#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مران گدا را به احترام زینب
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
بادیده های گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعل های تازه کمتر بهم بریزید
آقای سر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان
یک تکه بوریا را به احترام زینب
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_علیه_السلام
#رمضان۹۷
من مناجات و نوای سحری می خواهم
از گنه خسته و حال دگری می خواهم
دست من خالی اگر چه ، تو کریمی اما
از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم
تا که خاموش کنم آتش سوزان ز گناه
آه سردِ دل و چشمانِ تری می خواهم
تا که این کوه گناهم همه سوزد یک آن
جلوه ی دلبر صاحب نظری می خواهم
به گدایان حرم اذن دخولی بدهید
بهر اعمالِ بَدم برگ قبولی بدهید
قصه ی جرم من و بخشش تو طولانی است
قصه ی توبه ی صد باره و بد پیمانی است
هر چه تو ساخته ای ، شد ز گناهم ویران
از تو آبادی و از من همگی ویرانی است
با تو بودن همه خوشبختی و عشق است و کمال
بی تو بودن همه سرگشتگی و حیرانی است
عاشقانه همه را سوی ضیافت خواندی
ذکر یا فاطمه زیبایی این مهمانی است
آمدم آمده ام یار مرا دعوت کرد
حُرمت ذکر شما بود چنین رحمت کرد
دستِ خالی ز پیِ لطف خدا آمده ام
به امید کرم و جود و عطا آمده ام
صحنه ی رزم و جهاد است ، جهاد با نفس
به سِلاحی که بُوَد اشک و بُکا آمده ام
منم آن بنده ی آلوده و شرمنده ی تو
که پشیمان شده از جرم و خطا آمده ام
گر چه نالایقم و غرق گناهم اما
به امید حرم کرببلا آمده ام
حال، من آمده ام توبه ی جانانه کنم
رویِ دل سوی تو ای یارِ کریمانه کنم
"من کجا سفره ی احسان ابا عبدالله
من کجا نوکر آستان اباعبدالله
کاش مانند حبیب بن مظاهر جانم
بارها بود به قربان اباعبدالله
بهر سوگند به درگاه خداوند کجاست
جان بالاتری از جان ابا عبدالله
وای از آن بزم شرابی که در آن زینب دید
چوب می خورد به دندان ابا عبدالله"
اولین باب بهشتِ عرفایی تو حسین
بهترین راه رسیدن به خدایی تو حسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مدح امام حسین علیه السلام
پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین
قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین
آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است
نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین
پسرِ فاطـمه و وارث سـردار حـُنـِین
شاه عشق و کـَرم و جوُد و تولّاست حسین
زائر کـرب و بلایش شب جمـعه مادر
همه یِ هستی این عاشق و شیداست حسین
اُسوه یِ عـزّت و ایثار و فـداکاری بود
وَجهی از ذات خدا بنده یِ یکتاست حسین
نَشِـیندم که براند اَحـَدی را هرگـز
چشم امّید من و اهل دو دنیاست حسین
حرمش جنةُ الاعلای دل عشـّاق است
ضربِ آهنگ تپش های دل ماست حسین
کـربلا چشـم به راه فـرج دلـدارم
بهترین جادّه تا وصل و تماشاست حسین
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
#رمضان۹۷
ای کاش کار عاشقی مشکل نمی شد
بین من و تو فاصله حایل نمی شد
روز ازل هم بر غم تو گریه کردم
در غیر این صورت که خاکم گِل نمی شد
دنبال صاحب خانه می گشتی نه خانه
این مکه جز با کربلا کامل نمی شد
جبریل هم بهر تو می گرید وگر نه
آیات باران بر زمین نازل نمی شد
قبل از تو پیروزی بعد از هیچ جنگی
این گونه با کشته شدن حاصل نمی شد
تنها نبودی ورنه با آن اشتیاقت
تا کربلا راهت چهل منزل نمی شد
#محمد_مبشری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مناجات ماه مبارک و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
یا رب ندارد بخشش و عَفوِ تو پایان
تو مهـربانی و غـفوری من پشیمان
مادر که پشتِ در به عشقت سوخت امّا.....
دیگـر در آتش سینـه زنها را مـَسوزان
از فاطمـیونم ولی رویـَم سیـاه است
در نامه دارم لغزش و طغیان و عصیان
یا دائم الفضل ُو کرم یا دائم النّـور
اِغْفِـرلَنٰا یا ذَالعُلٰا ای حیِّ سبـحان
شاید نباشـم بنده یِ خوبی برایت
امّا شـدم با روضه یِ مولا پریشان
بستند دست مرتضی را تا بخندند
بر یاس سیلی خورده پیش چشم طفلان
وقتی که سیلی خورد عالم گفت زهرا
زهرا به گریه ناله زد جانم حسن جان
یا رب به حـقِّ فاطمه العفو العفو
پاکـم کُن و پایان بده شبهای هجران
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹محض یار🔹
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریه چشمانتظارها
از یک خروش ناله عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
*مجلس ترحیم خودم* 🌹
سهراب سپهری🌹
🌹
♈بعد مرگم شده بود...
آمدم مجلس ترحیم خودم ،
همه را می دیدم
همه آنها که نمیدانستم عشق من در دلشان ناپیداست
♈واعظ از من میگفت...
از نجابتهایم،
از همهی خوبیها
و به خانمها گفت :
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگینتر...
راستی این همه اقوام و رفیق !!؟؟
من خجل از همهشان !
من که یک عمر گمان میکردم
تنهایم
و نمیدانستم
من به اندازه یک مسجد پر از آدم ،
دوستانی دارم
♈همه شان آمدهاند!
چه عزادار و غمین...
من نشستم به کنار همه شان
وه چه حالی بودم ،
همه از خوبی من میگفتند
حسرت رفتن ناهنگامم ،
خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساختهاند
از رفاقتهایم ...
از صمیمیت دوران حیات
یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است
♈یک نفر هم میگفت :
"من و او وه چه صمیمی بودیم" !!
و عجیب است مرا ،
او سه سال است که با من قهر است... !!
♈یک نفر ظرف گلابی آورد
و کتاب قرآن
که بخوانند کتاب
و ثوابش برسانند به من
گرچه برداشت رفیق ،
لای آن باز نکرد ...
و ثوابی که نیامد بر من
♈آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست ...
من کنارش رفتم
اشک در چشم ، عزادار و غمین ،
خوبیام را میگفت
چه غریب است مرا ... !
♈آن ملک آمد باز...
آن عزیزی که به او گفتم من:
« فرصتی میخواهم »
خبرآورد مرا:
« میشود برگردی...
مدتی باشی ، در جمع عزیزان خودت...
نوبت بعد ، تو را خواهم برد...
♈روح من رفت کنار منبر...
و چه آرام به واعظ فهماند:
اگر این جمع مرا میخواهند،
فرصتی هست مرا...
میشود برگردم...
♈من نمیدانستم این همه قلب مرا میخواهند !
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز...
زنده خواهم شد باز
واعظ آهسته بگفت :
« معذرت میخواهم
خبری تازه رسیدهست مرا
گوئیا شادروان مرحوم ،
زنده هستند هنوز » !
خانمی جیغ کشید و غش کرد
و عزیزی به شتاب ،
مضطرب ،
رفت که رفت...
یک نفر گفت: « که تکلیف مرا روشن کن
اگر او مرد، خبر فرمایید
سوگواری بکنیم ! »
♈عهد ما نیست
به دیدار کسی، کو زنده است
دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است !!!
واعظ آمد پایین...
مجلس از دوست تهی گشت عجیب !
صحبت زنده شدن چون گردید ،
ذکر خوبیهایم
همه بر لب خشکید...
♈ملک از من پرسید:
« پاسخت چیست ؟
بگو !
تو کنون میآیی !؟
یا بدین جمع رفیقان خودت میمانی!!؟؟ »
♈چه سوال سختی !
بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن...
زنده باشم بیدوست ؟
مرده باشم با دوست ؟
زنده باشم تنها !؟
مرده در جمع رفیقان، عزیز!؟
من که در حیرتم از کردهی این مردم نیز...!!!
♈کاش باور بکنیم
کاش بیدار شویم
خوب اندیشه کنیم
معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟
ای کاش دلی شاد کنیم
تا زمانی که هنوز
زنده اندر برِ ماست...
#سهراب_سپهری
.
💥سبک: #مناجات
🎤مداح: #محمد_رضا_طاهری
🏴 #مناجات #ماه_رمضان
من عبد روسیاهم، دست مرا بگیرید
شرمنده از گناهم، دست مرا بگیرید
از بس که دور گشتم، از خانه حبیبم
گم گشته است راهم، دست مرا بگیرید
با زورقی شکسته، خود را رساندم اینجا
تنها و بی پناهم، دست مرا بگیرید
شرمنده از گناهم، دست مرا بگیرید
مولای من، آغوش خود گشودی اما فرار کردم
برگشته غرق آهم، دست مرا بگیرید
وقتی که غیرتم رفت، شوق عبادتم رفت
درمانده از گناهم، دست مرا بگیرید
یا رَب اِلهی العَفو یا رَب اِلهی العَفو
مولای من، عهد شباب رفت و مویم سپید گشته
بی حد شد اشتباهم، دست مرا بگیرید
شد آرزوی این دل، ایوان طلای حیدر
غیر از نجف نخواهم، دست مرا بگیرید
تنها ره نجاتم، شش گوشه ی حسین است
بی کربلا تباهم، دست مرا بگیرید
هر شب ز آه زینب، محزون و دلشکسته
گریان قتلگاهم، دست مرا بگیرید
یا رَب اِلهی العَفو یا رَب اِلهی العَفو
@emame3vom
شاعر : مجتبی قاسمی
💥
4_5814563756532828020.mp3
32.4M
#مناجات و درد دل با پروردگار
فراز های بسیار شنیدنی و فوق احساسی
الهی اِن حَرَمتَنی فمَن ذَالَّذی یَرزُقنی؟
و اِن خَذَلتَنی فمَن ذَالَّذی یَنصُرنی؟
؟💔
امشب سر به زیر اومدم خدا
ضرر کنم ، سود کنم ،
همه چی دست خودته💔
بانوای گرم #سید_رضا_نریمانی🎤
بسیار باعث صفای دل میشه😭💜🙏
#قدر_بدونیم
#پاک_وارد_رمضان_شویم ♥️
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
اشعار مناجات با خدا از سازگار -(خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی)
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی
دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی
اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی
ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی
هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی
یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت
رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی
بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی
از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی
تن خسته پا شکسته درها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی
عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی
آلودگی دل را با اشگ تو به شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی
با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی
مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم
بی حب او نباشد طاعات جز تباهی
✍#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار