به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع
پرنده پر زد و پرواز کرد از چینه دیوار
دل تنگم صدا میزد: مرا همزاد خود پندار
خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار
که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستیهای این دهکوره ناچیز بیمقدار
خدا در هر مکان حس میشود اما از آن بالا
به ما نزدیکتر، نزدیکتر هم میشود انگار
خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوعالیدین جنگ موته جعفر طیار
همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانیت او میکند اقرار
سخاوتهای آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامتهای او بوده است نَقل کوچه و بازار
کسی در فکر تطمیعش نیفتاده است، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟
همه داراییاش را پای این یک جمله میبخشد
شده رهتوشه عقبای او 《الجار ثم الدار》
اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش میشود هموار
نماز جعفر طیار چون گنجینه نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار
تمام لحظهها سمت خدا بار سفر بسته است
چه فرقی میکند جزو مهاجر بود یا انصار؟
که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده است
تمام لحظهها با نفس اماره است در پیکار
《فمن یرجو لقاء ربه》 در شان او بوده
《فمنهم من قضی نحبه》از او میگفت دیگر بار
فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بوده است در صورت، نبی بوده است در رفتار
قصیده بر ضریح چشمهایش میزند بوسه
به استقبال آن دلداده میآید پیمبروار
زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعه خیبر، به دست قامع الکفار
هلا برخیز حسان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بیباکی کرّار
از آن سو کوه میآمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظه دیدار
ولی دلخونم از تحریف، از تحریف زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهانکار
معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار
تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم 《خلوت دل نیست جای صحبت اغیار》*
به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعلهای افتاد بر نیزار
خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار
که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر میگفت با جام شهادت کردهای افطار
دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر میگفت از افتادن دستان پرچمدار
دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار
پس از تو انکسار از چهره شیر خدا میریخت
پس از تو میشود هفت آسمان روی دلش آوار
الهی اینچنین داغی نبیند هیچ کس هرگز
الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار
نباشی گرگها بیشک نقاب از چهره میگیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم میشود دشوار
اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته میگردید بالاجبار
اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه میخواندی
میان شعرها دیگر نمیشد حرفی از مسمار
نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار
علی آن روزها در غصه هجران تو میسوخت
شهادت میدهد روز قیامت آن در و دیوار
شاعر: #عباس_همتی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع
شد مدینه غرق در شور و نوا واجعفراه
شد امیرالمومنین صاحب عزا واجعفراه
گه به حیدر گه به زهرا تسلیت گوید نبی
که علمدار سپاهش شد فدا واجعفراه
آسمانی ها همه با گریه اش گریان شدند
بی برادر شد علی مرتضی واجعفراه
تا به مسجد گفت پیغمبر که جعفر کشته شد
ناله زد مولا که شد پشتم دوتا واجعفراه
این خبر را کاش دیگر از پیمبر نشنود
جعفر طیار شد دستش جدا واجعفراه
کاش جعفر در مدینه بود تا بعد از نبی
اینقدر تنها نمی شد مرتضی واجعفراه
کاش جعفر بود تا دیگر نمی آمد به گوش
ناله زهرا میان شعله ها واجعفراه
کاش جعفر بود وا می کرد در آن ازدحام
ریسمان از گردن شیر خدا واجعفراه
کاش جعفر بود تا سیلی نمی خورد از کسی
دخت پیغمبر میان کوچه ها واجعفراه
بین مقتل هم صدا میزد غریب کربلا
ای عمو ای کاش بودی کربلا واجعفراه
دست و پا میزد حسین و خواهرش بر سرزنان
ناله میزد از جگر واحمزتا واجعفراه
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5881928291346025367.mp3
1.77M
نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا...
سینه زن ها دارن برات میخونن
آماده ی تقدیم جونن
پای مکتبت می مونن
لشکر فاطمیونن
کاش بشه جون ما فدا
برا تو ای نور خدا
مثل تموم شهدا
بشیم ما اهل کربلا
ای تموم زندگی نوکرا یا فاطمه
مظهر دلدادگی نوکرا یا فاطمه
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا...
کعبه ی جود و لطفی و عنایت
نامِت خورشید هدایت
مهربونی بی نهایت
ای فدایی ولایت
براتِ ما دست شماس
راه شما راه خداس
آرزوی سینه زنا
زیارت کرببلاس
غصه دارِ نینوا یا فاطمه یا فاطمه
مادر کرببلا یا فاطمه یا فاطمه
#فاطمیه
#فاطمیه_۱۴۰۰
4_6014970589876325754.opus
231.2K
شور فاطمیه ...
