◾شهادت حضرت رقیه(س)
ناگهان بر من این خبر آمد
عمه جان بابم از سفر آمد
کنج ویرانه تا به سر آمد
به شب تار من سحر آمد
یاریم کن ز جای برخیزم
هستیم پای این طبق ریزم
لب گشود وسخن نمود آغاز
همچو غنچه لبان او شد باز
از برای پدر نمود چون ناز
کنج ویران به سوز وآهوگداز
سرفتاد از دو دست او به زمین
از خودش گفته با سر خونین
نامرتب اگر که مویم شد
همچوپاییز اگرکه رویم شد
باتوکم گر که گفتگویم شد
بین ره زجر روبه رویم شد
من نگویم چه شد ولی بابا
شدهام مثل مادرت زهرا
ایپناه همه تو چون کوهی
حسمنرفتهیاتومجروحی
کشتی آوردهای مگر نوحی
به تنخستهام چنان روحی
آمدی تا تو، درد یادم رفت
رنگ رخسار زرد یادم رفت
خستهام من، ببر مرا باخود
برسان دخترخودت تا خود
تو بمان پیش عمهام یاخود
برسان دست بر سرم...ما خود
میرسانیم سر به پای طبق...
کاش بودیم ما به جای طبق
ای پدر جان شهید کرببلا
نفسم بند آمده اینجا
جای تو بود زینب کبری
کمکم کرده هر نفس ما را
قسمت میدهم گل زهرا
که ببر همرهت مرا بابا
#مرتضی_محمودپور
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
.
.
#جواد_مقدم
ای روح من و ریحان من ، ای آیه آیه قرآن من
@emame3vom
با یاد تو نفس میکشم ، ذکر حسین حسین جان من
عشق تو در رگ و خون من ، لیلای دل مجنون من
من آرزومندم ، یار دلبندم ، حال دل محزون من
چون دل شکستم و هستم به راه تو
دلتنگ کربلا اون بارگاه تو
... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ...
... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ...
من قطره ام و دریا تویی ، من بنده ام و آقا تویی
جانم فدای تو یا حسین ، ارباب من و مولا تویی
ای قبله گاه دل کربلا ، ای راه وصل من تا خدا
رخصت بده حرم شاه باکرم من اسیر و دل مبتلا
گریون روضتم اشکم وضوی من
عبدم پُر از گناه ای آبروی من
... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ...
... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ...
ای جنت خدا کربلا ، ای آرزوی ما کربلا
این یا حسین حسین گفتنا باید برسه تا کربلا
کرب و بلا نَه به همته ، نَه دست ثروت و قسمته
این یک روایته ، چون اجابته ، کربلا فقط دعوته
کاشکی یه اربعین راهی بشم حرم
من کربلا میخوام ارباب با کرم
... جانم حسین حسین ، جانم حسین حسین ...
... عشقم حسین حسین ، عشقم حسین حسین ...
#امام_حسین
#جلسه_هفتگی
#واحد
@emame3vom
ضربان دلم با هر تپشش
داره اسمت رو آقا جار میزنه
آره کرب و بلارو ارباب میده
ولی امضاشو علمدار میزنه
شیر یزدانه ، مثل طوفانه
یه تنه به مُلک عالم سلطانه
خونش کربلاست اما انصافاً
شلوغیِ بازارش تو ایرانه
جان جانانه ، روح ایمانه
ضربه هاش ضرب المثل شیرانه
زدم پیمانه پشت پیمانه
وقتی عباسه ساقیِ میخانه
آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت
زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت
... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ...
دم باز دم نفسام بند نگات
لب تر کنی سرم میدم برات
جای دنج من خاک کف پاهات
بین الحرمینه کرب و بلات
جنة الاَعلاء ، آخر دنیا
شیش گوش و ضریح و گنبد یارم
ساقی خمارم ، باز بیقرارم
سرمو روی علامت میذارم
اَباالأدبی ، ذکر هر لبی
علمدار نازنین زینبی
خیلی محشری ، از همه سری
ذکر طوفانی روی منبری
آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت
زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت
... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ...
از دور علم شبیه کِشتیه
هر کس باهات باشه بهشتیه
براتِ کربلایی که دارم
از همونا که خودت نوشتیه
قربون دستت ، باز شدم مستت
ممنوننتم منو دعوتم کردی
در به در بودم بی تو و عشقت
میوندار توی هیئتم کردی
کربلا فکرم ، کربلا ذکرم
کربلا به همین زودی ها میام
کربلا خوابم ، دُر نایابم
کربلا اربعین ان شاءالله میام
آروم آروم زیر بارون قدم قدم میزنم به عشقت
زیر لب من زمزممه میبَرم پشت سر هم اسمت
... یا ابوفاضل ، یا ابوفاضل ...
#حضرت_اباالفضل
#جلسه_هفتگی
#شور
#جواد_مقدم
@emame3vom
.
زمزمه ی اسم تو به درد من تسکینه
سینه که میزنم برات امام حسن میبینه
فکر و ذکرمو بردی تو پِی خودت هر روزه
چی میشه برا یکبارم ببینمت تو روضه
بازم به امید دیدن تو میام و
یه گوشه توی روضه میشینم
اِنی سلمٌ لمن سالمکم
توی روضه بازم رفقامو میبینم
امشب شب مستیِ دلمه
دلمه حرمت حوالیه گنبد
این غلام سیات شیش دُنگ دلش
رو آورد تو روضه به نام شما زد
... مدد ابی عبدالله ، مدد ابی عبدالله ...
بدم خودم میدونم ولی عشقم پابرجاست
موج اگه طوفانی شِه بازم کنار دریاست
خیمه سیاهی پرچم ، علم کتبیه زیباست
محترمه هر چی که منسوبه به این آقاست
یه تیکه آهن وقتی برا من
عزیزه که بشه علم ابوفاضل
زیر علم من میدم سرمو
برا تو آقاجون اگه باشم قابل
ساقی ساقی ساقی مِی بده باز
که چشات منو باز برده تو خماری
میخوام بیام کربلات که تورو ببینم
چرا پس دست رو دست میذاری
... مدد یا ابوفاضل ، مدد یا ابوفاضل ...
نوکرتم هستم من نمیدونم
چِم شده که امشبو بد مستم من
پیاله از کی بوده که مِی تو پیمونم کرد
سرِ خود نرسیدم من زینبت مهمونم کرد
اولیاء مخدره دلمو
به ضریح شما پینه زده ارباب
عاقبت به خیری واسه اونه
که یه عمر برا تو سینه زده ارباب
به خدا دیوونه ی خودت و
خونوادتونم اگه رخصت باشه
اسمت ملکه ی ذهن منه
که گدات میگه اسم تو وقتی که پاشه
... مدد ابی عبدالله ، مدد ابی عبدالله ...
#امام_حسین
#حضرت_اباالفضل
#جلسه_هفتگی
#شور
#جواد_مقدم
🆔 @emame3vom
Moghadam-13950812[04].mp3
5.55M
▪️ای روح من و ریحان من ، ای آیه آیه قرآن من▪️
🎤 سبـک : واحــد
🗓مراسم : جلسه هفتگی
🆔 @emame3vom
Moghadam-13950812[06].mp3
8.92M
▪️زمزمه ی اسم تو به درد من تسکینه▪️
🎤 سبـک : شــور
🗓مراسم : جلسه هفتگی
🆔 @emame3vom
Moghadam-13950812[02].mp3
7.13M
▪️ضربان دلم با هر تپشش داره اسمت رو آقا جار میزنه▪️
🎤 سبـک : شــور
🗓مراسم : جلسه هفتگی
@emame3vom
◾نوحهی سینهزنی
◾حضرت رقیه(س)
◾(سبک همه جا کربلا)
◾بنداول
ای پدر جان بیا حال زارم ببین
بسترم گشته بر روی خاک زمین
صورتم نیلی و شدهام قد کمان
کعب نی خوردهام من ز زجر و سنان
ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲)
◾بنددوم
کنج ویرانه من آه و زاری کنم
بهر تو ای پدر بیقراری کنم
کی رسی از سفر ای پدر در برم
درد هجران تو بر جگر میخرم
ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲)
◾بندسوم
عمه میگفت که تو رفتهای در سفر
گرچه رفتی سفر از چه رو بیخبر
یاد شبها که من در برت بودهام
گفته بودی که چون مادرت بودهام
ای پدرجان بیا ایپدرجان بیا(۲)
#مرتضی_محمودپور
@emame3vom
دلم برات تنگ شده.mp3
2.69M
⚫️گنبد طلای ارباب یادته
تا به عشقمون رسیدیم یادته
دلم برات تنگ شده
🎤 سید رضا نریمانی
#اربعین_پای_پیاده
#حرم_ثارالله
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴 @emame3vom 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
#موضوع:قرآن
#آیه
...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ القرآن
...ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ #ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ....
📚سوره مبارکه #مزمل آیه٢٠
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ !
📚سوره مبارکه #فرقان آیه٣٠
#حدیث
پیامبر #اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم
اِن اَرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و َالهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ كَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَيطانِ و رُجحانٌ فِى الميزانِ
اگر زندگى سعادتمندان،مرگ شهيدان،نجات روز حسرت(قيامت)،سايه روزِ سوزان و هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد،قرآن را ياد بگيريد كه آن سخن خداى مهربان است و سپرى است در مقابل شيطان و سنگينى در ترازوى اعمال.
📚الحیاه(ترجمه ی احمد آرام)جلد2 صفحه 234
امام #على عليه السلام
اِنَّ اللّهَ تعالى اَنْزَلَ كِتابا هاديا بَيَّنَ فيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا
خداى تعالى #كتابى_راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت،پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد.
📚نهج البلاغه خطبه 167
#داستان
@emame3vom
کربلایی کاظم ساروقی یک روز عصر بعد از کار،روانه روستا شد و به باغ امامزاده مشهور به «هفتاد و دو تن» (محل دفن چندین امامزاده از جمله دو امامزاده به نام شاهزاده جعفر و امامزاده عبیدالله صالح) رسید و برای استراحت روی سکویی در کنار در امامزاده نشست،ناگهان دید دو جوان بسیار زیبا و جذاب نزدش میآیند و به او میگویند:نمیآیی برویم دراین امامزاده فاتحهای بخوانیم؟محمدکاظم پذیرفت و با آنها داخل شد،آنها اول به امامزاده جلوتر وارد شدند و فاتحهای خواندند و سپس به امامزاده بعدی رفتند و مشغول خواندن چیزهایی شدند که محمدکاظم نمیفهمید،در اینجا وی متوجه شد که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو نفر به او میگوید:چرا چیزی نمیخوانی؟محمدکاظم گفت:من ملا نرفتهام و سواد ندارم،او میگوید:باید بخوانی،آنگاه دست به سینه او گذاشت و کمی فشار داد،محمدکاظم گفت:چه بخوانم؟آن شخص آیهای را خواند و گفت:اینطور بخوان محمدکاظم آیه را خواند و برگشت که به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد ولی دید هیچکس همراهش نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده و ناگهان دچار حالت مخصوصی میشود و بیهوش روی زمین میافتد،هنگامی که به هوش میآید احساس خستگی شدید میکند و ضمناً به این فکر فرو میرود که اینجا کجاست و او در اینجا چه میکند؟و سپس از امامزاده بیرون میآید و بار علوفه و گندم را برمیدارد و روانه دهکده میشود،ولی در میان راه متوجه میشود که دارد چیزهایی میخواند و آنگاه داستان آن دو جوان را به یاد میآورد و خود را حافظ همه قرآن مییابد،وقتی به مردم برخورد میکند از او میپرسند کجا بودی؟او چیزی نمیگوید و بیدرنگ نزد پیشنماز روستا به نام حاجآقاصابر اراکی میرود و داستان خودش را هم میگوید،پیشنماز بدو میگوید:شاید خواب دیدهای شاید خیال میکنی؟محمدکاظم میگوید:
خیر،بیدار بودم و با پای خودم به امامزاده رفتم و همراه آن دو نفر چنین و چنان شد،و حالا هم همه قرآن را حفظ دارم،پس از آن پیشنماز #قرآن میآورد و آیات مختلف و چند سوره بزرگ را از او میپرسد و او همه را ازبرمیخواند،مردم دهکده دور او جمع شدند تا ببینند حاجآقاصابر در این باره چه میگوید،حاجآقاصابر پس از امتحانات فراوان،به زبان محلی جملهای میگوید که معنیش این است:کارش درست شده،و یک مسأله مهمی برایش پیش آمده،و نظر کرده شده است.
📚ویکی شیعه،کربلایی کاظم ساروقی
#قرآن
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_می_باشد
@emame3vom
mahdiranaei-@yaa_hossein.mp3
4.8M
شهادت #حضرت_رقیه
آرزومه تا آخر دنیا یا رقیه بگم
مهدی رعنایی
#شور
💭 پاسخ معاون تبلیغ حوزه به یک شبهه اربعینی
🔹حجتالاسلاموالمسلمین نبوی در پاسخ به شبهه برخی از افراد درباره مندرآوردیبودن پیادهروی #زیارت_اربعین گفت: سختی کشیدن در مسیر زیارت حسین بن علی (ع) خودش موضوعیت دارد و طبق سیره برخی از معصومین (ع) مانند امام صادق(ع) از سنتهاست و برخی روایات از اجر ویژه راهپیمایی اربعین و به سوی حسین (ع) حکایت دارد.
🔸زیارت امام حسین (ع) تا آن جا اهمیت دارد که امام صادق (ع) در روایتی، تعبیر «واجب» را برای این زیارت و برای افرادی که توانایی زیارت دارند به کار می برند و از شیعیان میخواهند تا با ترک نکردن زیارت آن حضرت، عمر زیاد، رزق زیاد و همچنین سعادتمندی را برای خود بخرند.
🔸همجواری با پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) و همچنین مورد دعای ملائکه الهی قرار گرفتن بخشی از ثوابهای این زیارت معنوی ذکر شده است.
🔸 زائران اربعین نباید از ادای حق زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) غفلت کنند برخی از روایات هم تصریح دارند که ثواب زیارت امیرالمؤمنین (ع) نسبت به زیارت امام حسین (ع) مانند فضیلت و برترین خود وجود مبارک امام علی (ع) نسبت به حسین بن علی (ع) است و از این رو، شایسته است تا زائران اربعین به این مهم توجه داشته باشند.
خبرگزاریحوزه
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
17.85M
شهادت #حضرت_رقیه
خدا مرگم بده...
محمود کریمی
#زمینه
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام
#با_سر_رسیده_ام
السلام علیک یا رقیه علیهاالسلام
بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام
بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام
این گونه گر که آمده ام من کنار تو
از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام
بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب
به منزل خرابه ی دختر رسیده ام
روشن شده خرابه و چشمان خیس تو
با رأس پر ستاره و انور رسیده ام
گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب
چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام
گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم
حالا که من بدون برادر رسیده ام
خاکستری ست موی سپیدم چرا که از
کنج تنور خولی کافر رسیده ام
پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود
از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام
از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران
با ناله های دائم خواهر رسیده ام
من انتظار پاشدنت را نداشتم
آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام
یک جای دست مانده به پهنای صورتت
گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام
وقت وصال تو شده ای دخترم ببین
از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
4_5810151373420889645.mp3
13.55M
📚 دروس دوشنبه ها
🗓 ت: 98/7/8
🎙 #دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی
♨️ #خواندن_مداوم
#روضه_اسرار_اهلبیت_است
آیا اجازه خواندنِ اشعار و روضه های مکشوفِ برخوردِ نامحرم ها با خاندانِ آل الله را داریم؟
#امام_زمان #مناجات
#مصائب_شام
#اسارت
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی
ما با گناه ،اشکِ تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی
ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی
«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی
بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی
این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
🔸شاعر:وحید_محمدی
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141
به نقل سایت مشرق نیوز
#اهل_بیت
#حضرت_رقیه
.
#حضرت_رقیه
خوابم نمیبَرد که دستِ تو بالشم نیست
بابا یتیم یعنی دستِ نوازشم نیست
باید بگیرم امشب دیوار را نیاُفتم
عمه حواس جمع است اینجاست تا نیاُفتم
حتی توانِ ماندن از بالِ من نیاید
گفتی به زجر دیگر دنبالِ من نیاید
من دوست دارم این را این زخم را که اینجاست
رَدّی که بر رُخم هست نقشِ عقیقِ باباست
دیدم چقدر رویَت تغییر کرده بابا
دیدی چه با گلویم زنجیر کرده بابا
از رویِ بام وقتی تکبیر را کشیدند
وقتی به گردنم بود زنجیر را کشیدند
بابا تمام کردند وقتی غذایشان را
انداختند پیشم نان خُشکهایشان را
کوچکتر از من اینجا این دختران ندیدند
دائم بلند کردند بر من صدایشان را
من رویِ خاک بودم تو رویِ خاک بودی
زحمت به خود ندادند هر بار پایشان را...
انگار میشود خوب خون زخمهای زنجیر
وقتی که عمه بوسید آرام جایشان را
من روسریِ خود را محکم گرفته بودم
در مجلسی که دیدم هر بی حیایشان را
دندانِ تو که اُفتاد لبهایِ من تَرَک خورد
لبهای تو که خون شد کردم هوایشان را
بابا سرت زِ نیزه هرجا که گشت اُفتاد
حتی میانِ مجلس از رویِ طشت اُفتاد
پیشِ لبانِ خُشکَت آن کَس که آب میریخت
دیدم کنارِ طشت است وقتی شراب میریخت
ما بارِ شامیان را بر دوش خسته بُردیم
با ما عمو نبود و چوبِ حراج خوردیم
برخاست گرد و خاکی تا نیزه خورد بر خاک
دیدم عمویِ خود را با نیزه خورد بر خاک
این خارها بزرگاند رفتیم و بی هوا رفت...
از رویِ پا در آمد خاری که زیرِ پا رفت
سنگی به سویم آمد اما به زینبت خورد
اُفتاد پیشِ پایم سنگی که بر لبت خورد
@emame3vom
خاکسترِ تنوری مویِ تو را گرفته
این سنگِ بی مُرُوَت بویِ تو را گرفته
حسن لطفی
.
مداحی آنلاین - نیمه شب شده و خواب پریشان دارم - حاج حسن خلج.mp3
23.87M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه (س)
🌴نیمه شب شده و خواب پریشان دارم
🌴همره خون به لبم ذکر پدر جان دارم
🎤حاج حسن #خلج
⏯ #روضه
@emame3vom
مداحی آنلاین - بابا از درد و غم تو می نالم - نریمان پناهی.mp3
4.35M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه (س)
🌴بابا از درد و غم تو می نالم
🌴ببین که سوخته پر و بالم
🎤 #نریمان_پناهی
⏯ #شور روضه ای
@emame3vom