eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
162.1K
سرود ولادت حضرت زینب س اجرای سبک: #کربلایی_سعید_صادقی
سلام الله علیها_ سید مهدی ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ یازینب یازینب ..... عشقِ حسین ..... آسمون امشب محیط نورِ بساط عشق و عاشقی جورِ مدینه بارونِ گل میباره امشب حسین تا سحر بیداره منتظرِ قدمایِ یارِ ....... رو پایِ خورشید خوابیده مهتاب (2) رویِ سرش گل می پاشه ارباب(2) چشماشُ وا میکنه می بنده به گلِ رویِ حسین میخنده شد حسین با نگاهش سر زنده (2) آسمون امشب محیط نورِ(2) بساط عشق و عاشقی جورِ(2) @emame3vom مدینه بارونِ گل میباره امشب حسین تا سحر بیداره منتظرِ قدمایِ یارِ ....... زینب اومد لیلی بی مجال رفت(2) تمومِ عشقا زیرِ سوال رفت(2) عالمۀ بدونِ تعلیمِ مقابلش خصم دین تسلیمِ هر نفسِش باحسین تنظیمِ (2).... مدینه بارونِ گل میباره امشب حسین تا سحر بیداره منتظرِ قدمایِ یارِ ....... مرد آفرینِ زنی دلیر(2)ِ حیدری ذاتِ یه بچه شیرِ (2) فاطمی سیرتُ صورت حیدر وقتی خطبه میخونه این دختر نشسته انگار علی رو منبر ... حیدر حیدر حیدر ......
. ..... دلم از همه گرفته_به تو رو زدم دوباره بیا این جمعه کنارم_هیچ کاری نشد نداره میبینی با چشم خیسم_خیره ام به در، بیایی جمعِ مهمونا که جَمعه_صاب خونه بگو کجایی؟؟ آقا با دیدن نامه م_میشه اشکای تو جاری هر چی که بگی قبوله_نگو که دوسم نداری هرکجا که رفتم آقا_ دست رد زدن به سینم اومدم با دست خالی_روی ماهتو ببینم تو برای ندبه خونا_ یاوری و سر پناهی خونه مون باب دلت نیست_بمیرم برات الهی بغضی که توی گلوته_نوکرو میکشه آقا این روزا توی مدینه_مادرت ناخوشه آقا @emame3vom مادرت جوونه اما_ جوونی که قد کمونه میخاد از زمین بلندشه_ جلو حیدر،نمی تونه
🔉 مــــراســـــــــم‌هـــــــــفــتـگــی بامـداحی: پنجــشنبه۵ دی‌مــــــــــــــــاه۱۳۹۸ گلزارشهدای‌پایین|حـسـینیه‌شهدا هیئت‌ثارالله‌(رهروان‌امام‌و‌شهدا) @emame3vom 👇👇
. 📋 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میباره چشم آسمون امشب چه سوت و کوره ، خونه‌مون امشب شام غریبان مادر ما شب عزای بابامون امشب دیگه نمیاد ، صدای زاریش تموم شده کار خاکسپاریش چادر خاکی ، بستر خونی چه‌جور بسازیم ، با یادگاریش میاد هنوز تو‌خونه‌مون عطر نجیب پیرهنش چند ساعته پیش بود اونو به روی شونه بردنش بابام داره دق میکنه از بعد غسل مادرم آخه خبردار شده از کبودی‌های رو تنش تا که رسیدیم به خونه بازم همه گرفتیم آستین به دندون نکنه یک وقت از دفن مادر بشن خبردار همسایه‌هامون "آه، چه شب تار و سردیه آه، بی‌مادری بد دردیه" سایه‌ی در روی سر خونه‌ست شب عزای مادر خونه‌ست نگاه ما به نگاه باباست نگاه بابا به در خونه‌ست هرگوشه‌ای یک نشون گذاشته تو سفره چند قرص نون گذاشته با آب و‌ جاروش این روز آخر هر گوشه یک لخته خون گذاشته‌ روضه گرفتیم دور هم هرکی یه‌جور گرفته دم بابا می‌‌خونه روضه از کبودی و زخم و ورم حسین میگه من می‌دیدم هی دست به دیوار میگرفت حسن خودش رو میزنه میگه که از کوچه نگم نگم از اون‌روز ، اون روز پر سوز که بدجوری قلبمو سوزونده میون کوچه ، یه دست سنگین زده غرور منو شکونده "آه، چه شب تار و سردیه آه، بی‌مادری بد دردیه" @emame3vom باید با درد و غمام بسازم با غریبی بابام بسازم با گریه‌های حسن بسوزم با غصه‌ی کربلام بسازم کارای خونه مونده رو شونه‌م از این به بعد من خانم ‌خونه‌م وصیت مادرم بوده تا من به حسینم آب برسونم اما می‌گفت مادر یه‌روز تو کربلا روز دهم تشنه می‌مونه و‌ تنش تو سنگ ‌و نیزه میشه گم چشماش به چشمای منه دلش به سمت خیمه‌هاست دست و پا میزنه جلوم با ضربه‌‌ی دوازدهم وای از اسارت،خیمه و غارت.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @emame3vom
211.7K
#زمزمه #امام_زمان
14-takabbor.mp3
2.98M
#سه_علت_دوری_از_امام_زمان_ع استاد هاشمی نژاد🎤 1⃣🔹مال هاتون رو زیاد کردید 2⃣🔹تکبر به ضعفا اهل ایمان 3⃣🔹قطع رحم @emame3vom #امام_زمان ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ #حجاب #مهدويت
. تلخیص گفتگوی امیرالمؤمنین با زهرای مرضیه س  آیینه‌ها آینه با آینه شد رو‌به روی خوش بود آیینه‌ها را گفت‌و‌گوی بسته لب، از شرح سوز و سازها چشم‌ها گفتند بر هم رازها رازها گفتند با هم با نگاه هر دو آیینه، مکدّر شد ز آه گفت ای آیینۀ بشکسته‌ام جز تو، در بر روی عالم بسته‌ام ای بهشت آرزوهای علی ای دو چشمت دین و دنیای علی... شام غم را پرتوِ اُمّیدِ من کوکب من، ماه من، خورشید من! یک نگاهت بِه ز صد خُلد بَرین نی، که یک ایمای تو خُلدآفرین! خانۀ ما گرچه از خِشت است و گِل خشت روی خشت نَه، دل روی دل آستانش، آسمانِ آسمان سقف، بالاتر ز بام کهکشان پایۀ دیوار آن، بر طاق عرش وز پَرِ خود عرشیان آورده فرش خاک آن را، شُسته آب سلسبیل گَرد آن را رُفته، بال جبرئیل ناودان‌ریزش، بِه از ماءِ مَعین بوریایش، گیسوانِ حور عین روشنی زین خانه دارد، نور هم روزَنَش، بُرده سبق از طور هم تا تو هستی قبلۀ کاشانه‌ام کعبه می‌گردد به گِرد خانه‌ام آنچه در این خانه خود را می‌نُمود عشق بود و عشق بود و عشق بود خانۀ ما گُلبنِ صدق و صفاست فاش ‌گویم خانۀ عشق خداست نورها از پرتو روبند توست آفتاب خانه‌ام لبخند توست گو بگردانند روی از من همه دوست تا زهراست، گو دشمن همه! گو به آن، کز تیغ من در واهمه‌ست ذوالفقارم جوهرش از فاطمه‌ست آسمانِ چشمِ تو تا اَبری است کاسۀ صبرم پُر از بی‌صبری است جانمازت، ای بهشت خانه‌ام، بُرده دل از خشت خشت خانه‌ام گفت ای هستی من از هستِ تو باعثِ برپایی من دستِ تو نیست غم، گر خلق با من دشمن است تا تویی با من، دو عالم با من است وی به نخل آرزویم شاخ و برگ ای هوادار علی، تا پای مرگ زآن‌همه ایثار، مَرهون توأم ای سراپا عشق، ممنون توأم نام خود را خصم داغ ننگ زد دید با خود شیشه داری، سنگ زد ای صدف، آن گوهر یکدانه کو؟ غنچۀ نشکفتۀ گلخانه کو؟ شسته دست از جان، تن جانانه شست شمع شد، خاکستر پروانه شست... دستِ دستِ حق چو بر بازو رسید آن‌چنان خم شد که تا زانو رسید دست، از بازوی بشکسته، خجل بازو، از دستی که شد بسته، خجل با زبان زخم، بازو، راز گفت دست حق، شد گوش و آن نجوا شِنُفت... گفت بازو، من که رفتم خون‌فشان تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان راز هستی در کفن پیچیده شد لاله‌ای با یاسمین پوشیده شد دو پسر، سبقت گرفته از پدر جانب مادر، روان بی پا و سر این، به روی سینۀ مادر فِتاد آن، رخ خود بر کف پایش نهاد ناگهان بند کفن، خود باز شد داستان عشق، باز آغاز شد... مانده حیران، بر که گرید آسمان بهر مادر، یا پدر، یا کودکان؟... نیمه‌شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان ظاهرا تشییع یک پیکر، ولی باطناً تشییع زهرا و علی... ابرها گریند بر حال علی می‌رود در خاک، آمال علی آه، سرد و بغض پنهان در گلو بود با آن عده، گرم