بازم رسیده ماه ماتم فاطمیه
دلها شده لبریزه از غم فاطمیه
سینه زنا ، گریه کنا پرچم بیارید
با گریه واسه زخم دل مرهم بیارید
ما که نبودیم
اونروزا حالا
روضه میگیریم واسه ی غم های زهرا
این فاطمیه
یک امتحانه
رزق عزا دست خود صاحب الزمانه
شبها برای یاری حیدر بیایید
هر جوریه تو مجلس مادر بیایید
مردم بوالله فاطمه خیلی جوون بود
روزای آخر نیمه جون و قد کمون بود
با چشمای تار
زخمی مسمار
شد بین دیوار و در و شعله گرفتار
مادر زمین خورد
کوثر زمین خورد
دیدند میون کوچه ها حیدر زمین خورد
در پشت پروانه بین شعله ها سوخت
جان علی سوخت و دل عرش عزا سوخت
یک مادری که پا به ماه و بی گناه بود
افتاده زیر دست و پا و بی پناه بود
در بین خونه
با با تازیونه
می زد مغیره ضربه هاشوحشیونه
قنفذ رسید و
نعره کشید و
این قد غلاف زد که دیگه نفس بریدو...
-سبک از امیرحسین الفت-
#حسین_رحمانی
#شور
#فاطمیه
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
فتنهها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من
شعلهها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را
پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه
نالهی حیدر بیا شد نالهی فضه بیا
اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در زهرا صدایت کرد مهدیجان بیا
منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه
مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید
شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه
روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی
رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه
#مجتبی_قاسمی
#کانال_رسمی_مداحان
#پایگاه_تخصصی_اشعار_اهل_بیت_ع🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه
😭😭😭😭
اگر زِ قافله دوریم خوب می دانیم
ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
و باز هم به نگاه محبتت امسال
کنار سفره ی این فاطمیه مهمانیم
*کنار سفره ایی که امام زمان گریه می کنه... حجت خدا کنار این سفره است ... به منِ نالایق هم اجازه دادن بیام... به شما هم اجازه دادن... هر چه قدر از کنار این سفره بهره ببری، باز هم یه روزی حسرت می خوری.. ای کاش تو
شبای فاطمیه برا مادر پهلو شکستۀ امام زمان بیشتر ناله می زدم ، بیشتر گریه می کردم...*
هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
بیا که در گذرِ گرد باد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم
قسم به ساحل چشمانِ ابریت عمریست
به لطفِ بارش چشم شماست گریانیم
و گر نه مثل بیابانِ خشک دلهامان
فقیر روزیِ این سفره های بی نانیم
از این که بار غمِ مادرِ تو را دنیا
به دوش برد، ولی خَم نگشت حیرانیم
به انتقامِ غمِ صورتِ کبود بیا
که ما کنار شما پیروِ شهیدانیم
روایتِ از امیرالمؤمنین، حضرت تو مسجد می نشست... بعد از این وقایا....
می فرمود: "اَوَ تَضرِبُ الزَهراء نَهرا "
تو روز روشن جلو چشمم فاطمه رو زدند..."اَوَ تضرِبُ الزَهراء نَهرا وَ یَوخَذُ مِنّا حَقُّنا قَهرا وَ جَبرا..."به زور و جبر حق ما رو گرفتن... "وَ لا نَصیرا وَ لا مُجیرا" یه کی نبود کمکمون کنه...
یه نفر نبود کمک کنه، همه همدست
شده بودن... انگار می خواستن تو یه ثوابی شریک بشن... آمار بالاتر از چهل نفره ...هر کی میرسید یه ضربه ای میزد...آنقدر این مصیبت بزرگه حضرت می فرماید:"وَ لَیتَ اِبنُ ابیطالب ماتَ قبلَ یومِ ..."ای کاش علی قبل این روز می مُرد... نمی دیدم پشتِ در فاطمه ام زمین خورده...
عمق روضه رو اگر بخوای بفهمی ، بین در و دیوار عمق روضه اینِ : در شکست یه عده اومدن تو خونه.. اما وقتی مولا داشت میرفت عباش رو در آورد ..رو فاطمه اش انداخت... من اشاره کردم اهل روضه بگیرن ...*
صد نفر همسر من را وسط شهر زدند
*فاطمه همون فاطمه ای است که وقتی مرد نابینا وارد خونه شد حجاب کرد ...
پیغمبر فرمودند: زهراجان! او که نمی بینه، فرمود: من که او رو می بینم...
حالا این فاطمه بین در و دیوارِ ...*
فرم آتش به پر و بال کبوتر خورده
چنگ ابلیس به آیینه ی کوثر خورده
خبر از شانه ی سنگیِ هُبَل بی پروا ست
به پر اطلسیِ یاس معطر خورده
ماه در هاله ای از دود گرفتار شده
تیر غم بر دل محبوبه ی داور خورده
بی تعادل شده و کَنده شد از جا افتاد
از سر غیظ لگد بسکه بر در این در خورده
*فاطمه اومد پشت در ... پشت در بود در کنده شد... بعد نوشتن که چهل نفر وارد این خونه شدن...*
چهل نفر رد شده باشند اگر از روی در
دَر، چهل مرتبه بر صورت مادر خورده
وآی مادر مادر مادر .....
هر کجا بیشترین زخم و ورم را برداشت
بیشتر بوسه ی لبهای پیمبر خورده
من بمیرم مُهر شلاق مغیره است که پای سند
چشمِ از خون ترِ صدیقه ی اطهر خورده
*این یک بیت رو هم فقط برا امام حسن می خونم...*
با غلافش وسط معرکه قُنفذ لج کرد
دید خیلی به غرور پسرش بَر خورده
*یابن الحسن! دارم از این روزای مادرت میگم ... *
نفسِ دیر به دیرش که می آمد انگار
از بدِ حادثه زخمِ سَرِ خنجر خورده
قفس سینه به گودال یکی شد با پا
از چهل مرد ز بس ضربه به پیکر خورده
پشت خونه هیزمِ
آتیش میون دست مردمِ
صدای ناله های مادرم
میون این سر و صدا گُمِ
پشت خونه ی امام
چرا شده دوباره ازدهام؟
صدای التماس فاطمه است
میگه چی شد سفارش بابام؟
چقدر نفس نفس می زد
تا دیگه قامتش تا شد
بمیرم آخرش در با لگد واشد
بین شعله ها زدن
عزیز حیدر رو چرا زدن
اگه زدن یکی بگه چرا؟
جلوی چشم مرتضی زدن
توی کوچه ها زدن
چه وحشیانه بی هوا زدن
گناهِ مادرم مگه چی بود؟
چهل نفر با هم چرا زدن؟
میون یک مُشت نامرد
میگن که مادر افتاد
به کی بِگم این غم رو
مادرم با سَر افتاد
وای مادرم بمیرم برات....
*بین در و دیوار هم پهلوش رو شکستند ... هم بچه اش کشته شده ... اما تا چشمش رو باز کرد... سراغ مولا رو گرفت، گفتند: بی بی جان! دارن تو
کوچه می برنش ... همه ی دردایِ خودش یادش رفت دوید میون کوچه... نگاه کرد ، یه جا نوشتند: لباس های امیرالمؤمنین رو دور مولا پیچیده بودند می کشیدن...
یه جا نوشتند: با بی ادبی توهین می کردند مولا رو می کشیدند... یه عده ایستاده بودند، مولا کمک می خواست همه نگاه می کردند....
انگار سالها گذشته از سفارش پیغمبر... فقط یه یهودی تو این شهر بلند شد ...تا این منظره رو دید گفت؛ "اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا اَلله وَ اَنَّ مُحَمَّدا رسولُالله"
گفتن: تو توی زمان پیغمبر ایمان نیاوردی این همه گذشته چی شده ایمان آوُردی؟ گفت: آره اما امروز حقیقت دین رو
دیدم..... من خودم با چشمایِ خودم دیدم این آقا دَرِ قلعه ی خیبر رو یه تنه کند و رو دست گرفت، سپاه
اسلام از رویِ این در رد شدند... اما امروز می بینم خودش راضی شده شما روباه صفت ها دستاش رو ببندید...
بی بی نگاه کرد دید دارن علی رو می برن
اومد کمربند مولا رو گرفت .... نه یه نفر ، نه دو نفر، هر کی رسید میزد تا این دست رو از دامن علی کوتاه کنه ... اینجا هم بی بی از هوش رفت ..چمش رو باز کرد، گفتن: مولا رو بردن مسجد... اومد دید نانجیب شمشیر رویِ سر علی گرفته ...
فرمود: دورِ پسر عموم رو خالی کنید نا نجیب ها ... تو رو به ما چه کار ؟ تو کجا و علی کجا؟ شمشیر رو سر علی گرفتی؟ اگه شمشیر رو بر نداری الان کنار قبر بابام میرم .. دستار از روی
سر برمی دارم .. موهام رو پریشون می کنم نفرینتون می کنم ...
مولا سریع سلمان رو صدا زد، سلمان میگه امیرالمؤمنین فرمود: زود باش، فاطمه دست به دعا و نفرین برداره مدینه زیر و رو میشه ...
آی قربون این علی برم چقدر مهربونِ، زیر شمشیر دشمنِ اما نمیخواد مردم آسيب ببینن ...
فرمود: برو به فاطمه بگو دست نگه دار...
سلمان میگه وقتی گفتم، بی بی فرمود: کنار برو سلمان مگه نمی بینی میخوان علی رو گردن بزنن؟ گفتم امر خود مولاست ... عرضه داشت اگه مولا میگه روی چشمم اما من جلو درِ مسجد می ایستم ، تا علی نیاد بر نمی گردم .. چه جور وقتی مولا اومد دست مولا
رو گرفته بود ...هی می گفت: "نَفسی لَکَ الفِدا یا اباالحَسن ...."جونم فدات...
اما می خوام بگم بی بی جان! یه شمشیر برهنه دیدی اینطور بی قرار شدی ... فرمودید : نفرین می کنم، الهی بمیرم برا اون ساعتی که دخترت اومد بالای گودال ...نگاه کرد "عِدَةٌ بِسّیوف..." یه عده شمشیر ، یه عده نیزه... "وَ عِدّةٌ بِالحِجاره ..." یه عده دارن با سنگ می زنن، صدا زد : "یَومٌ عَلَی صَدرِ المُصطفی وَ یَومٌ عَلی وَجهِ الثری..." حسین .....
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#مدایح_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شعر #مثنوی #حضرت_فاطمه زهرا سلام الله علیها
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ای خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت
کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبلۀ جان محمد، روی تو
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
خلق عالم، سائل و روزیخورت
لیف خرما وصلههای چادرت
ای سه شب بیقوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر
وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بینان تو نازل نشد
آن که خاک مقدمش جان همه...
گفت: جان من، فدای فاطمه!
ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟
فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاکتر از آیۀ تطهیر هم
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
مرتضی را محو صحبت کردهای
غرق در دریای حیرت کردهای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
آسمانیها مسلمان تواند
بندۀ مقداد و سلمان تواند
آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوشترین ذکر امامان، نام توست
از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه
ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو
ای مهار ناقهات زلف عفاف
پیرهن بخشیده در شام زفاف
شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست
جز تولای تو دستآویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست
دستگیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی
محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنهکاران شود
صحنۀ محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست
مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشههای چادرت در دست ماست
روز محشر کار ما با فاطمهست
نقش پیشانی ما یا فاطمهست
بیکسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس
از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...
شاعر: #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
.
امشب که ناله از لبت..
قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ محمدحسین پویانفر
هرکی توي این عالم زمین میخوره صدامیزنه: یاعلی!....میان مسجد نشسته بود، حسن و حسین وارد شدن، سلمان میگه هنوز حرفی نزده، آقا تا چشمش افتاد به بچه ها، روی پا ایستاد، یه نگاه کرد، امام مجتبی فرمود: بابا! مادر میان حجره است...
مرد معمولا اگه زمین بخوره با زانو زمین میخوره اما سلمان میگه دیدم اقا از پشت زمین افتاد، هی خاکِ مسجد رو به سر میریزه، امیرالمؤمنینی که کسی تا حالا ندیده پاهاش بلرزه، راهی نبود ازمسجد تا خانه، سلمان میگه: میدوید و هی به زمین می افتاد...خودش رو رسوند کنارِ بدن، چند ماهه صورت رو ندیده، یه وقت پارچه ي سفید رو کنار زد:"الله اكبر" چرا صورتت کبوده ؟...*
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگربروی
زهرا تو پناه منی
گرمی ده آهه منی
*داره علی جون میده، هی صدا میزنه: "کَلِّمینی" بامن حرف بزن، جوابِ علی رو بده، اشک ها روي صورت علی میریزه، یه وقت دید دستِ شکسته بالا اومد، اشکای امیرالمؤمنین رو پاک کرد"اِبکنی یا ابالحسن!" گریه کن "وَابکِ لِلیَتاما" برا يتيمام گريه كن...شروع کرد وداع کردن، علی جان برام قرآن بخون، یه وصیت دارم شبا کنار سر حسینم آب بذار، بچه ام نیمه دل شب بیدار میشه تشنه نمونه...
