.
#امام_علی
(مهر حیدر)
حُب علی به سینه نشان صلابت است
نام علی کلید در استجابت است
جای نبی بخُفت چو در لیلة المبیت
اثبات شد که مظهر عشق و شجاعت است
بعد از نبی ، یگانه وصیّ رسول حق
باشد علی که لایق امر ولایت است
شاهان روزگار غلام علی و ... اوست
تاج شهنشهی به سرش از لیاقت است
وقتی علی وصی نبی هست در غدیر
حُب علی سعادت و بغضش رذالت است
لطف خداست شامل شیعه به روز حشر
چونکه علی شفیع به روز قیامت است
حصن حصین شیعه علی است و آل او
ای (عامری) مرید علی در حفاظت است
دلنوشته
#ابوالفضل_عامری
.@navaye_asheghaan
.
#روز_قدس
هر فتنه و هرچه شور و شر محو شود
از چهره ی ماه، چشم تر محو شود
این لکه ی ننگ غاصب قدس شریف
از صفحه ی روزگار اگر محو شود
#محمدجواد_منوچهری ✍
#روزقدس
.@navaye_asheghaan
بنام خدا
دعای بیست و دومین روز ماه مبارک رمضان در قالب شعر
"" "" "" "
تو یارب بهر من لطف وعطا کن
در رحمت به روی بنده وا کن
مرا امروز بدان قابل الهی
ز برکاتت بکن نازل الهی
مرا بنما غریق بحر رحمت
بباران بر سرم باران برکت
بگیر دستم که سرگردان نباشم
بجز تو بر کسی مهمان نباشم
مدد کن جامهٔ تقوا بپوشم
فقط بهر رضای تو بکوشم
خداوندا به بنده یک نظر کن
مرا در باغ جنت مستقر کن
بکن بر من دمی لطف و عنایت
دعا های مرا کن استجابت
شما داری هوای بنده گان را
هوای تک تک درمانده گان را
نگاهی کن خدا بر این جماعت
دعای خیرشان را کن اجابت
"" "" "" "
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
@navaye_asheghaan
|⇦•به دستت میرسه تقدیرم...
#مناجات وتوسل به امام زمان روحی له الفدا وحضرت زهرا سلا الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کجای عالمی دلگیرم امشب
به دستت میرسه تقدیرم امشب
به شوقِ گفتن اسم تو بوده
اگه قرآن به سر میگیرم امشب
کجایی ببینی شدن عاشقا بیقرارِ تو
شبِ قدر بعدی الهی که باشیم کنارِ تو
«بیا یابن زهرا، بیا یابن زهرا، عزیزِ من»
میشه هرجا که زیرِ آسمونی
برا ما روضه ی مادر بخونی
کسی امشب نشونیتو نداره
گمونم پیش ِقبرِ بی نشونی
نشستی همونجا که دلتنگیِ روز و شب هاته
گمونم که تا صبح بِفاطمةَ روی لب هاته
«بیا یابن زهرا، بیا یابن زهر،ا عزیزِ من»
آتیشِ کینه رو دیوارِ باغه
که یاسی پرپرهِ میسوزه ساقه
همه روضم همینه خونِ زهرا
گمونم گردنِ اون میخِ داغه
علی کعبه و فاطمه هم برای طواف اومد
امون از زمونی که تو کوچه حرفِ غلاف اومد
«مرو فاطمه جان، مروفاطمه جان، مرو زهرا»
#شاعر: محمد رسولی
همین که بهتری الحمدالله
جدا ازبستری الحمدالله
همین که در زدم دیدم دوباره
خودت پشت دری الحمدالله
نرو تا که خیره نگاهم به درشه
بمون زهرا حسینت بزرگ تر شه
حسن مردتر شه بمون زهرا
زنهای پرستار خدمت بی بی بودند، یه وقت دیدن. نفسای بی بی به شماره افتاد. گفتن الان از دنیا میره، بلند شدند برن مسجدامیرالمؤمنین رو خبر کنند، اینقدر حال این زنها متغیر بود، اینقدر نگران و مُشوَّش بودن، بین راه امیرالمؤمنین زنهارو مشاهده کرد .فرمود: مَن خبر؟ چه خبر شده؟ "مالي اَراكُنَّ مُتَغیِّرات الوجوهِ والصُّوَر"شما چرا رنگاتون پریده؟ اونا گفتن: "یا ابالحسن! أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ" علی اکه یه بار دیگه میخوای زهرا روببینی فقط عجله کن .
امیرالمؤمنین وارد منزل شد عبا برداشت عمامه برداشت، سر بی بی رو به دامن گرفت با یه مظلومیتی صدا زد: "يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جواب نداد. " يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ" هر اسمی هر صفتی به کار برد بی بی چشمارو باز نکرد، یه وقت علی صدا زد : "يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِ" زهرا با من حرف بزن .."فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ "من پسر عم مظلومت علی ام. "فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ" دلش به رحم آمد چشمها رو باز کرد نه علی حرفی زد، نه فاطمه ی زهرا، هر دو به هم نگاه کردند، با نگاه باهمحرف میزدند. راوی نوشته که معصوم فرمود: "وَ بَكَتْ وَ بَكَىٰ" هر دو شروع کردن گریه کردن....