گفت‌وگو مرهمی ‌خرج دلم چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید! زَمزَمش در چشم و لَب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست، دشمن‌شاد شد! شب نهادی پا به کوچک‌خانه‌ام می‌بَرم شب هم تو را بر شانه‌ام خانه‌ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و، روشن داشتی... ذره‌ای مِهر تو در کاهِش نبود بر لبت نُه‌سال، یک‌خواهش نبود! بارها ،از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت، متصل دستۀ دستاس، از دستت خجل یاد داری خانه هرگه آمدم با تپش‌های دلم در می‌زدم؟ با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک‌کلام بس نگاه ناتمامم کرده‌ای با لب بی‌جان، سلامم کرده‌ای من که بودم با تو غرق آرزو، خاک می‌ریزم به فرق آرزو نی علی از درد، گل‌گون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان‌کَنِ صبر علی‌ست خانۀ بی‌فاطمه قبر علی‌ست... تا علی ماهش به سوی قبر بُرد ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا، ای خاک! جانانم بگیر تن، نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا، دستی آمد هم‌چو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود زهرا گرفت گفتش ای تاج سرِ خیل رسُل وی بَرِ تو خُرد، یک‌سر جزء و کل، از من این آزرده‌جانت را بگیر! بازگرداندم، امانت را بگیر... اولین نُه‌سال از آن تو بود شمع بزم جان و مهمان تو بود گرچه هم‌چون جان، عزیزش داشتی نوروَش بر چشم من بگذاشتی می‌کِشد خجلت علی از محضرت یاس دادی، می‌دهد نیلوفرت! او که بعد از تو، شبی راحت نخفت قصه‌ای از غصه‌های خود نگفت از ستم‌هایی که آمد بر سرش داوری آورده نزد داورش
گل باغ ولاام الائمه عزیز مصطفی ام الائمه مه عصمت گل باغ کمالی امید مرتضی ام الائمه به قرآن وصف تو گفته خدایت به کوثر، هل اتی ام الائمه بودشهرمدینه خانه ی تو حریم کبریا ام الائمه تویی اسطوره ی صبر و شهامت مه ایزدنما ام الائمه سپهر دین حق از تو منور مه دین خدا ام الائمه تویی محبوبه ی خلاق داور تویی شمس هداام الائمه بودحیران یارب یارب تو تمام ماسوا ام الائمه نه تنها تو امید عالمینی شفیعه در جزا ام الائمه بودفخر همه عالم حسینت شهید کربلا ام الائمه به اذن کردگارحی یکتا به درد ما دوا ام الائمه شدم از کودکی از لطف داور به درگاهت گداام الائمه به درگاه تو هستم تا به محشر گدایی بی بهاام الائمه دعایم کن که محتاج دعایم تویی روح دعا ام الائمه همیشه پرزند سوی مدینه دل اهل ولا ام الائمه برات کوی خود شهر مدینه نمابر ما عطاام الائمه بود این درد شیعه تا به محشر بود قبرت کجا ام الائمه بریزددر عزایت همچو حیدر سرشک دیده ها ام الائمه نه تنها در زمین، در آسمانها عزای تو بپا ام الائمه شدی قامت خمیده درره دین ز رنج و غصه هاام الائمه گذشتی از تمام هستی خود زبس داری وفا ام الائمه براه مرتضی، دین پیمبر شده جانت فداام الائمه زدی با ناله ی فضه خزینی به پشت در صداام الائمه به پشت دربه ضرب پای دشمن شده محسن فداام الائمه کتک خوردن به پیش چشم شوهر کجا بوده روا ام الائمه کبود از کین شده روی چو ماهت به دست اشقیا ام الائمه به کوچه گشته گریان ازبرایت امام مجتبی ام الائمه به خانه زینبت ام المصائب به لب دارد نواام الائمه زحیدر تو جدا گشتی و رفتی به دیدار خداام الائمه مدینه شهر پیغمبر ندارد بدون تو صفاام الائمه بود تنها امید و آرزویم شوی ازمن (رضا) ام الائمه @yaghubianreza .
. کان عصمت کوه همّت بحر رحمت زینب است دومین بانوی دربار ولایت زینب است در وفاداری نظیر وی نیامد در وجود در وفا و در صفا فرخنده آیت زینب است در برادر دوستی نامد عدیلش خواهری وه چه خواهر بی‌عدیل اندر محبت زینب است بحر علم و دانش و فضل و کمال و قدس و دین کان صدق و طاعت و تقوی و رحمت زینب است شیردل دخت حجاز آن قهرمان سرفراز هم‌چو باب خود علی اندر شجاعت زینب است در شجاعت نی همین تنها چو باب خویش بود چون علیّ مرتضی کان فصاحت زینب است نی فصاحت را همین تنها ز باب خویش داشت چون شه مردان در آیین بلاغت زینب است خطبه چون درکوفه‌خواندی خلق گفتندی علی‌ست چون هماهنگ علی اندر خطابت زینب است او عقیله، او علیمه، او علیّه، عالیه او ولیّه در ولایت بی‌نهایت زینب است @emame3vom خود به شأن اوست «انَّ‌اللّه یُحبّ‌الصّابرین» صابرات دهر را بخشافضیلت زینب است نی همین از جمله عالم، صبر او افزونتر است آن‌که افزونتر بود او را مصیبت زینب است او بود امّ‌المصائب، اوست امّ‌الصّابرات عظّم‌اللّه اجورک فی‌الرزیّه زینب است آن‌که داغ شش برادر دید صبحی تا به ظهر بانوی عصر و زمان خاتون عزّت زینب است اندر آن کوفه که بودی پایتخت باب او شد اسیر و آن‌که دید این‌گونه محنت زینب است وان‌که در ویرانه پنهان کرد گنج خود به خاک چون رقیّه، عمّۀ خم گشته قامت زینب است آن‌که خود امروز گیرد دست هر افتاده را وان که «خوشدل» را کند فردا شفاعت زینب است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 بوستان سخن @emame3vom
. از غیب ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
84.4K
#زمزمه #امام_زمان ۲
. خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی شکفتی ای گل صبر و شکیب دامن زهرا تو زینبی و چو نام تو نیست نادره نامی اگر پرندهٔ جانم سلام من نرساند «مَنِ المبلّقُ عَنّی اِلی سُعادَ سلامی» چگونه وصف تو گویم که در کلام نگنجی چه از قیام تو گویم، که قامتی ز قیامی سخن ز صبر نگویم، که خویش اسوهٔ صبری رسالتت نستایم، که در پیام تمامی تویی تو زینت «اَب»، زینب ای عصارهٔ عصمت! تو حلم فاطمه، علم علی، تو روح پیامی جمال عشق درخشید با پیام تو آن‌سان که در کمال بدین جلوه کس ندید کلامی سزد که از تو شود سرفراز رایت قرآن که زان خطابه بلرزد ز خشم، دشمن خامی @emame3vom اگر کلام شود هر نفس که شرح تو گوید کجا ز عهده برآید ز وصف چون تو مقامی تو سایبان یتیمان، طلایه‌دار حسینی صلای نهضت حق، قسط و عدل را تو دوامی چه نوش کرد گل ما، مگر ز جام صبوری که دسته دسته گل جان نثار کرده، به جامی به کربلاست روان بی‌امان سپاه حسینی هلا صبورترین! این سپاه را تو نظامی مراست آرزوی آن‌که آستان تو بوسم تو ای فروغ دل ما، تو ای که زینت شامی خوشا طواف سر کوی دوست کردن و مردن چنین خوش‌ست«سپیده»! سفر به حُسن ختامی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 آینه صبر @emame3vom .
. گفتم از کوه بگویم، قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به‌خدا از تو سرودن سخت‌است هم علی‌بودن و هم فاطمه‌بودن سخت‌است چه بگویم که خداوند روایت‌گر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom