eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده، اگر رباب زن است زبان به شکوه گشوده‌ست زهر و می‌داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است... اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم‌سخن است گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است شدند بر تن تو سایه‌بان کبوترها؟ هنوز روی زمین، آفتاب، بی‌کفن است
مولای جود، حضرت ابن الرضا سلام ای آشنای هر دل درد آشنا سلام باب المراد من درِ دولت‌سرای تو بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو هر قفل با کلید تو وا می‌شود جواد سنگ از اشاره‌ی تو طلا می‌شود جواد خیر کثیر ک، مثل تو کوثَر نیامده مولود از تو با برکت تَر نیامده تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت افتاده بود از نَفَس و با تو پا گرفت چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد در ذهن دهر، گوشه‌ای از آن ذخیره شد تو امتداد نور، جواد الائمه‌ای سرچشمه‌ی حضور، جواد الائمه‌ای تا کاظمینِ تو دل من پَر گرفته است بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است ** با تو چه کرد همسر نامهربان تو آمد به لب ز بازی تقدیر، جان تو دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی می‌سوختی و مادر خود را صدا زدی کف می‌زدند بر غم بی انتهای تو نشنید گوش هیچ کسی ناله‌های تو فریاد می‌زدی جگرم سوخت آب آب لبخند می‌زدند و نیامد جواب آب ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو پایان گرفت قصه‌ی عمر عجیب تو ✍
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... ✍
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا می‌نگرم دوروبرم دیوار است  ناله‌ی العطش من نرسیده به کسی چه کنم هرچه کنم هلهله‌ها بسیار است  صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت و آزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه‌اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش.... ✍ و
شعله‌های کینه از هر سو به سویش آمدند در دل حجره دل پروانه را آتش زدند زهر بهر بردن نوری دگر مأمور شد زهر یک‌بار دگر هم‌دست با انگور شد داغ او هم مثل داغ مجتبی مرهم نداشت آه صاحب‌خانه بین خانه‌اش مَحرم نداشت ظهر بود و هلهله بود و هیاهو بود و درد آه کاری کرد ام الفضل که جعده نکرد از سر شادی کنار پیکر او کف زدند تا صدایش در دل حجره نپیچد دف زدند پایکوبی کنیزان حرمتش را بد شکست کِل کشیدند و نگفتند او عزیز فاطمه ست آه جا دارد تمام عمر از داغش گریست پشت‌بام خانه که شأن امام شیعه نیست گرچه قرآنِ تنش از زهر آیه‌ آیه شد لااقل بال کبوترها برایش سایه شد لااقل جمع کثیری از محبین آمدند وقت تشییعِ جنازه گل به تابوتش زدند در دل گودال جسمش نامرتب شد؟ نشد پیکر پاکیزه‌اش مهمان مرکب شد؟ نشد او ندیده لحظه‌ای دروازه‌ی ساعات را کوچه و پرتاب سنگ و عمه‌ی سادات را تازه بعد از این که لشکر از دل گودال رفت شمر با آن خنجر کندش به استقبال رفت می‌کشد مِی خواره‌ای فریاد، فکرش را بکن ریش و قیچی دست شمر افتاد، فکرش را بکن ✍
رسیده جان به لب اطهرت؛ اَبَالهادی نشسته پیک اجل در بَرَت؛ اَبَالهادی! دوباره قصه‌ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همهی پیکرت؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته‌ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ...؛ ابالهادی! میان حجره‌ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نَفَس آخرت؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته‌ی بی جوهرت؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می‌تابید ولی بُریده نشد حنجرت؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب‌های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت؛ اَبَالهادی! اگر چه دور و برت خیره‌سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت؛ اَبَالهادی! ✍
قدمش ناگهان شتاب گرفت طرفش رفت و ظرف آب گرفت آب را بر روی زمین تاریخت درهمان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سربسته حجره تاریک، حجره دربسته جگری رفته رفته سم می‌خورد پشت در دست‌ها به هم می‌خورد عرش را ناله‌ای تکان می‌داد تشنه‌ای روی خاک جان می‌داد زهر بی تاب کرد جانش را سوخت تا آب کرد جانش را مثل اکبر شده ولی بهتر ظاهر جسمش از علی بهتر این جوان آن جوان تفاوت داشت زخم زهر و سنان تفاوت داشت این جوان پیکرش که سالم بود جگرش نه سرش که سالم بود موقع دفن لااقل سرداشت بدنش می‌شد از زمین برداشت به تنش پای نیزه بازنشد در نهایت عبا‌نیاز نشد بگذرم؟ نگذرم؟ نمی‌دانم وسط چند روضه حیرانم تا بفهمم گریز آخر را می‌روم بیت‌های دیگر را تشنه در آفتاب بنویسم از زبانِ رباب بنویسم آدم تشنه تار می‌بیند همه جا را بخار می‌بیند بدتر اینکه غبار هم باشد یک بیابان، سوار هم باشد تازه حالا حساب کن دورش چندتا نیزه‌دار هم باشد در میان هجوم نامردان خواهری بیقرار هم باشد... ✍
