eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab4Fatemieh2-1402[05].mp3
9.56M
. 🎤 در دستگاه و اشاره به زهرا / چرا گرفته معجر آتش بگو چه‌دیده‌ای در آتش مزن به قلبِ حیدر آتش زهرا / تو را عدو چگونه آزُرد که دختر گل تو پژمرد علی به صورتش زمین خورد پهلو / شکسته‌ی من زهرا / علی فدایت مرگ است / پس از تو ماندن زهرا / علی فدایت «زهرا، علی فدایت» زهرا/ امانت نبوّتی تو که شاهکار خلقتی تو چرا شکسته قامتی تو زهرا/ به هستی تو بسته هستم همین که پیش تو نشستم به پهلویت قسم شکستم با هم / بیا بگرییم ابر / بهار من باش دنیا / وفا ندارد زهرا / کنار من باش «زهرا، علی فدایت» شاعر: ✍ نغمه پرداز: مرتضی حبیبی 🎼 🏴 @navaye_asheghaan
( سلام الله علیها ) منم و داغ غم تو منم و آتیشِ قلبم رفتی و نیستی ببینی زندگیم پاشیده از هم مثل تو میلرزه دستام دیگه سو نداره چشمام تکیه گاهم بودی اما این روزا بدجوری تنهام رفتی و نگفتی بی تو کی برام سنگ صبوره حالا که نیستی ببینی خونه بی تو سوت و کوره از همه دلم گرفته خونمونو غم گرفته نبینه خیر اون کسی که عمرمو اَزم گرفته ( تکرار بند اول ) یادمه اون خندهاتو هردفعه صدات میکردم توو دلم غمی نمیموند وقتیکه نگات میکردم یادته روزای اول زندگیم چه رو به راه بود همیشه برای قلبم دستای تو تکیه گاه بود همیشه سوختی و ساختی باکم و زیاد حیدر این روزها دیگه کسی نیست برسه به داد حیدر حالا تو به زیر خاک و حالا من افتادم از پا همه دنیام رو گرفتن سیرم از تموم دنیا یادمه روزای آخر از منم رو میگرفتی واسه هر قدم ، تو باید دست به پهلو میگرفتی سه ماه آخر عمرت خیلی دردسر کشیدی درد پهلو ، درد بازو ، غریبونه پَر کشیدی یادته اون همه گفتم اینا رحم اصلا ندارن ولی گفتی هرچی باشن کاری با یه زن ندارن پشت در تاکه رسیدی بی هوا یکی لگد زد خیلیا تو کوچه بودن همه گفتن خیلی بد زد کوچمون خیلی شلوغ شد اما دلها ، مثل سنگ بو‌د کوچه پُرشد از هیاهو اِنگاری مِیدون جنگ بود یکی با غلاف شمشیر یکی زد با تازیونه بچه ها با ناله گفتن نزنید مادرمونه یه طرف حُسینت افتاد یه طرف حَسنت افتاد درِ نیم سوخته رو دیدم وقتی که رو تنت افتاد هیزم و آتیش و دود و دلِ من توو شعله ها بود اومدی بلندشی اما چادرِ تو زیر پا بود یادمه ، نفَس کشیدن برا تو دیگه عذاب شد زخمِ پهلوتو که دیدم دنیا رو سرم خراب شد یادمه میونِ بستر وقتی که حالت وخیم شد هر کسی می بینی میگه دخترت ، چه زود یتیم شد خانومم از وقتی رفتی خونه رو غربت گرفته بعدِ ماجرای کوچه حسنم لُکنت گرفته نیمه شب ، نیستی ببینی که حسین بهونه داره کسی نیست ، یه کاسه آب بالای سرش بزاره رفتی با پَرِ شکسته میدونم میآی دوباره قصِّه ی سینه شکستن هنوزم ادامه داره تو میآی ، کنار گودال که مدینه ی حسینه می بینی یکی با چکمه رویِ سینه ی حسینه ... 1393 @navaye_asheghaan
سوارِ عُمر به همراه کاروانی رفت که رفته‌رفته تنم رو به ناتوانی رفت چِقَدر زود به دیدارم آمده‌ست اَجَل تمام فرصت دنیا چه ناگهانی رفت چه سال‌ها که به دنبال معصیت طی شد بِجُنب ای دل آلوده‌ام! جوانی رفت گناه، برگ و بَرِ شاخه‌ی مرا انداخت بهارِ حاصلِ عمرم چنین خزانی رفت به زرق و برق ظواهر چه ساده دلبستم ببخش...، مشتری‌ات سمت هر دکانی رفت هنوز ذوق مناجات صبحگاه منی دلم برای تو با هر دم اذانی رفت کدام بادیه را خیمه‌گاه خود کردی؟! پرم که خسته شد از بس پیِ نشانی رفت هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی هزار مرتبه حیثیَّتم عیانی رفت فقط بیا وُ بغل کن مرا؛ همین کافی‌ست چه خواهد آن‌که در آغوش یارِ جانی رفت! همیشه از کرم‌ات ظرف خالی‌ام پُر شد کجا گدای تو دنبال لقمه‌نانی رفت؟ خُمار باده‌ی عشقم، دوای من نجف است خوش آن‌که در پی مِی های آنچنانی رفت به روی سینه‌ی ما حک شده ست: مالِ علی نمی‌شود که جز اینجا به آستانی رفت تو را به اشک علی بعد فاطمه، برگرد! به آن رشیده‌ی حیدر که قدکمانی رفت * * کنار علقمه تیرِ سه شعبه شد مسمار به جنگِ چشمِ علمدارِ قهرمانی رفت پس از شکستن عبّاس، خیمه غارت شد میان اهلِ حرم، مستِ بددهانی رفت... ✍ و @navaye_asheghaan
