eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 اینـک از اَرونـد می گیرم وضـو تـا کنم بـاز از شهیـدان گفتگو از شهیدانی که پـاک و طاهرند شـاهـدند و نـاظرند و حاضرند تا شهیدان جاری اند درخاطرم نامشان را با دل و جان می برم چون شهیدان افتخار کشورند هم قوام و پایدار کشورند یادم آمدقصه ی آن لاله دشت کربلای عشق مان والفجرهشت شاه ماهی ها به دریا می زدند تا سوار موج زیبایی شوند هرکه بر موج بلندش شدسوار مرغ جانش پر زده تا کوی یار پــای تـا سر فـانیِ قـرآن شدند آیه های سرخ و جاویدان شدند ازشهیدان گفتن ازحق گفتن است ازحدیث عشق مطلق گفتن است یاد آن مستان شیدایی بخیر یاد مجنون های لیلایی بخیر نیست نزد حضرت پروردگار جز شهادت هیچ مرگی افتخار یا علی گفتند و بالایی شدند با ولی بودند و زهرایی شدند این شهیدانند حق را نورعین جان فدا کردند در راه حسین از شمیم پاک اَبدان شهید شد«لزورم»تا قیامت روسفبد خاک او داردبه سینه لاله ها شد مقدس خاکش از آلاله ها با «ولایت» مردمانی با حیا با اصالت، با نجابت، با صفا ما به مهمانیِ جانان آمدیم بر سر خان شهیدان آمدیم آمدیم تا توشه گیریم ازشهید تــا تَحـَوّل آیـد انـدر مـا پـدیـد من بنازم غیرت مرد و زنش زخم«بیست ویک»شهیدداردتنش «بیست ویک»لاله هارا دیده است اشک و آه و ناله ها را دیده است «بیست ویک» شورآفرینان غیور «بیست ویک» همت بلندان لزور «بیست ویک»عاشق که خورده شیر پاک «بیست ویک»آلاله های سینه چاک «بیست ویک»مرد حماسه وخطر «بیست ویک»مرغ شکسته بال وپر «بیست ویک»مردان پاک و نازنین «بیست ویک»حق سیرت وشورآفرین «بیست ویک»مجنون لیلایی شده «بیست ویک»شیدای بالایی شده «بیست ویک»قربانی اندر راه عشق «بیست ویک»فانیِ انـدر راه عشق «بیست ویک»سرباز سرافروخته «بیست ویک»شیرِ به دشمن تاخته «بیست ویک»مردان میدان بلا در ره پاک حسین سر داده ها ای خوشا آنان که مرد جاده اند دل به فرمان «ولایت» داده اند ای مسلمان وا رهان تشویش را تا که بشناسی امام خویش را چون حسین درهرزمانی بودوهست ای خوش آن قومی که بااوعهدبست هرکجا تا که«ولایت» شدغریب شیعه هم افتاده در دام فریب آنچه «مهدی» دارد از ما انتظار ما بمانیم در «ولایت» پایدار هر که خواهد گردد عاقبت بخیر چون شهیدان راه بنمایند سِیر ای خوشا آنان که مرد جاده اند دل به فرمان «ولایت» داده اند گام در راه شهیدان می نهند با دل وجان با «ولایت» همرهند گر دلت شد با «حسین بن علی» گوش جان دادی به فرمان «ولی» پس یقین کن پیرو زهرا شدی شیعه ی جان برکف مولا شدی اینـک امـا ای خــدا اعجـاز کـن درب پر فیض شهادت باز کن گرچه میدانم که عاشق نیستم گرچه همرنگ شقایق نیستم لیک یارب کن مدد عاشق شوم تا شهادت را بجان لایق شوم کن مدد ای نا امیدان را امید در رکاب «مهدی ات»گردم شهید کی رسد«مهدی ات»آن عشق همه؟ تــا بگیــرد انتــقام فــاطــمه چارده قرن است ماندیم بی قرار تا که از مغرب بیاید آن سوار کی شود عالم بماند در اَمـان ای خـداکی می رسدصاحب زمان عمه اش زینب بُوَد درشوروشین چادره قرن است می گویدحسین ای برادر بی تو زینب چون کند حرمله با خنده قلبم خون کند طفلکانت بس که گفتندآب آب آتشم زد هِق هِق و اشک رباب چشم توروشن حسین جان تابه شام سنگباران می شدم از پشت بام باورم هرگز نبود ای جان من بشنَوَم طعنه ز شاگردان من من خجالت می کشیدم جان تو چوب خوردم پیش فرزندان تو شد غریبانه خزان باغ حسین گریه کن «مداح»از داغ حسین 🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» @navaye_asheghaan
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 شهیدانیکه چون آیـات نـورند علمـداران تــا صبـح ظهـورند به حق حق قسم که تاقیامت مـــدال افتـخارات لـــزورنـد 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 از شهیدان بر تو باشد این خطاب ای فرشته خصلت و حوری مآب روز محشر ما شفاعت می کنیم از زنانی که کنند حفظ حجاب 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 بیابه معرض دیدونگاهشان باشیم به لطف حضرت حق درپناهشان باشیم شهیدگریه نخواهد برای اوبکنیم بیا که رهرو صدیق راهشان باشیم 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 هرکه را آرزویی هست بدوران حیات که شفاعت بکنندش شهدابعد ممات به امیدی که گل حاجت ما وابشود دسته گل هدیه نماییدبه رنگ صلوات 🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» @navaye_asheghaan
Ziyarat Ashura.mp3
29.03M
"زیارت عاشورا " 🎙 🎙=صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده‌ام من از رُخ مولای پرده‌پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه‌کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن‌که به جَدِ مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش ** جانم فدای داغ امامی که بین تب می‌سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش ✍
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت... یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت ماهی که آفتاب از او نور می‌گرفت جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟ تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود می‌خواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک می‌رفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت... ✍استاد
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد... ** فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد ✍