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام جوادالائمه علیه السلام و گریز به کربلا 🏴بند اول شکسته قلب مضطرم مادرم مادرم مادرم گرفته آتیش پیکرم مادرم مادرم مادرم قاتلم شد همسرم و غریب و بی یاورم و روی خاک غم سرم و کنیزا دور و برم و از آتیش زهر کینه جگرم میسوزه مادر امون من رو بریده دیگه خنده های همسر (مادر ای مادر یا زهرا) 🏴بند دوم میچکه خون از رو لبام ای خدا ای خدا ای خدا منم اسیر همسرِ بی وفا بی وفا بی وفا داره میبینه اشک منو میزنه طعنه ها بهم تشنگیمو میبینه آب نمیده بی حیا بهم کنیز آورده ام فضل میکنن هلهله،میرقصن مادر بیا این لحظه ها بگیر سرم رو به دامن (مادر ای مادر یا زهرا) 🏴بند سوم سهم من اینجا زهر کین شد خدا شد خدا شد خدا ولی نشد راس من از تن جدا تن جدا تن جدا به روی خاک کاظمین افتادم با شیون و شین میکنم یاد قتلگاه میخونم روضه ی حسین پیکر من روی بام و پیکر جدم روی خاک به زیر سم مرکبا رفت و شد از کینه صدچاک (یا حسین غریب مادر) 🎤با نوای زیبای کربلایی آرش پیله ور 🏴هیئت انسیة الحورا (س) تهران ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
4_6048450336690020598.mp3
1.51M
هدیه به امام جواد صلوات شور روضه ای سبک مسیر روضه میونه سینه شد دوباره غم تکثیر باتن تو زهر کرد کار هزار شمشیر دوباره تکرار شد غم حسن انگار همسر تو کرده این روضه را تفسیر از غمت عرش خدا می لرزه همه ی عرض و سما می لرزه می زنی ناله یقین دارم که از صدات قلبه رضا می لرزه امون ای وای امون از غربت با کف و با رقص و هلهله و خنده کنیزکان کردن خیلی تورا تحقیر صدا زدی تشنم با لبای عطشان اما نداشت انگار ناله ی تو تاثیر غریب حتی در وطن هستی و دومین امام حسن هستی و دم اخر با لبای عطشان روضه خونه بی کفن هستی و امون ای وای امون از غربت با لبای تشنه یاد حسین کردی داغ غم او کرد قلب تورا تسخیر افتادی تو اقا به یاد عاشورا وداع زینب کرد ذهن تورا درگیر باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی دادش جونم و مقابلت می گیره امون ای وای امون از غربت مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کناراب تشنه لب از حال رفت به سر زنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه اقبال رفت خستگی ازبدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه امون ای وای امون از غربت رضا نصابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم هم آسمان قصیده‌ای از بی کرانی‌اش هم بی کرانه‌ها غزلِ آسمانی‌اش ای کال‌ها کمال سرِ کوچه‌باغ اوست باید رسید تا به خدا با نشانی‌اش او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود در غیبت پدر ، پسر و میزبانی‌اش باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران حَظ می‌برند موقعِ شیرین زبانی‌اش از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست نوشیده است از لبِ جام دهانی‌اش بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد مشهد پُر است از نفسِ مهربانی‌اش شش‌گوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست از شش جهت گداست در این میهمانی‌اش یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانی‌اش وقت زیارت است و عباراتش از رضاست قربان کودکیش فدای جوانی‌اش حالا کبوتران همه از مشهد آمدند تا آسمان بام ؛ پِیِ سایبانی‌اش آقایِ طوس از جگرش آه می‌کشد در کنجِ حجره تا پسرش آه می‌کشد اُفتاده است رویِ زمین و برابرش لبخند می زند به تقلاش همسرش اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش قسمت نبود آب بنوشد بجای آن خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش باب‌الحوائج است ولی می‌توان شنید از بینِ حُجره ناله‌یِ موسی بن جعفرش این دفعه می‌زدند به دَف تا که جان دهد کَف می‌زدند وقتِ نفسهای آخرش از پا گرفته و بدنش می‌کشند...وای تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش خون گریه می‌کند لبه‌یِ تخته سنگ‌ها از بَس که خورد بر لبه‌یِ پله‌ها سرش این پشت بام گودی گودال نیست شُکر با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش * * * سخت است فکر این غم و سخت است باورش مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش (حسن لطفی۹۵)