. شب زیارتی (مناسب شب یلدا)  حاج ابوالفضل جدیان شربیانی و محسن حسنی ✍ ➖➖➖ هر چی روزا کوتاه بشه، غصه ی شب طولانیه یلدا میشه بیشتر برات، گریه کنم چند ثانیه امشب, چند لحظه بیشتر، اسمتو میخونم امشب، چند ساعت بیشتر، پای تو می‌مونم چی میشه نوکری هام، شبیه یلدا بشه تو روضه ی تو پیر شم، قدم برات تا بشه تو وقت مردن چشام، به دیدنت وا بشه ای جان ای جان حسین --- هر موقه میگن کربلا، قلب من تو تاب و تبه اون شبی که دور از توام، یلدا واسه من اون شبه امشب، چند لحظه بیشتر، دوری عذابم داد امشب، چند ساعت بیشتر، دلم یادت افتاد انگاری مثل یلدا، قسمت من طول کشید جاموندم از زیارت، نوبت من طول کشید حاجتمو روا کن، حاجت من طول کشید ای جان ای جان حسین --- هر چی روضه رفتم برات، از حرارتم کم نشد دل با گریه آروم میشه، هر چی گریه کردم نشد امشب، چند لحظه بیشتر، پریشونه حالم امشب، چند ساعت بیشتر، تو فکر گودالم انگاری مثل یلدا، پریدنت طول کشید یوسف من تو گودال، دریدنت طول کشید سه ساعتی چرا سر، بریدنت طول کشید ای وای ای وای حسین ➖➖➖ .👇 @navaye_asheghaan
342.3K
🔳 (مناسب ) 📜 هر چی روزا کوتاه بشه نغمه پرداز: 🖊به قلم @navaye_asheghaan
. ای وای من، ای وای من، ای وای من زهرای من، زهرای من، زهرای من نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی ای جان من، جانان من، یکتای من زهرای من، زهرای من، زهرای من لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی بی تو نباشد خیری از دنیای من زهرای من، زهرای من، زهرای من رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه خیز و ببین حال مرا یافاطمه ای داده جان از غربت و غمهای من زهرای من زهرای من زهرای من چشم حسن هر نیمه شب بارانی است حال حسین از هجر تو طوفانی است زینب بگوید مُردم ای بابای من رهرای من زهرای من زهرای من وقتی زبان گیرد دل شب دخترم گوید حسن وای مادرم وای مادرم میلرزد از اشک حسین پاهای من زهرای من زهرای من زهرای من یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم شرمنده از روی تو و پیغمبرم بعد از تو کِی گردد خموش آوای من زهرای من زهرای من زهرای من گوید نبی چون بنگرد روی کبود رسم امانت داری این گونه نبود اشکِ روانم پاسخ آقای من زهرای من زهرای من زهرای من انسیه ی حوریه ی خلد برین پیش علی در کوچه ها خوردی زمین بازوی تو کرده ورم همتای من زهرای من زهرای من زهرای من بین در و دیوار این خانه چرا با ناله ای محزون صدا کردی مرا گفتی بفریادم برس مولای من زهرای من زهرای من زهرای من ای یاور تنهایی ام خیز و ببین از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین ای در برِ سجاده ات مأوای من زهرای من زهرای من زهرای من @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 رودها چشمان خیست را برابر داشتند آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند دست هایت در میان خانه ی مولا وزید کودکان فاطمه انگار مادر داشتند موج ها از بستر چشمان تو برخاستند ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند بی علمدار است صف های خیالت سال ها سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند مادر پروانه های بی قرار نینوا سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند شاعر:حمیده رضایی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 اي به بنين تو درود همه فاطمـه يا فاطمـه يا فاطمـه بــاغ گــل يــاس سـلام عليک مـــادر عبــاس ســلام عـليک اي همه از خود سفرت تاحسين اذن دخـول حــرمت ياحسين سايـــه‌نشين حـــرم آفتــاب غــرق شــده در کــرم آفتاب فـــاطمه دوم حيــدر شــدي مادر يک ماه و سه اختر شدي طوبـي، طوبـي لک زيـن احترام دختـر زهـرا بـه تو گويد سلام قـدر تـو گـوي شرف از ناس برد ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد جز تو کـه بـر شيـرخدا شيـر زاد؟ جز تو کـه بـر شيـر علي شير داد جز تو که در کرب و بلاي حسين چـار پسـر کــرده فـداي حسين چـار پســر دادي و زيــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو چـار پسـر داشتـي اي جـان پاک رفـت غريبانــه تنـت زيـر خـاک ليـک جوانــان عــرب ره سپـــر در پـي تابـوت تــو همچـون پسر بــر لبشـان نالـه يا فاطمه اشـک فشاندنـد بــرايت همـه ديــده اوتـاد بــرايت گـريست سيــدسجّاد بــرايت گــريست نيست عجب اينکه به ترفيع تو فاطمـه آيــد پــي تشييـع تو بـه غيـرت و وفا و احساس تو بـه خـون پيشانـي عبـاس تو ناله جانسوز تو در گوش ماست چوبه ي تابوت تو بر دوش ماست بـاز هـم آي ماه شهادت فروز مراسـم دفـن تـو مـي‌بود روز بـر در بيـت تـو شـرارت نشد بر گل روي تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هيچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هيچکس کـاش شـود جـاري اشـک همه از حـرمت تــا حـرم فاطمه «ميثــم» آلـــوده دل ســوخته چشم بـه سـوي حـرمت دوخته ذکر دل اوست به هر صبح شام تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام بــاغ گــل يــاس سلام عليک مــادر عبـــاس ســلام عليک غلامرضاسازگار @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 در لابلای بغض این کوی و گذرها پیچیده ذکر وا حسینا در سحرها انگار در یک گوشه از تنهایی خود روضه گرفته حضرت ام القمرها یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است پر می شود از عطر یاس این دور و برها دارد به دل داغ تمام نیزه ها را داغ علی های قبیله، داغ سرها داغی نشسته مادرانه بر دل او داغی که می ماند همیشه بر جگرها جمع مصیباتی که او دیده ست یعنی ام البنین شهر منهای پسرها وَیلی عَلی شِبلی عزیز قلب مادر شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها عباس جان، زینب برایم روضه خوانده از کربلا، از علقمه، از إِنْکَسَرها نخل رشید باغ من، بالا بلندم در بین گلدان جا شدی؟! آه از تبرها آه از غریبی رباب و گریه هایش در لابلای بغض این کوی و گذرها... محمد جواد مهدوی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 فدای حُسن دل انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه جان شده بود چه امتحان بزرگی که در رثای حسین و نه به خاطر فرزند روضه خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود سیدمهدی موسوی @navaye_asheghaan
صبح و ظهر و شام اگر که دیده‌ی عاشق، تَر است فاش می‌خواهد بگوید از همه عاشق‌تر است وصل یعنی سوختن، زیرا که در آغوشِ شمع سرنوشت اکثر پروانه‌ها خاکستر است در لغت «اُم» می‌شود: «ریشه»؛ بلاشک باطناً معنی «اُمّ اَبیها»، «ریشه‌ی پیغمبر» است حال که اطفال مؤمن را «تُرَبّیهِم»* بتول کودکی که فاطمه ربَّش نباشد کافَر است او به هجده نام، هجده سال، هجده جلوه کرد او دو تا نُه سال، سِیرِ مصطفی و حیدر است ما مقام چادرش را هم نمی‌فهمیم، چون سِنخ و جنس ساتر و مستور از یکدیگر است ما نمی‌دانیم خیر و شرّمان را هیچ‌وقت آن‌چه را زهرا برای ما بخواهد بهتر است هر کجا خیر کثیرش هست، ابتر کامل و هر کجا خیر کثیرش نیست، کامل ابتر است * * وای از حال علی و وای از حال علی هرچه می‌شوید دوباره لکه‌خون روی دَر است ✍سروده گروه *امام صادق(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَطْفَالَ شِيعَتِنَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ، تُرَبِّيهِمْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ» ترجمه: همانا کودکان شیعه ما از مؤمنان را، فاطمه علیهاالسلام پرورش می‌دهد. 📚بحارالأنوار، ج ۶، ص ٢٢٩؛ تفسیر علی بن ابراهیم، ج ٢، ص ٣٣٢ @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای همسر سردار جهان، مادر عباس وی دامـن تـو مهـد ادب پـرور عباس در بیت علـی آمده هـمسنگر عباس خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس ام الشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی تو فاطمه ی بیت شـه عـرش مقـامی تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد تـا روز جزا آل پیمبر به تـو نازد عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟ ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت جان همه خوبان جهـان باد فـدایت با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی کـردی بـه بنـی فاطمـه اظهـار کنیزی عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی عباس تو از روز ازل کـرب وبـلایی چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی تـو ام بنینـی نه تـو ام الشهـدایی پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی دلباختـه ی جلـوه ی مصباح هدایی بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت حق است کند فاطمه پیوسته دعایت دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را دور پسـر فاطمه گـردانـده پسـر را در ماتم شان ریخته بس اشک بصر را آتـش زده از گریه دل اهـل نظـر را از بس که در امواج بلا یار حسینی بـا داغ پسرهـات عزادار حسینی یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی از داغ حسین بـن علـی جامـه دریـدی با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود چشمت به حسین بن علی اشک فشان بود بـا داغ چهـار اختر تابنده جبینت گفتـی که نخـوانند دگر ام بنینت آتش نزند کس به دل زار و حزینت ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود عباس تو ای مـادر عبـاس کجا بود؟ ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود ای قبله ی دل تـربت بی شمـع و چـراغت ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت با آن که شدم زائر بی صبر و قرارت نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است قبر تو عیان است عیان است عیان است چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟ از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم هرچند که خون جگرت بود روانه دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه ای کوه غم چار جوانت روی شانه بر «میثم» دل سوخته کن اشک، عنایت تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت استاد غلامرضا سازگار @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چیست دریا کنارِ دریاتر نیست در نور ، از تو زهراتر ابتدا انتها ، نداری تو ای زِ هر مُبهمی معمّاتر! وقتِ رفتن وَ آمدن زِ سفر... با نگاهت نگاهِ بابا ، تَر! هر مَلَک دانه ای زِ تسبیحت آسمان از همه مهیّاتر! پسرانت همه مسیحایند پسرِ آخرت مسیحاتر! خشتِ دیوارِ خانه ات بانو... حُرمتش از بهشت بالاتر! علّت خلقِ هر دو عالم تو ختمِ عشقِ جهان ُ آدم تو ای بهاری ترین ، بهارِ علی برکتِ سفره خانه دارِ علی با تو حیدر سِپَر نمیخواهد ماهِ در گردشِ مدارِ علی! حُجَّتُ اللهِ هر امام تویی مرجعِ دینیِ تبارِ علی! تو بمانی دگر چه غم دارد؟ همه جا یارُ غمگسارِ علی. حرکتِ دستِ پُر زِ اعجازت... قُدرتِ تیغِ ذوالفقارِ علی!! به زمین خوردنت مساوی با... ریزشِ کوهِ اقتدارِ علی! چِقَدَر زود ، قَد خمیده شدی پیشِ چشمِ علی شهیده شدی! حبیب نیازی @navaye_asheghaan
12884.mp3
353.2K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بازم غم تو قلبمه بازم روز ماته تسلیت بگیم همه به قمر علقمه میخونه نوحه باز یه نوکری واسه قد خم یه مادری عزادره واسش یه دختری افتاده تو بستر با یه قلب مضطر میخونه نوحه از غم های یک دختر اباالفضل پسرم 4 شرمدندم من از رباب نشد که بیاری آب شیش ماهش شهید شد و سر نیزه شدش عذاب با روضه های تو قدم خمید دستای لطف تو یکی برید چشای ناز تو یه تیر درید پیش زهرا شدم رو سفید پسرم شنیدم پیش تو اومد با قد خم اباالفضل پسرم 4 کارم گریه شد با آه واسه شاه سر جدا هلاکم واسه ی اون افتاده تو قتلگاه با سم اسبا شد شکسته پر نشسته مادری با چشم تر واسط تو بمیرم نداری سر بنی قتلوک بنی منعوک شد ناله اش زهرا بنی ضبحوک حسین جان پسرم شاعر کربلایی میلادرهبر @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت مرتضی شاهمندی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 گرفتم اینکه باشد هرچه در دنیاست از آنم جهان را با چه رویی دور تو بانو بگردانم کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم نبی را شان تو وقتی و ما ادرئک می آید مرا بد نیست شان فضه ات را هم نمیدانم خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده ولی هرگز نگفتی که نماز زخم میخوانم نمیگویم چرا دستار زردی بر سرت بستی مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمیدانم... حسین صیامی @navaye_asheghaan