eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا صاحب عزای ماه محرم بیا بیا خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو ای همنشین گریهٔ نم‌نم بیا بیا اشک فراق، شور شعور آفرین بود شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا در خیمه ای که روضه عباس شد به پا من با امید قول تو ماندم بیا بیا ما نوکریم، خوب و‌ بد از هم سوا نکن ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو اما گرفته است حرم، دم بیا بیا چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا سعید نسیمی @navaye_asheghaan
======================= بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت مرا بِبر به کنارت ، به کربلایِ خودت من آشنایِ توام خانه‌زادِ مادرتان نصیبِ دربه‌درت کن  شبی دعایِ خودت نفَس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها نفَس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش، به روضه‌هایِ خودت ببین که نذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکِش به دیده‌ام از گرد و خاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت 🔸شاعر: ======================== @navaye_asheghaan پس از بوسیدنت حالا تورا تنها بغل کرده تو را با اشک ، خواهر بین این تن ها بغل کرده برای آسمان کافی ست این دردی که می بیند تو را دستان گرم پهنه ی صحرا بغل کرده میان نخلها افتاده از پیکر جدا دستی که مشکی را کنار قامت سقا بغل کرده ولیکن اکبر این زیبا جوان اِرباً اِربا را تمام دشت جای مادرش لیلا بغل کرده نمی ترسم بیافتد از سر نی سر ، که می دانم سرت را بر سر نِی حضرت زهرا بغل کرده «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها» و طشتی که خُم میخانه را یکجا بغل کرده سرت در دامن دردانه و دلشوره ی خواهر بیا سر را رها کن عمه جان . . . اما بغل کرده سیدحسن رستگار @navaye_asheghaan تو که آرام بخش این قلوبی خبر از حال من داری به خوبی جواب اشک های زینب تو شده در شام رقص و پایکوبی شده زخم دل من سخت کاری که از دستم نیامد هیچ کاری به پیش چشم من در بارش سنگ چه تکریمی شد از لب های قاری چرا از ظلم بی اندازه ی شهر نمی پاشد ز هم شیرازه ی شهر دل هفت آسمان را غرق خون کرد سر خورشید بر دروازه ی شهر یوسف رحیمی @navaye_asheghaan عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند * سهیل ابن عُرَیف (لعنت الله علیه) تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند.(تذکره الشهدا) حسن لطفی @navaye_asheghaan
674.3K
مناجات امام_زمان_عجج الله عمری که بی تو رفت یقینا حرام شد بی تو دلم اسیر خیالات خام شد آقا بیا که بی تو به پایان رسید عمر آقا بیا که فرصت ما هم تمام شد.... بیچاره آن کسی که به دور از شما مدام با هرکسی به غیر شما همکلام شد بدبخت آن کسی که گرفتار نفس شد خوشبخت آن کسی که فدای امام شد رحمت بر آن که بهر تو از نام و نان گذشت نفرین بر آن که شیفته ی نان و نام شد
Karimi-Shab10Moharram1390[02].mp3
8.47M
داداش دلم با غربت آشنا شد شکستم و قدم دو تا شد ابروی پیوستت جدا شد داداش داداش از مشک تو هستم میریزه خون تو از دستم میریزه این سری که بستم میریزه داداش افتادی از رو مرکب داغ تو تا کمر رفت میغلطیدی رو خاک و تیرا همه تا پر رفت از توی نخلا دیدم قطع الیمین شدی تو رو دست نیزه دارا بالا پایین شدی تو پاشو نصیب من غم شده عباس یه دنیا ماتم شده عباس چقدر تنت کم شده عباس پاشو داداش برا چی میگی که برم من برم میشه دعوا تو دشمن تا سرت و از هم بدزدن داداش نه از من و نه از تو چیزی نمونده جونم چه جور برم به خیمه نه میشه نه می تونم می خوای بدونی عباس چی کمرم رو خم کرد یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد داداش اهل حرم از پا نشستند شکستی و همه شکستن گره معجرا رو بستن داداش داداش تا از رو دوش تو علم رفت ترسی تو قلب دخترم رفت حرمله جانب حرم رفت داداش پاشو که چشم به راه مشک تو سکینه پاشو ببر برادر دخترام و مدینه پاشو که اینجا چشم بی حیا بی شماره برم بگم رقیه گوشوارش و در اره
روضه اسارت يا زينب كبري(س)....... غم مرا همه با طعنه چاره می کردند و چشم های تو را پر ستاره می کردند محله های یهودی زیاد و ، فرصت کم برای بردنمان استخاره می کردند کنار نیزه ی عباس با سر انگشت به دختران یتیمت اشاره می کردند برای آنکه سری زیر پا رها نشود به روی نیزه شما را شماره می کردند جماعتی که به حال رباب میخندیدن اشاره ای به سر شیر خواره می کردند (شاعرش را نميشناسم.......
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب می‌بینم من از بس بر تو می‌گریم جهان را آب می‌بینم سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی‌گیری سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقه‌ی عریان امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه‌هایت رفت دیگر تکیه‌گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می‌مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می‌مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می‌جنگم ندارم شِکوه‌ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی‌دانم که شمر آخر چه می‌خواهد در این عرصه کنارِ ناقه‌ها با تازیانه می‌زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه‌ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گُل‌های تاول شد نشسته نافله خواندم، برادر گریه‌ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه‌ها کردم کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می‌دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت‌های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی‌ام را خوب می‌دیدم گل و گل‌زخم‌هایش را به زیر چوب می‌دیدم کشیدم زاده‌ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم ✍ @navaye_asheghaan
ذکر شریف ارباب، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌باز، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر، خوشبوتر از گلاب است هر منصبی که داریم، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او، تضمین خانه‌ی ماست کاخ بدون روضه، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال، تضمینِ انقلاب است تا کارمان گره خورد، گفتیم: یا رقیّه این نازدانه نامش، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش، شخصِ ابوتراب است ** اربابِ آب‌ها را، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او، دل‌های ما کباب است آزار پشتِ آزار، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار، دست همه طناب است آن بانویی که گریان، دنبالِ نیزه‌داران هِی می‌دَوَد پریشان، حس می‌کنم رباب است! ✍ @navaye_asheghaan
. مضطر شده ام ، باز عطا می خواهم با ذکـر و توسل به دعـا می خواهم مجنون حسینم و من از قبله ی طوس یک جفـت بلیـط کـربلا می خواهم ✍ . @navaye_asheghaan
. پا زد به جهان و خنده زد در دل دود دل وقف خدا کرد و‌دل از خلق ربود با پـای خودش رفت بـه مقتل اما سـر داد ولی چه سـرفراز آمده بود @navaye_asheghaan
. ای دل به‌ هوش‌باش که غم پایدار نیست آسوده باش، ظلم و ستم پایدار نیست هرکس که ناامید شد از بین می‌رود هرجا امید نیست، علم پایدار نیست شاید به ظلم قائله‌ای را علم کنند اما به‌حق عدل قسم! پایدار نیست فرهنگ ما، تمدّن ما، دین ما یکی‌ست این سه بدون یاری هم پایدار نیست وقتی مقاومت نکنی روی پای خود حق تو غیر چند قدم پایدار نیست بر دشمنان به غیر "اشدّاء" روا مدار با دوستان به غیر کرم پایدار نیست نام "مدافعان حرم" جاودانه شد پس نام دشمنان حرم پایدار نیست ✍ .@navaye_asheghaan
. در چشمِ حسین ، محترم می گردد شایسته ی الطاف و کرم می گردد شک نیست که محشور شود با عباس هر کس که مدافع حرم می گردد ✍ . @navaye_asheghaan
: اجرای مراسم سفره ابوالفضل ع اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً ، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ ... همه قرار من این است یارِ تو باشم قرار سوزِ دلِ بی قرارِ تو باشم به غیرِ اشک ندارم متاعِ بالایی که مرهمِ نگهِ اشک بارِ تو باشم برایِ یاریِ دین روز و شب دعایم کن که روزِ یاریِ عترت کنارِ تو باشم غم غریبیِ آلِ تو می کُشد مارا دلم خوش است که من جان نثارِ تو باشم تویی اسیرِ غمِ اهل بیتِ پیغمبر و من اسیرِ غمِ قلبِ زارِ تو باشم تو در مدارِ حسینی و من به دنبالت بگیر دستِ مرا در مدارِ تو باشم در آن زمان که شعارِ تو یالثارات است الهی از کرمت پایِ کارِ تو باشم در آن سحر که می آیی به یاریِ زهرا خدا کند که من ای یار ، یارِ تو باشم اگر چه با تو ام امروز در مقامِ حرف سزاست هم قدمِ روزگارِ تو باشم به خونِ سرخِ حسین انتقام می آید خدا نوشته که چشم انتظارِ تو باشم *حضرت فرمود هر جا روضۀ عموجانم خوانده بشه ، من سراسیمه میام ... آقا و مولاتون رو همه صدا بزنید ؛ یا صاحب الزمان ....... دلم تنگ است و غم بسیاردارم من امشب با ابوالفضل کاردارم من امشب از ابوالفضل توشه گیرم زیارت کردن شش گوشه گیرم در اینجا عطر بوی یاس گیرم من امشب دامن عباس گیرم غریق منتم کرده ابوالفضل که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل دراینجا با دلی محزون و خسته نشسته بانوی پهلوی شکسته بدستش شاخه های یاس دارد به لب هم ذکر یا عباس دارد شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چون طفلان این سخن ها رو شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند وای بمیرم برات آقا جان اومد دم خیمه طفلان دید بچه ها شکمشون رو روی زمین مرطوب گذاشتند تا از تشنگی شان کم بشه غیرتش به جوش آمد صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند اما هنوز امید داره هنوز اب داره وای بمیرم امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت امیدش نا امید شد الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند از روی اسب به زمین افتاد صدا زد : برادر برادرت را در یاب اه امان از اون لحظه ای که حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش و بریدن تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم (آه برآر توه بمیرم) کنار علقمه غوغا بَهِیّه دِتا دَست از بدن جِدا بَهِیّه علمدارِ حسین، عَبّاسِ فِدا که وِ نِه  فرقِ سر دِتا بَهِیّه دست عمو هر ده جدا بهییه خیمه دله غوغا به پا بهییه راه دکته عمو سوی علقمه شط کنار بوین غوغا بهییه آخ مه کمر توه دتا بهییه ×××××××× الهي به اين سفره بركت بده ..... به اين مائده شكر نعمت بده همه شاد گردیم در اين زندگي ..... به باني اين سفره رحمت بده به آشپز و ميزبان و هم ميهمان ..... تن سالم و شان و شوكت بده نصيب همه دوستان علي‌(ع) ..... زحق سفره ي خير قسمت بده الهي به روز جزا بهر ما ...... طعام بهشتي ز جنت بده