#لطمه_زنی
#کربلایی_وحید_شکری
#روضه_غمناک
#یارقیه
روضه غمناک
نگاه نا پاک
حرفای بعد بهم میزد یه مرد حتاک
نیستی ببینی
تو این خرابه
میخابه دخترت روی زمین نمناک
حال سه سالت دیدنی شده
ای بابا
شیرین زبونت رفتنی شده
ای بابا
امون از این محله یهود
ای بابا
امون از سیلی و رخ کبود
ای بابا
تو ازدحام
میون شام
شهر شلوغ
ملعِ عام
بردن مارو
تو کوچه ها
صدا زدم
عمو بیا
وای حسین وای حسین
چقدر جسارت
دست حقارت
ببین بابا گوشواره هام رفته با غارت
چه بی شماره
آقله داره
این ها از بست دویدم تَوون نداره
سنگای خرابه عروسکن
ای بابا(۲)
جای نوازش زد کتکم
ای بابا(۲)
هر لحظه مارو میدادن عذاب
ای بابا(۲)
چی بگم آخه از بزم شراب
ای بابا(۲)
شکسته شد
بال و پرم
سوخته بابا
موی سرم
سیلی زدن
چه بی هوا
زدم صدا
عمو بیا (۲)
وای حسین
کجایی عمو
شب غربتم سحر نداره
کجایی عمو
از دلم کسی خبر نداده
کجایی عمو
آسمونم از من خبر نداره
حرمت این حرمُ شکستن
کجا بودی ببینی
دستامونو با تناب میبستن
روی سینه بابام نشستن
سر اصغر و رو نیزه بستن
کجا بودی ببینی
تو رفتی و پاشون به خیمه وا شد
تو رفتی و عمه قدش دوتا شد
تو رفتی و رفته حرم به غارت
تو رفتی و رفتیم همه اسارت
تو رفتی و خیمه های حرم سوخت
تو رفتی و چادر رو سرم سوخت
کجا بودی عمو جون
جگرم سوخت
چشم ترم سوخت
بال و پرم سوخت
وای وای
معجرم سوخت
موی سرم سوخت
کله حرم سوخت
وای وای
اَینَ اَمیَ العَباس(۲)
کجایی عمو که ببینی بال و پرم کبوده
کجایی عمو که دیگه پا تا سرم کبوده
کجایی عمو زیر چشمای ترم کبوده
دویدم روی خارای با تیغا
کجایی که ببینی
دیگه پام پا نمیشه عموجان
کجایی که یبینی
تن بابام زیر سُمّا بردن
کجایی که ببینی
می کشن مارو توی بیابان
کجایی که ببینی
تو رفتی و
نور چشامو بردن
تو رفتی و
گوشواره هامو بردن
تو رفتی و
چه سنگا که نخوردم
تو رفتی و
عمه نبود میمردم
تو رفتی و
ساکن تو خرابم
تو رفتی و
تو مجلس شرابم(۲)
یارالی ننه
قد کمان ننه
بین کوچه مادر افتاده
به روی اون یک در افتاده
حسن افتاده
مادر افتاده
یارالی ننه وای وای
. 👇
السلام علیکِ یا رقیه بنت الحسین
راز من ولبهایِ تو معنا شدنی نیست
جز با نفسم، خون ِ تو احیا شدنی نیست
با ناز همینکه زلبت بوسه گرفتم
گفتم شبم انگار که فردا شدنی نیست
و اللهِ کسی که به لبت بی ادبی کرد
جز با نفس فاطمه رسوا شدنی نیست
گیرم که همه سُرمه و آئینه بیارند
این دخترک سوخته زیبا شدنی نیست
این پا نشدن پیش تو از بی ادبی نیست
این پایِ ورم کرده دگر پا شدنی نیست
نه پیر زمین خورده شود دخترِ سابق
نه ،،این سرِ غارت شده بابا شدنی نیست
این گیسوی کوتاه دگر شانه ندارد
زحمت نکش عمه گره اش واشدنی نیست
آن شب جلویِ مادرِ تو بد کتکم زد
ورنه قدِ کوتاه چنین تا شدنی نیست
شد تیزی چکمه اثرش چون نوک مسمار
پهلویِ لگد خورده مداوا شدنی نیست
دختر که زمین خورد ز گیسو نکشیدش
بی ناز کشی هایِ پدر پا شدنی نیست
هرچیز که از خیمة ما رفت به غارت
غیراز سرِ بازار که پیدا شدنی نیست
#قاسم_نعمتی
#یارقیه