ز بعد کرب‌وبلا کارِ تو اگر زاری‌ست قیام گریۀ تو خود حدیث بیداری‌ست خدا نخواست که خالی شود زمین از تو اگرکه مصلحت تو تب است و بیماری‌ست که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر صدای اشک تو در غربت زمان جاری‌ست بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است که باغبانیِ این باغ با گهرباری‌ست اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاری‌ست تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو زدشت کرب‌وبلا زخم غربتی کاری‌ست به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواری‌ست به ناله‌های دل زائر شما مهدی بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداری‌ست ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت زشوق جان من آگاه حضرت باری‌ست ✍
بگو چرا چنین پر التهاب گریه می‌کنی چه دیده‌ای؟ چقدر بی حساب گریه می‌کنی شبیه مادران بچه‌مرده آه می‌کشی شدیدتر ز گریه‌ی رباب گریه می‌کنی سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال‌هاست عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می‌کنی از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد همین‌که دست می‌زنی به آب گریه می‌کنی به یاد پیکری که روی خاک‌ها سه روز ماند نظر که می‌کنی به آفتاب گریه می‌کنی ز مجلس یزید هر زمان سؤال می‌کنند چرا به جای دادن جواب گریه می‌کنی؟! میان خلوتت به کوفیان که فکر می‌کنی برای غربت ابوتراب گریه می‌کنی... ✍
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل ‌یقینـم    سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین‌ العابدینم قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم                         هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل ‌المتینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم                          زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم                        هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم رُکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش  کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش هر‌که ما را دوست دارد، از خدا بـادا سلامش                           هرکه با ما بـود دشمن، تـا ابد لعن مدامش من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم آسمانی‌هـا همه محـو مناجـات شب من                             نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من آسمان پیچد به خود در شعله‌ی تاب و تب من                           ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب ‌یاربِ من گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم                          در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم                                آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم ** جسم بابم گشت پـامال سواران، صبر کردم                           پیکـرم از بام‌هـا شد سنگ ‌باران، صبر کردم سینه‌‌ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم                            خورد سیلی بر عذار گل‌عـذاران، صبر کردم با وجود آن که بودی دست حق در آستینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم من که خود اصل دعا، روح دعا، قلب دعایم                               شامیـانِ بی ‌حیـا دادنـد دشنـام از جفایم حلقه‌های سلسله‌ خون گریه کردند از برایم                          سخت‌تر بود از زمیـنِ کربـلا شـام بلایم ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم                         ده عزیـز خویش را در ریسمـانی بسته دیدم چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم                    شامیـان را بهـر استقبـال، دسته‌دسته دیدم حمله با تیغ زبـان کردند بـر قلب حزینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم من که خورشید جمالم، شـد غبار غم نقابم                          بـا سـر پـاک پـدر بُردنـد در بــزم شـرابم پیش چشمم چوب می‌زد خصم بر لب‌های بابَم                    خارجـی کردنـد در اوج مسلمانـی خطابَم گرچه دانستند نـور چشم ختم ‌المرسلینم من علی بن‌ حسین بن‌ امیرالمؤمنینم ✍ استاد
صدای گریه‌ی بی انتها خودش روضه‌ست لباس مشکی صاحب عزا خودش روضه‌ست امان ز درد، به گودالِ قتلگاه قسم که گودِ زیر دو چشم شما خودش روضه‌ست دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین حسین گفتنت این روزها خودش روضه‌ست حکایتی‌ست که قصابِ کوچه می‌فهمد بریدن سر ذبح از قفا خودش روضه‌ست بگو به گریه که هل من معین...ادامه نده غریب ماندن خون خدا خودش روضه‌ست شکست بغض تو... گفتی سه مرتبه: الشام همین نگفتنِ از کربلا خودش روضه‌ست ✍
سجاده را پُر از غزلِ سجده‌دار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لبش خیره می‌شدند تسبیح را ستاره‌ی دنباله‌دار کرد با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شانه‌های غرقِ گِلِ تربتِ حسین تا سر گذاشت، گریه‌ی بی‌اختیار کرد با لرزه‌های شانه‌ی زخمش؛ مدینه را با کربلای روزِ دهم هم‌جوار کرد آنقدر روضه‌ی عطش از چشمِ تشنه ریخت تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست ابری که کارِ صاعقه‌ی ذوالفقار کرد این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد حیدر به حیدربن‌ِحسین افتخار کرد ✍