eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
374 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. بیا به کوی علی کوی او امان دارد به جسم بی رمق و ناتوان،توان دارد برای پیکر بیجان نیاز جان باشد ببر تو نام علی بر زبان که جان دارد به سینه ای که در او مهر مرتضی باشد نشان لطف خداوند مستعان دارد بیا به سفره پر نعمت علی بنشین که از برای گدای گرسنه نان دارد بیا به خانه حیدر غلام حیدر باش غلام خانه او فخر بر شهان دارد ببر به خانه او کاسه های خالی را که پر کند ز عطایی که بیکران دارد چه خانه ای که پر ازجلوه های ربانیست چه خانه ای که جنان از تبش نشان دارد بسان حیدر و آل مطهرش آیا خدا به روی زمین و به آسمان دارد؟ علی چها که ندید و چها که نشنید او دلش چه شعله ز بی مهری زمان دارد هماره دیده پر از اشک و ناله اش با آه هماره غصه بانوی قد کمان دارد .
ازفرات چشم تو، یک ذره نَم ،مارا بس ازجهان وڪلُّ مافیها، حرم مارابس اسٺ لحظه ی پر اضطراب و وحشٺ یوم‌الحساب دستمان گیرد،سلامِ صبحدم مارابس اسٺ صبحتون حسینی☀️💚 🎙=صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❤ ‌ما را هر روز امید آمدنت چشم از خواب بیدار می کند ما را بِرَهان از این پلک های مدام بیا که دیگر خوابمان نبرد، که دیگر چشم بر نداریم از نگاهت. ؏َـجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْـفَـرَج_
آغاز روزهای سیاه از سقیفه شد دنیا که گشت پر ز گناه از سقیفه شد روز غدیر چشم جهان روشنا گرفت روز جهان چه زود سیاه از سقیفه شد می خواست روی پای عدالت بایستد افتادنِ جهان تهِ چاه از سقیفه شد می رفت با علی که زمین آسمان شود افسوس این امید، تباه از سقیفه شد از آن به بعد جنگل دنیا درست شد اینگونه باز، باب نگاه از سقیفه شد هیزم جواب زحمت یک عمر احمد است دنیا اگر سیاه شد آه از سقیفه شد بستند باب شهر علوم رسول را استاد جهل، رهبر راه از سقیفه شد 👉 @navaye_asheghaan
تو را تا دیـده‌ام محـو جـمال کـبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مـولود کـعـبه، قـبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلـع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالو بلا» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سـیـمای تو را آئـیـنـهٔ ایـزدنـما دیـدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کـشتی نـوح پیـمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیـمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پـروانهٔ پیغـمبر از غار حرا دیدم @navaye_asheghaan
خستند پرت را و شکستند سرت را ای وای که کشتند حسودان پسرت را پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت جز اشک چه سازم شرر بال و پرت را ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت بردند به یغما همه ارث پدرت را پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی حاشا که بیابند خلایق اثرت را
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند این گونه مقدّر شده سادات ببخشند این روضه ی ناموسی و این قصه ی کوچه تکرار مکرر شده سادات ببخشند دیوار که تقصیر ندارد به گمانم هرچه شده از در شده سادات ببخشند مادر که زمین خورده و بابا که شکسته شش ماهه که پرپر شده سادات ببخشند مظلومه ی دنیاست ولی قاتل زهرا مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند دل سوخت از این غصه که بین همه تقسیم ارثیّه ی مادر شده سادات ببخشند ارثیّه ی پهلوی لگد خورده ی مادر سهم علی اکبر شده سادات ببخشند گهواره ی ششماهه ی زهرا به گمانم وقف علی اصغر شده سادات ببخشند سهمیّه ی رخسار کبودش به خرابه تقدیم به دختر شده سادات ببخشند البتّه رسیده است به او ارث، اضافه چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند ظلمی که به زهرا شده، تکرار به نوعی با زینب مضطر شده سادات ببخشند در شام خدا داند و زینب که به نیزه با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند
مادر و بچه در خطر هستند چون علمدار یک نفر هستند در مسیر دفاعِ از حیدر هر دو تا عازم سفر هستند یک نفر داد می زند نزنید ثُلث سادات پشت در هستند مادری زیر دست و پا مانده مردم شهر بی خبر هستند آی مردم مگر نمی دانید این دو از نسل بوالبشر هستند؟ شیعیان ابتدای ماه ربیع زخمیِ آخر صَفَر هستند ما لباس سیاه می پوشیم گرچه یک عده خیره سر هستند
فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثُلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا اوج غم این جاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی ردِّ خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه @navaye_asheghaan
اگر چه پیر اگر چه خمیده ام بابا دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست که روی دختر خود را ندیده ام بابا از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون میان مردم شهرت دویده ام بابا ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا دلم هوای تو و یاد محسنم کرده مرا ببر به کنارت بریده ام بابا @navaye_asheghaan
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند یک سوم سادات را در پشت در کشتند هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند هم عاطفی هم منطقی با کشتن یک طفل کشتند اگر که شیعه را از هر نظر کشتند گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند بی فهم ها، بی رحم ها در خانه محسن را... یعنی که در گلدان گلی را با تبر کشتند یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛ نامردها پروانه را وقت سحر کشتند در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند @navaye_asheghaan
دوبیتی معصوم ترین صبح سپیدی محسن آن روز کبود را ندیدی محسن در راه علی حق بزرگی داری الحق که تو اولین شهیدی محسن ▪️ با ضرب در سوخته ماهم را کشت در آتش و خون نور نگاهم را کشت فریاد بزن «بأیّ ذنبٍ قُتلت» ای وای که طفل بی گناهم را کشت ▪️ در کوچه به پا کرد دوباره ‌محشر با مادر دلسوخته، یاس پرپر آن روز اگر ‌مجال صحبت می‌داشت می گفت چنان فاطمه : حیدر حیدر ▪️ ای مونس داغ های من محسن جان ای یاور با وفای من ‌محسن جان با سرخی خون من و تو حق برپاست قربانی کربلای من ‌محسن جان @navaye_asheghaan
دوبیتی ای با تو ظهور عدل ممکن برگرد وی ذکر دعای هرچه مؤمن برگرد یک سوم سادات جهان را کشتند ای منتقم حضرت محسن برگرد ▪️ خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو ریخت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت ▪️ مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبیِ لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند ▪️ بیت علی و فاطمه غوغاست بیا در شعله ور از کینه ی اعداست بیا با ضرب لگد! طفل علی را کشتند فریاد دل محسن زهراست بیا ▪️ آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قدِ فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثُلث ز سادات بنی فاطمه کم شد ▪️ ای جذبه ی عشق در نگاهت محسن ای چشم امید ما به راهت محسن آخر گنهم چیست که باید هر روز افتد نظرم به قتلگاهت محسن @navaye_asheghaan
ای حامی ولایت ، ای محسن عزیزم رفتی و من ز داغت، اشک از بصر بریزم هنگام ضربه در ، بودی کنار مادر گشتیم هر دو باهم ، فدای راه حیدر هر شب به یاد داغت ، در پشت درب خانه بنشینم و بگریم ، ای طفل نازدانه طفل نخورده شیرم ، مادر شود فدایت با جان خود نمودی ، از شیر حق حمایت مظلومی علی از ، داغ غمت عیان است مانند قبر مادر ، قبر تو هم نهان است وقتی که جسم پاکت ، بر سینه ام سپر شد گفتم به فضه بیا ، فاطمه بی پسر شد تو اولین فدای ، راه ولایت استی تو اولین شهید ، پیش ولادت استی با که بگویم این را ، با محسنم چها شد شش ماهه کودکم از ، ضرب لگد فدا شد هم جان و پیکرم سوخت ، هم ماه و اخترم سوخت هم بین دود و آتش ، غنچه پرپرم سوخت @navaye_asheghaan
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛ از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد با حضور میخ در زهرا برای محسنش پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛ هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد حال مادر در میان بسترش بدتر شد و زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد @navaye_asheghaan
خستند پرت را و شکستند سرت را ای وای که کشتند حسودان پسرت را پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت جز اشک چه سازم شرر بال و پرت را ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت بردند به یغما همه ارث پدرت را پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی حاشا که بیابند خلایق اثرت را @navaye_asheghaan
دوبیتی آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قد فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثلث ز سادات بنی فاطمه کم شد @navaye_asheghaan
بالفرض که چشمان بشر بسته بماند این قصه بنا نیست که سر بسته بماند باید همه خلق بدانند که تا حشر داغیست که بر روی جگر بسته بماند در کوچه اگر راه ببندند به مادر خوب است که چشمان پسر بسته بماند باز است در خانه مولای من اما بر روی ابوبکر و عمر بسته بماند با ضرب لگد باز شود هر دری اما یا رب تو مدد کن که مگر بسته بماند در باز شد و مادر ما بچه اش افتاد در سوخت نشد مثل سپر بسته بماند ای فضه بیا تا که نبینند خلایق ای فضه بیا تا که نظر بسته بماند بی هوش که شد فاطمه بردند علی را خاموش که شد فاطمه بردند علی را @navaye_asheghaan
دوبیتی مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبی لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند @navaye_asheghaan
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه تکرار مکرر شده سادات ببخشند دیوار که تقصیر ندارد به گمانم هر چه شده از در شده سادات ببخشند مادر که زمین خورده و بابا که شکسته ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند ارثیّۀ پهلوی لگد خوردهء مادر سهم علی اکبر شده سادات ببخشند گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم وقف علی اصغر شده سادات ببخشند سهمیّۀ رخسار کبودش به خرابه تقدیم به دختر شده سادات ببخشند البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی با زینب مضطر شده سادات ببخشند در شام خدا داند و زینب که به نیزه با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند @navaye_asheghaan
دوبیتی آمَن هستیم، کاش آمِن باشیم* در سایه ی فاطمیه ساکن باشیم دیری ست عزادار حسین و حسنیم تا سینه زنان "داغ محسن" باشیم *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ... @navaye_asheghaan
مادرم پشت در افتاد به دادم برسید پشت در با پسر افتاد به دادم برسید ‌ ضربه آنقدر به پهلوی گلش کاری بود که زشاخه ثمر افتاد به دادم برسید در زجا کنده شد افتاد به روی مادر جان او در خطر افتاد به دادم برسید مادرش نیست به داد دل دختر برسد فضه در دردسر افتاد به دادم برسید با همان حال به دنبال علی رفت ولی چند قدم پیشتر افتاد به دادم برسید هر چه کردند نمی کرد رها حیدر را کار با ده نفر افتاد به دادم برسید یک نفر نیست بگیرد غلاف از قنفذ ضربه اش کارگر افتاد به دادم برسید آنقدر در وسط کوچه زدند زهرا را مثل یک محتضر افتاد به دادم برسید مردم شهرمدینه چقدر نامردید دخت خیرالبشر افتاد به دادم برسید @navaye_asheghaan
دوبیتی خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو ریخت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت @navaye_asheghaan
دوبیتی خلق شد محسن و این دهر ندید از ستمکاریِّ اعدایِ پلید قبل از آن که به دنیا آید سومین سبطِ نبی گشت شهید ▪️ آه از آن دم که زِ کین خصمِ پلید خانه ی وحی بر آتش بِکِشید ضربِ در پهلوی زهرا بِشِکست داغِ محسن جگرش سوزانید @navaye_asheghaan
مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها آتش در بی مهابا عمر زهرا را گرفت دود این آتش تمام اهل دنیا را گرفت ضربه ی سیلی جوان مرتضی را پیر کرد ضربه ای که روشنی چشم حورا را گرفت در سکوت شهر، دود و آتش و بی حرمتی جان زهرا را نه تنها جان مولا را گرفت پاره کرد افسار خود را مردکی که بی صفت در خیانت پیشگی جای یهودا را گرفت صفحه ای خون رنگ در تاریخ دنیا باز شد یک لگد از مادری فرزند فردا را گرفت بین کوچه دامن مولا به دست فاطمه بود تا وقتی که قنفذ راه آنها را گرفت خانه تا مسجد قلاف پُر به پهلویش زدند آن قلاف پُر که جان مادر ما را گرفت جاهلیت در لباس اولی و دومی انتقام خندق و بدر و احد ها را گرفت برنخواست از شهر فریادی به یاری علی باز بُت جای خداوند تعالی را گرفت 👉 @navaye_asheghaan