیه‌چهرهء بی‌وفا را
_فرزندان (س)با_ما_در 😭😭😭 متن روضه حضرت زهرا (س) - آخرين وداع فرزندان با مادر شهيده - (علی(ع) زهرا را در هفت پارچه کفن کرد، اینک می خواهد کفن را ببندد (ع) زهرا را در هفت پارچه کفن کرد، اینک می خواهد کفن را ببندد، ولی معمول است قبل از این که بندهای کفن را ببندد، فرزندان وکسان و نزدیکان شخص درگذشته را می خوانند و اجازه می دهند که باز دیداری از او کنند. امام (ع) هم صدا زد: «ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم! بیایید و بشتابید و توشه از دیدار مادرتان برگیرید که دیگر او را نخواهید دید.» یتیمان زهرا(ع) بعد از آن که پدر اذن دیدار دارد، شتابان آمدند و با ناله جانسوز و شیون صدا می زدند: وا حسرتا.... . این صدای شیون، قلب مادر مهربان را تکان داد، اما نه مختصر، بلکه به اندازه ای که دست هایش از کفن به سوی فرزندان بیرون امد. امیرالمومنین(ع) می فرماید: «خدا را شاهد می گیرم که زهرا از ولوله کودکان خود با تن بی جان، به جان آمد، ناله ای آهسته کرد و دست های خود را از کفن در آورد و آن حسن و حسین را به سینه چسبانید و مدتی نگه داشت.» ناگهان هاتفی از آسمان ندا در داد: «ای علی، این دو را از نعش مادر برگیر که به خدا فرشتگام آسمان را به گریه در آوردند.» علی(ع) نیز آن عزیزان را از نعش زهرا برگرفت، و بندهای کفن را گره زد.[۱] به روایت ناسخ التواریخ، عزیزان فاطمه(ع) خود را روی پیکر پاکش افکندند، ناله سر دادند و با کفن مادرشان اشک چشم خود را پاک می کردند.... گریزی به کربلا این یک وداع بود، یک وداع جانسوز هم در کربلا به وقوع پیوست. وقتی که اهل بیت امام حسین(ع) را به اسارت می بردند، به ماموران ابن سعد گفتند: شما را به خدا، ما را به قتلگاه ابی عبدالله ببرند. و چنین کردند. همین که چشم زنان به کشته ها افتاد فریادشان به شیون بلند شد و لطمه به صورت می زدند، و دیدند که زینب(ع) آن چنان با حالتی افسرده و قلبی شکسته نوحه سرایی می کرد و کنار پیکر عزیز برادرش می گریست که دوست و دشمن را به گریه در اورد.[۲] الا لعنه الله علی القوم الظالمین [۱]                - بحارالانوار، ج ۴۳، به نقل از «ملکه ی اسلام فاطمه زهرا(س)» آیت الله کوه کمره ای، ص ۲۴۷. [۲]                - بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۵۸. : كتاب آتش در حرم : باب الحرم 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
راضی به هر قضایِ خدا می روی علی چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی   دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم با دستهای بسته کجا می روی علی   ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست مسجد چرا بدون عبا می روی علی   آشفته حالِ فاطمه ی پشتِ در نباش قدرِ خودت به هول و ولا می روی علی   آیینه ی شکسته ی این کوچه ها منم از من شکسته تر تو چرا می روی علی   بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است داری چه زود کرببلا می روی علی   این کوچه، آخرش ته گودال می رسد داری میان حرمله ها می روی علی   قاسمی
مثل شمع سحری آب شدی از گریه از خودت بی خبری آب شدی از گریه   بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن   دل من از نفس سوخته ات آگاه است مثل اینکه شب بی مادریم در راه است   لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند   زهره خانه حیدر چه شده خاموشی؟ ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟   مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی   طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده   دور از چشم هراسان حسن گریه نکن این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن   بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای کردی
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟ پیشِ رویم چادر از رو بر نمیداری چرا؟   کس نمیگوید سلامم...کس نمیگوید جواب بین این غمها تو قفلِ غم به لب داری چرا؟   رنگِ رخسارت خبر از روزگارت می دهد کارِ خانه پس چرا لبخندِ اجباری چرا؟   هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم پس بگو دستت ز پهلو بَر نمیداری چرا؟   ردِّ خونی پشتِ در روی زمین بینم... ولی خیره با چشمان کم سو سوی مسماری چرا؟    یارِ هجده ساله ام رنگت چنان صد ساله هاست  دست بر زانو خمیده سمت دیواری چرا؟   این دعایت را شنیدم مرگ میکردی طلب نوبهارِ خانه ام از عمر بیزاری چرا؟   ای همه پشت و پناهم عزم رفتن کرده ای؟  قصدِ این داری که از من دست برداری ؟ چرا؟   صبح تا شب کارِ خانه نیمه ی شب گرمِ آه هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟   جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 سبک واحد ایام فاطمیه💠 شـــــاعران جواز نوکـــــرۍ بند اول فاطمیه رسیده یاکه شده محرم اشک چشام می ریزه تو این شبای ماتم توو آسمون شده خیمه ی غم به پا گریه کناش ملک،روضه خونش خدا نشسته مادری رو خاک کوچه ها گریزروضه هاس به دشت کربلا آتیش گرفته خونه ای توی مدینه سیلی زدن به مادری از روی کینه حمایت ازحق علی جوابش اینه؟ یافاطمه یافاطمه ام ابیها 😭💠😭 بند دوم پرستوی مهاجر یاس کبود حیدر نرو صفای خانه بودونبود حیدر بی توعلی میشه تومدینه غریب بمون کنارمن به درد من طبیب سوالم اینه که گناه تو چی بود گوشه ی چشم تو چرا شده کبود یه فصله توی بستری نحیف و بیمار وخیمه حالت الامان از در و دیوار مسافر خسته ی من خدانگهدار یافاطمه یافاطمه ام ابیها 😭💠😭 بند سوم قرارمون همین بود بمونی زهرا پیشم بری تو از کنارم تنها تر از همیشم فقط یه بار دیگه پاشو قدم بزن حرف جدایی رو پیش علی نزن از این نگاه تو جونم به لب رسید نمی دونی دلم چه دردایی کشید بدون تو زندگی رو باور ندارم خودت بگو چه جوری من طاقت بیارم رفتی و از غصه ی تو ابر بهارم یافاطمه یافاطمه ام ابیها سبک؛ به قلم:
مرثیه: خشكی چشم پشیمان مرا دریابید به غباری سر مژگان مرا دریابید من اویسم ز قَرَن آمدم آقایم نیست چشم‌های تر ِ حیران مرا دریابید كاش می‌دیدم و با گریه‌كنان می‌گفتم حال آقای پریشانِ مرا دریابید می‌زنم سینه به پایِ غم‌تان تا یك روز سینه‌ی خسته‌ی سوزان مرا دریابید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریه‌ی مادرِ تو می‌رسد از روضه‌ی ما دست‌ها، چاك گریبان مرا دریابید مادرت باز به سر می‌زند و می‌گوید پسر تشنه و عریان مرا دریابید عمّه‌ی كوچک ِ تو داشت به زینب می‌گفت زخم‌های لب مهمان مرا دریابید حسن لطفی
🌷🕊🍃 نگاه هایت؛ گاهی نگران است... گاهی ناراحت! شاید هم دلگیر... اما هر چه هست هیچ‌گاه سایه چشم‌هایت را از سرم برندار... 💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت آقا❤️ شما خانواده‌ های شهیدان، صبرتان، داغ سوزنده و در عین حال شیرینی‌تان، فراق عزیزان‌تان، فقدان میوه‌ دل‌تان، چون برای خداست، همه و همه محفوظ است. 🥀
از جون و جوونیشون گذشتند.نریمانی.mp3
17.3M
🌷🍃 از جون و جوونیشون گذشتند از جون و جوونیشون گذشتند تا پرچم دین زمین نَمونه الگوی تمومیِ شهیدا اون مادریه که قدکمونه زهرا برای دفاعِ از دین هم جونشو هم جوونیشو داد اون‌جایی که پشت در زمین خورد اون روزی که بین کوچه افتاد درد کشیدند، پس ما چرا بی‌دردیم؟ حالا تو مِیدونیم، معلوم میشه مَردیم یا نامردیم مدیونیم، به خونِ تک‌تکِ شهیدا مدیونیم، به قطره‌قطره خونِ زهرا مدیونیم، مدیونیم رفقا "مدیونیم به شهدا"🌷🍃 چشماشونو روی دنیا بستن رو آرزوهاشون پا گذاشتن هیچ خواسته‌ای از خدا به غیر از دیدارِ امام‌حسین نداشتن مردایی که از خدا می‌خواستن تا مثل امامشون شهید شن یا با لبِ تشنه یا که بی‌سر خواستن پیش زهرا رو سفید شن دل بریدند، از این ‌همه صد رنگی حسینو پیدا کردند، ما موندیم و یک دنیا دلتنگی مدیونیم، به اون دلای مثل دریا مدیونیم، به اون ‌همه صفا و تقوا مدیونیم، مدیونیم رفقا "مدیونیم به شهدا"🌷🍃 جنگیدن ولی با دست خالی تا ثابت کنن مرد نبردن روبروی دنیا تنها بودن اما صحنه رو خالی نکردن ایستادن تا یادمون بمونه باید تو مسیر نور باشیم پیروزی برای مؤمنینه شرطش اینه که صبور باشیم دم نزدن، از ترس و ضعف و تسلیم دشمنو نابود کردن، با سربلندی تو اوج تحریم مدیونیم، به استقامت شهیدا مدیونیم، به شیربچه‌های مولا