روزای آخر خانم بلند شده بود کار خانه می کرد، موهای بچه هاشو شونه میکرد، خونه رو جارو می کرد، همه خوشحال شدن.
علی! برا دلت بمیرم که نیمه شب ی بی بی رو غسل دادی، گفتی بچه ها آروم گریه کنید. اما یه اتفاقی افتاد خودت برگشتی سمت دیوار هی دستِ مشت کرده به دیوار میزدی. علی داد می زد، گریه می کرد....*
@navaye_asheghaan
14010203eheyat-motiee-najva.mp3
4.51M
|⇦•به دستت میرسد تقدیرم....
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا وحضرت زهرا سلام الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هیچ وقت فکر نکن که #امام_زمان عجل الله کنارت نیست همه ی حرفا و شکایت
هارو به امام زمان بگو..
و این رو بدون که تا حرکت نکنی برکتی نمیاد سمتت..
«شهید علی اصغر شیردل»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•یا برسر من از سر نی....
#روضهوتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شبهای قدرا جرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
یا بر سر من از سرِ نی سایبان بده
یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده
جانم به لب رسیده ولی جان نداده ام
گفتم به دل که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گشته ای و تند می روی
جا مانده ام برای رسیدن زمان بده
*مگه نمی بینی همه ی ما رو با یه طناب بستند؟ مگه نمی بینی با زنجیر و شلاق می زنند؟ هی می خوریم زمین،بلند میشیم...
حضرت زینب سلام الله علیها شروع کرد با داداش صحبتکردن گفت: داداش ...*
پایم دگر برای خودم نیست، باغبان
بر ساقه های مرده ی من باز جان بده
دیدم که گفت چَشم ربابت به نیزه دار
گهواره ی عزیزِ دلم را تکان بده
*نانجیبی صدا زد: هر چی میتونید این خونواده رو اذیت کنید.... گفت این سرا رو از بین این محملا ببرید... چپ چپ به اهل و عیال پیغمبر نگاه کنید... نانجیب لج کردگفت: سرها رو بین محملا تقسیم کنید. سر هر شهیدی رو بردند کنار ناقه ی خانواده اش. اما علی الظاهر اُم لیلا که کربلا نیامده... سرِ علی اکبر کنار محملِ زینب... ام البنین هم که نیامده... سر عباس هم کنارِ محملِ زینب... سر عون و محمد هم کنارِ محملِ زینب... سر ابی عبدالله هم کنار محملِ زینب قرارگرفت...
گفت: داداش! یه خورده قرآن بخون از ما رفع تهمت کن... سر برادر بالای نیزه شروع کرد قرآن خوندن...
"أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا"یه احترامی از این قاری قرآن نگه داشتند... زینب سلام الله گفت : داداش! دیگه بسه قرآن نخوان...*
اینقدر قرآن نخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هر چه خواستی قرآن بخوان...
#شاعر:محسن عرب خالقی
@navaye_asheghaan
14010205eheyat-salahshor-roze.mp3
1.98M
|⇦•یا برسر من از سر نی .....
#روضه و توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شب قدر ،
آبستن سپیده فلاح و رستگاری
انسانهای دل سپرده به
مهر مهربانترین مهربانان است
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•پاشو از رو خاکا...
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پاشو از رو خاکا ای سقّای حرم
پاشو نگذار پاشیده تر بشه لشگرم
پاشو ای اِرباً اِرباً تَر از اکبرم
*اله دیردی: ای الیمنن دوتانیم اللرین اللردَقالیب...اباالفضل یک عبا داشتم وخرج علی اکبر شد........ عباسیز گلمشم یوخسا یقیاردیمجسمینی یردن
هردن اوزونن دیردی اصلا عبا اولیدی، عبانی سَرِیدِم، وقتیم اولیدی، خیملرده آدمامیم اولیده، من سنه حوصلینن یردن یقیشترا بیلیدم هرگوشَدَن بیر تیکنی گتیره بیلیدم، اما ابالفضل اوزومنن فیکر الیرم اکبری سنن آپاردیخ، سنی کیمنن آپاروم....گفت: داداش...*
تومثل جون عزیزی، اگر که بَر نَخیزی
رقیه ام و میبره عدو برا کنیزی
بیلیردیلر رقیه انی چوخ ایستر
شامه کیمین رقیه انی ووردُلار
سیلی ییردی دیردی:
سوختم عمو سوختم ...
بابا بابا بابا، منه گولدولر
بابا بابا بابا، منی دویدولر
کرب و بلاده هَلهلهدَن گورخموشام بابا
اضغر اولنده حرملدن گورخموشام بابا
*امشب شبِ دعای آقامونه ..بهکی بگم دردمو غبطه میخورم به اون ملائکی که امشب میبیننش. کجایی آقا؟ شمارو به مادرت برامون دعا کن آقا. ...آبرو دار آبرویم را بخر ..جان زهرا این گدا را بخر ...*
قرآنی اللری سولدو
نه نه امین گوزلری دولدو
اوزوم گوردوم، اوزومگوردوم
نه نه امین لبلری اسکیری
اوزومگوردوم، اوزومگوردوم
گولاخدا گوشواره سیندی..
