بمناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و اکبر بپرس
اگر میرود، شب چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محملنشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـدِ عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بُوَد آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت میشود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
✍ #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
ازمدینه سوی وطن میرفت
سوی مکه نگارمن میرفت
میرود اوبه مکه وقت سحر
اوحسین است و بی حسن میرفت
می شود کربلا تنش عریان
بی نیازا ست و بیکفن میرفت
جان زینب مرو توازاینجا
به روی ناقه یارمن میرفت
میرسدیک غروب دلگیری
شمر با پا روی بدن میرفت
نیزه ی کندمردکی ملعون
جای پهلوش بر دهن میرفت
وسط قتلگه حسین افتاد
اوچنین پاره پاره تن میرفت
✅شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
@navaye_asheghaan
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
امیراین جهان ناقه نشین شد
گل باغ جنان ناقه نشین شد
به روی مرکب از شهر مدینه
به مکه بی امان ناقه نشین شد
خداحافظ دگرشهر پیمبر
گذارم روی خودبر قبر مادر
وداعی باحسن کردم خدایا
خداحافظ بقیع این بار آخر
فراغم میزند آتش به سینه
به همراهم بود دختم سکینه
شدم راهی به سوی مکه امشب
روم دیگرخداحافظ مدینه
برای رفتنم خوابی ندارم
شب تاریک، مهتابی ندارم
بیا اُم البَنین وقت جدایی است
که دل بی طاقت وتابی ندارم
هوای کوی دلبر بر تنم شد
دگر فصل وداع رفتنم شد
در این طول سفر غارت شوم من
که خاکی زین سفر پیراهنم شد
به همراهم بود این أشجع النّاس
نگردد کی دگر دردوغم احساس
الهی چشم بَد دور از ابالفضل
شود غارت ز بعد ت خیمه عباس
الهی این وداع آخرم نیست
که یارب رازهای مادرم نیست
شدم راهی پس ازمکه به گودال
میان قتلگاه دیگرسر م نیست
اگرچه کاروانها را امیرم
بلارا ازتویارب می پذیرم
شهادت بوده برماجمله عادت
ولی گریم به اولاد اسیرم
زهجران رقیه دل کبابم
اسیره ناله ی طفل ربابم
بنال امشب تو ای (مجنون) برایم
که عاشورا نداده کس جوابم
✅شاعر:
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
____________
@navaye_asheghaan
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
در این وداع فصل بهاران حسین مرو
در لحظه های بارش باران حسین مرو
عزم سفر زشهرمدینه نموده ای
سوی دیارمکه حسین جان، حسین مرو
گویا که عزم رفتن مکه نموده ای
وانگه به کربلا توبه ميدان حسین مرو
از نام گرم تو دل برف آب می شود
در سردسير سخت زمستان حسین مرو
تغيير کرده است لغتنامه ی دلم
ای واژه واژه ی لب عطشان حسین مرو
راهی مشو که لحظه ي طغيان چشم ماست
همپاي چشمه هاي خروشان حسین مرو
روزی رسد که جسم قمر زير آفتاب
ماند سه روز و بين بيابان حسین مرو
روزی رسدکه جامه ي يوسف برون شود
افتد چو بين معرکه عريان حسین مرو
روزی رسدکه قاري قرآن شکسته سر
گرددزسنگ دشمن قرآن حسين مرو
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
@navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
گل باغ جنان بودیم و رفتیم
پیمبر را نشان بودیم و رفتیم
مدینه! ای تمام خاطراتم!
(اگر بار گران بودیم و رفتیم)
وداعی تلخ کردم با پیمبر
نهادم صورتم بر قبر مادر
دلم تنگ حسن شد، ای خدایا
بقیع رفتم برای بار آخر
نوایی میزند آتش به سینه
رود همراه بابایش سکینه
رسد روزی که بی بابا بیاید!
خداحافظ... خداحافظ مدینه
دل بی تاب را تابی بیاور
شبم تاریک و مهتابی بیاور
شده اُم البَنین وقت جدایی
برای بدرقه آبی بیاور
ببین زینب که جانی در تنم نیست
دگر چاره به غیر از رفتنم نیست
چنان در این سفر غارت شوم من
که حتی بنگری پیراهنم نیست
بود تا همره من أشجع النّاس
کجا و کی کنم من درد، احساس؟!
ز چشم بَد نگهدارش خدایا
که گردد خیمه غارت بعد عباس
نباشد این وداع آخر من!
بگفتا رازهایی مادر من
شود گودال، جمع پنج تن جمع
نَهَد بر دامنش مادر، سر من
خدایا هم علیمی هم خبیری
پذیرفتم هر آن چه میپذیری
برای ما شهادت بوده عادت
ولی ای وای از داغ اسیری
دل ارباب از هجران کباب است
رقیه در بَرَش طفل رباب است
پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم
بدان روزی رسد جایت خرابه است
✍ #علی_اصغر_انصاریان
@navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا میرود
از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود
منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان
با ناله و آه فغان، تنهای تنها میرود
ریحانهی خیرالبشر کرده سوی جانان سفر
یا آنکه موسایی دگر، در طور سینا میرود
قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل
با دیدهی دریائیاش، دنبال سقّا میرود
اصغر زدامان رباب، پَر میزند بر دوش باب
با شوق پیکان بلا، همراه بابا میرود
لیلا جوانت را ببین، با رفتن آن نازنین
گویی محمّد بر زمین از عرش اعلا میرود
ریحانهی باغ حسن، پوشیده بر قامت کفن
تا شوید از خون پیرهن، با شور و غوغا میرود
آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه
سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا میرود
ای آسمان اختر فشان، بنگر برای بذل جان
ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا میرود
زینب شده محملنشین، با نالههای آتشین
منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا میرود
مرغ دل «میثم» روان گردیده با این کاروان
داده زکف تاب و توان، همراه مولا میرود
✍ #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
🏴 به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا میرود
از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود
زینب شده محملنشین، با نالههای آتشین
منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا میرود
✍ #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
وقتی که میرفتند، دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند، پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه میکرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتّی میان تشت، یحیی گریه میکرد
بوسید اکبر دستهای مادرش را
در زیر چادر، ام لیلا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت "لالا" گریه میکرد
یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه
با گفتنِ "بابا بابا" گریه میکرد
در زیر پای محمل مستورهی عشق
منزل به منزل ریگِ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند، عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند، دنیا گریه میکرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب المرجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مدینه
وقتی که میرفتند، دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت "لالا" گریه میکرد..
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
اجل چون سایهای دور و برش بود
وَ شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانهرفتن ارثِ مادرش بود
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@navaye_asheghaan
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹خبر رسید از مدینه🔹
دعای هر خسته یا حسین است
سلام هر تشنه بر حسین است
قسم به تقدیر و مشیت حق
قضا حسین و قدر حسین است
خبر رسید از مدینه انگار
کسی میآید که بیپناه است
به راویان جهان بگویید
هنوز هم آن خبر حسین است
خبر سری شد به نیزه رفته
سریست زخمیِ سنگباران
سریست در بزم میگساران
سریست در تشتِ زر! حسین است
مزن به لبهای ناتوانش!
مزن به قلب عقیله آتش!
مزن مزن چوب بیمروت!
خبر نداری مگر حسین است؟
سه بار نام حسین بردن
سه بار جان دادن است و مردن
خوشا نباشم، خوشا بمیرم
دلیل مرگم اگر حسین است
اگر به بالین من بیای
شبی که جان میدهم بیاید
چهقدر زیباست جان سپردن
که آه هر محتضر حسین است
📝 #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan