مداحی آنلاین - هزار شکر که از خون دل وضویی هست - کریمی.mp3
5.48M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃هزار شکر که از خون دل وضویی هست
🍃لباس مشکی ما هست آبرویی هست
🎤 #محمودکریمی
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_محرم
هزار شکر که از خون دل وضویی هست
لباس مشکی ما هست آبرویی هست
بیا حسین بگو تا که ما به سر بزنیم
میان شاه و گدا، راه گفت و گویی هست
همیشه سنگ غمت را به سینه ام زده ام
خوشم برای شکستن، مرا سبویی هست
دوباره چشم شما زخم می شود، دیر است
مرا ببین، که به چشمت هنوز سوئی هست
مرا برای مُحرّم دوباره محرم کن
منای کرب بلا هست و آرزویی هست
مرا بکِش به همان روضه های ناگفته
همیشه پیش شما روضه ی مگویی هست
گمان کنم نرسم تا به شام عاشورا
فقط برای همین چند شب گلویی هست
علی اکبر لطیفیان
4_5873025382487167202.mp3
3.58M
#امام_زمان_زمینه
#امام_زمان_محرم
حضرت صاحب عزا،فدای اشك توعالمين
السلام عليكَ ، حين تبكى لِلحسين
سلام به اون چشا که خیس بارونمیشه
سلام به اشکایی که هردفعه خونمیشه
سلام به قلبی که با یاد عمه ها
پریشون میشه
لَاَندُبنکَ صباحاً و مساءً،صباحاً ومساءً
قُتل الحسین بِکربلا عطشانا
تربت کربلات از اشک نم نم تو گل شد
السلام علیک حین ترکع و تسجد
سلام ولی به اون سجده که بین خون بود
سلام به ذبحی که دم دمای اذون بود
سلام به اون عقیق یمنی
که دستِ ساربون بود
برادرجان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا عمامه ای بر سر نداری
بمیرم من مگر خواهر نداری
لاندبنک صباحاً و مساءً،صباحاًو مساءً
قتل الحسین بکربلا عطشانا
#محمدعلی_فراتین
#امام_زمان_محرم
▪️زمزمه مناجات امام زمان و گریز به روضه سید الشهداء
#گوشواره👇
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی...
مهدی امید مایی
منتظرم بیایی
ذکرم شده شب و روز
یابن الحسن کجایی
در رنج و در ملالم
منتظر وصالم
از لطف و جود و رحمت
نظر نما به حالم
ای نور چشم زهرا
مولا در انتظارم
در لحظه لحظه عمرم
بهر تو بیقرارم
تنها و زا رو خسته
با یک دل شکسته
سائل درگه تو
منتظرت نشسته
آقا مرا صدا کن
از رنج و غم رهاکن
ای مهربان عالم
برای من دعا کن
تنها تویی حبیبم
به درد من، طبیبم
خدا گواهه مهدی
بدون تو غریبم
ماه محرم آمد
تنگه دلم برایت
ای نورچشم حیدر
کرده دلم هوایت
از بس که با صفایی
تنها امید مایی
شب عزا و ماتم
منتظرم بیایی
تو شمس عالمینی
بر همه نور عینی
تا لحظه ی ظهورت
گریه کن حسینی
هستم به تاب و درتب
جانم رسیده برلب
افتاده ام به یاد
غم حسین و زینب
ای نور چشم زهرا
در شور و در نوایم
امشب دوباره مهدی
به یاد کربلایم
امشب دوباره یاد
علیِ اکبرم من
همچون حسین به یاد
صد پاره پیکرم من
یابن الحسن به یاد
علی اصغرم من
یاد رباب و طفل
بریده حنجرم من
یابن الحسن دوباره
غربت نمودم احساس
افتاده ام به یاد
چشم و دو دست عباس
یابن الحسن به یاد
وداع آخرم من
رفتن به سوی میدان
گریه ی خواهرم من
یابن الحسن ز جدت
حرمت دریده دشمن
دویده سوی مقتل
سرش بریده دشمن
بعداز شهادت او
آتش زدند به خیمه
به پیش چشم زینب
سرش زدن به نیزه
دشمن به کودکانش
با تازیانه میزد
به پیش چشم زینب
چه ظالمانه میزد