@navaye_asheghaan
14010204eheyat-rasouli-roze.mp3
2.79M
|⇦•پاشو از رو خاکا .....
#روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام صادق علیهالسلام:
هر کس سورۀ عنکبوت و روم
را در «شب ۲۳ ماه رمضان» تلاوت کند،
به خدا سوگند که او #اهل_بهشت است ..
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•چیزی نخواست از من...
#زمزمه وتوسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام االه علیه ویژهٔ شبهای قدراجرا شده#شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چیزی نخواست از من، تا لحظهی آخر
حتی همون، لحظه که داشت، میسوخت کنارِ در
شرمنده ام، من تا ابد، از اون چشای تر
چیزی از اینکه زمین خورده، به من نگفت
از اینکه تو کوچهها سیلی، زدن نگفت
درد دلهاشو به هیچکس جز، حسن نگفت
یه بار نگفت، از اون همه غم
نگفت نگفت، از قامتِ خم
که میدونست، شرمنده میشم
«نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر»
خیلی مدارا کرد، با فقر من هم ساخت
پای دل، حیدر نشست، با این همه غم ساخت
اما یه بار، شِکوه نکرد، با روزیِ کم ساخت
بخشید رختِ عروسی شو هم، برا خدا
با دستاش نونِ تازه میپخت، برای ما
تنها لبخندش رو میبخشید، به مرتضی
یه بار نگفت، علی بریدم
این آخرا، نگفت خمیدم
یه شکوه هم، ازش ندیدم
«نرو نرو سپاه حیدر، پر از غمه نگاه حیدر»
با بودنِ زهرا، خونه بهشتم بود
حتی اگر، که قلب من، لبریزِ از غم بود
حتی اگر، که قامِتش، از غصهها خم بود
یک دفعه هم توو کوچه من رو، صدا نکرد
اما دستم رو یک لحظه هم، رها نکرد
حتی واسه عذاب این شهر، دعا نکرد
خدا ببین، دلم شکسته
دلم از این، ستم شکسته
که قدِّ همسرم شکسته
کاشکی میشد بمونی زهرا
آخه هنوز جوونی زهرا
دستم به بازوش خورد
آتیش گرفت جونم
#شاعر: رضا یزدانی
*آخه امیرالمؤمنین به بچهها گفته بود آرومگریه کنید، مردم صدامونو میشنون، شاید دوباره بیان شما روهم بزنن، بچه ها آستین به دهان گریه می کردند. یه وقت دیدن علی دست از غسل کشید، اسماء داره نگاه میکنه، امیرالمؤمنین برگشت روبه دیوار هی دستِ مُشت کرده به دیوار میزنه. علی! بلند گریه نکن... آخه نگاه کن این بازوی ورم کرده و کبود رو ببین ....*
وقتی صدای در میپیچه توخونه
حس میکنم، باز خونه رو آتیش میسوزونه
*هرکی میاد در خونه ی ما، بچه ها میترسن، هر کی در میزنه بچه ها همدیگه رونگاه میکنن، میگن اینا یه ذره در میزنن بعد در رو میشکنن، بعد در رو می سوزونن.....*
حس میکنم افتاد رو خاک مادر، غریبونه
*آقای مهربونم، آقای کریمم، اون شب چه اتفاقی
افتاد؟ اون روز چه اتفاقی افتاد؟...*
«این کودکت چه دیده که زار میزند
هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند
به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد
در اینکوچه گرفته طفل دست مادر خودرا
*چی گفت امامحسن؟ ...*
اون روز شکست انگار توکوچه غرور من
خیلی گریه کردیم با یادش من و حسن
آخه یه زن رو پیش بچه اش نمی زنن
ای بی حیا ببند چشاتو
پایین بیار اینجا صداتو
از رو چادر بردار پاهاتو
*اینجا اومدن داخل خونه ی حضرت زهرا پا روچادر حضرت گذاشتن، گذشت و گذشت، زید بن اَرقم میگه: کوفه نشسته بودم عُبیدالله ملعون نشسته بود سرِ ابی عبدالله رو براش آوردن، اول بلند شد سر رو برداشت گذاشت روی زمین. گفتم: خدایا! میخواد چیکار کنه؟ یهوقت پاش رو بلند کرد گذاشت روی صورت امامحسین، صدا زد :حسین! چه زود پیر شدی؟ یه وقت یکی گفت پا تو بردار من خودم دیدم پیغمبر این لبها رو میبوسید... *
@navaye_asheghaan
14010203eheyat-motiee-zemzemh2.mp3
5.34M
|⇦•چیزی نخواست از من ....
#زمزمه و توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شب قدر، شبي که بايد به ياد روي محبوب عزيز، آن يار پنهان رخسار، با دردمنديهاي عاشقانه ناليد و ديدار او را از خداي طلبيد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan