من حیدرم میخواهم از زهرا بگویم میخواهم از نور دل طاها بگویم
زهرای من محبوبه ی حی مبین است زهرای من جانان ختم المرسلین است
زهرای من نور خدای لایزال است
زهرای من در بین عالم بی مثال است
صحرای من روشنگر قرآن و دین است
تا روز محشر شیعه را حبل المتین است
زهرای من تفسیر نور و قدر و کوثر
در آسمان دین حق ماه منور
زهرای من شمع وجود عالمین است
او مادر زینب حسن کلثوم حسین است
زهرای من برمن بود نور دو دیده
زهرای من دختر چوزینب پروریده
زهرای من اسطوره ی مهر و وفا بود
زهرای من سرمنشأ جود و سخا بود
بعد از نبی حق ذوالقربی ادا شد
زهرای من در راه دین جانش فدا شد
بعد از نبی نامردمان با هم نشستند
عهدی که بسته با پیمبر را شکستند
اندر سقیفه حق من را غصب کردند
جای پیمبر جاهلی را نصب کردند
دشمن بسوی خانه ی من حمله ورشد
از ظلم و کینه خانه ی من شعله ور شد
آتش زدرب خانه ام می زد زبانه
زد بالگد بر درب خانه وحشیانه
آن دم خدا داند که زهرا پشت در بود
آزرده از آن آتش و مسمار و در بود
زهرای من با ناله و صوت حزینی
در پشت آن در گفت یافضه خزینی
دنیا بداند دستهایم را ببستند
درپشت درپهلوی زهراراشکستند
زخم مرا آن دشمن مشرک نمک زد
زهرای من راپیش چشم من کتک زد
زهرای من روی مهش گردید نیلی
با دست آن دور از خدا از ضرب سیلی
آن بی حیای بی مروت ظالمانه
بر فاطمه از کینه میزد تازیانه
تا صبح محشر ناله زن براین رثایم
روز جزا هم دستگیر این(رضایم)
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_
#مشهد_مقدس_
#رضا_یعقوبیان_