مدیونیم، مدیونیم رفقا "مدیونیم به شهدا"🌷🍃 شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤 یادشهدا با ذکر صلوات🌷🍃 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سینه زنی هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من سوز ناله هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من پیرهن سیامو بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های آخرم، بیا به من سری بزن به سینه ی کبود من، تو مُهر نوکری بزن ما حلقه به گوشان، این خیمه و درگاهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم رنج و غم و دردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من اشک و آههِ سردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من هر چی گریه کردم بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های اضطراب، برس به داد نوکرت روی سرم دستی بکش، قسم به چشمای ترت تا جان به بدن داریم، ما پیرو این راهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم چشمای پر آبو بزار کنار، برا شب اول قبر من این حال خرابو بزار کنار، برا شب اول قبر من گریه به اربابو بزار کنار، برا شب اول قبر من این نفس خستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من این دل شکستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من پای تو نشستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من ندارم هیچ کسی و من، خدا می دونه غیر تو تمامی امیدمه، فقط دعای خیر تو تا ذکر حسین باشد، آماده و همراهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم این ادای دین و بزار کنار، برا شب اول قبر من همه شور و شین و بزار کنار، برا شب اول قبر من این حسین حسین و بزار کنار، برا شب اول قبر من نذار بمونه رو دلم، حسرت دیدن حرم به هر دری زدم نشد،چی جوری کربلا برم از صبح ازل غرقه، این ناله و این آهم من مزد عزاداری، از فاطمه می خواهم
4_5971805339622835733.ogg
179.4K
‍ ‍ غمت مادر نشسته بر دل من داد بیداد به یادت چلچراغ محفل من داد بیداد دوا بودی به دردم بیادورت بگردم همه حاصلم، شکسته دلم کجایی مادرمن (۲) گل بی خار من مادر کجایی داد بیداد نصیب ما شده داغ جدایی داد بیداد تریی ماه منیرم برات مادربمبرم همه حاصلم، شکسته دلم کجایی مادرمن (۲) شده خاموش و مادر خانه من داد بیداد تو رفتی مادر از کاشانه من داد بیداد همه حاصلم، شکسته دلم کجایی مادرمن (۲) اجرای سبک:⬇️⬇️ بانوای مداح اهل بیت ع استاد دیدبان
♣️😭♣️ ‍ از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی پیش من از چهره ی خود رو گرفتی در سحر وقت نماز شب به ناله دست خود آهسته بر پهلو گرفتی یادم آمد بودی با عَدو رو در رو اشک چشمت جاری همچو خون پهلو خون پهلو دارم خود حکایت از غم گوئیا میبندی بار رفتنم گریه ها با چشم تارت ، از دعا بگذشته کارت آرزوی مرگ داری از خدا با حال زارت ... مهربان ای مادر من ، مهربان ای مادر من ... با چه رویی زد عَدو سیلی به رویت با غلاف و تازیان آمد به سویت چادرت خاکی ، تنت مجروح و زخمی بوی آتش میدهد هر تار مویَت بر سرم با دستت بی رمق زن شانه بوسه زن بر روی دختر دُردانه خون پهلو دارم خود حکایت از غم گوئیا میبندی بار رفتنم ای تمام هست و بودم ، مادر صورت کبودم در فشار درب و دیوار کاش من شاهد نبودم ... مهربان ای مادر من ، مهربان ای مادر من ... میکنم بر تو وصیت جان مادر میزنی آتش به من با دیده ی تر یاریَم کن بشنو از من این سفارش زینبم جان تو و جان برادر امتداد این غم کربلا پا برجاست دِه حسینم یاری ، او غریب و تنهاست روی صحرا پیکر او ، بر سر نیزه سر او جای زهرا مادری کن بوسه زن بر حنجر او ... مهربان ای مادر من ، مهربان ای مادر من ... کربلا منظومه ی احساس داری یک رقیه کودکی چون یاس داری حفظ معجر کن مخور تا که مادر شیرمردی همچو یک عباس داری روی تل میبینی خنجری بر حنجر شمر دون میبُرَد از حسین من سر غرق در خون خسته بی حال ، ناظری بر حال و احوال کـن مرا یاری میان ازدحام و حول گودال ... مهربان ای مادر من ، مهربان ای مادر من ... 😭 ♣️😭♣️ بروزترین ••✾•🌿🌺🌿•✾••