بي بي جان! کجا بودی کربلا؟ صورتِ راست و روی خاک گذاشته بود، لباش مثل چوب خشک بهم میخورد،
یه حرام زاده آب مقابلش روی زمین میریخت، صدا میزد: حسین از این آب حيوان هاي بیابان میخورن اما به تو نميديم...*
بگو چه کارکنم آب راصدا نزنید
بگو چه کارکنم تاکه دست و پا نزنی
*تا نفس داری شب شهادتی، به اون ساعتی که هر ضربه ای میزد یه مادری بین گودال صدامیزد: "بُنیَّ"...ناله بزن: حسين!...*
صنوبري خمیده خدانگهدارت
خوشی زعمر ندیده خدانگهدارت
قرار بعدی ما عصر روزِ عاشورا
کنارِ رأس بریده خدانگهدارت
حسین...🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5888475419232964545.mp3
7.75M
|⇦•امشب که ناله از لبت..
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ محمدحسین پویانفر•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
سکوت کردیم، فکر کردی
چیزی نداریم بگیم!
آقاجانمون گفته
مراعات کنیم،
والّا حرف
زیاده ..!
شما دیگه از اصل و نسب نگو ..🤢
#صحاک & #نفیل
#خطاب & #صحاک (مادر)
#خطاب & #حنطمه (دختر)
#گرگیج
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه
😭😭😭😭😭
تو اين شبا بيشتر بدونيد قدرِ مادر رو
اوني كه زنده است مادرش، خوشبختِ خوشبختِ
چشم و چراغ خونه هامون، مادرامونن
باور كنيد بي مادري سختِ
روضه همين حرفايِ ساده است
روضه هميناست كه مي دوني
فكر كن چي ميشه كه يه مادر
از دنيا ميره تو جَوُوني
از قصۀ ديوار و در ميسوزه قلبامون
اون ماجرا كه خط به خطش تويِ تاريخِ
سر بسته ميگم چي شد اونجا پهلويِ زهرا
اين داغِ كُلش گردنِ ميخِ
اينقدر بدونيد ميخِ ساده
فرق داره با ميخي كه داغِ
اونقدر بدونيد داغِ محسن
از ضربۀ اين اتفاقِ
*خدا! محسنم رو كشتن، بچه ام رو كشتن، عزيزم رو كشتن...*
* امشب هر جوري بود اومديم روضه، گفتيم دلمون تنگ شده، نكنه بميريم ما برا بي بي خوب گريه نكرده باشيم، بچه وقتي كارد به استخونش ميرسه، ميگه: يه راه دارم، پناه مي برم به مادر، مادر برامون دعا ميكنه...امشب مادر برامون دعا كنه خوب گريه كنيم براش..
زنها وقتي به مردشون حمله ور ميشن خودشون ميان جلو، ميگن: شايد حيا كنن... اما مدينه نانجيبا حيا نداشتن، تا وارد مسجد شد بي بي، ديد نامرد شمشير بالاي سَرِ علي گرفته، گفت: مگه من مُردم؟ شمشير رو از رويِ سَرِ مولا كنار بزن، مگر نه نفرين ميكنم...
شيخ عباس قمي نوشته: ستون هاي مسجد به لرزه افتاد، هنوز بي بي نفرين نكرده، فرمود: موهام رو پريشان ميكنم بالا قبرِ بابام، همه ترسيدن...آقارو از چنگِ اين همه گرگ نجات داد، فاطمه برگشت خونه، برا علي سخت تر از اين شايد نبوده، با خودش ميگفت: چطور برم خونه؟ خانومي كه از گُل بهش نازك تر نمي گفتم، خانومي كه وقتي باباش مي رسيد دستش رو مي بوسيد... هي با خودش ميگفت: خدا چطور برم خونه؟ خانومم جلوم سيلي خورده...
همين حال و اوضاع رو اربابِ ما كربلا داشت، وقتي حرمله تير به گلويِ علي اصغر زد، هي مي رفت سمت خيمه بر مي گشت، اي خدا! جوابِ مادرش رو چي بدم؟
بازوش سِرِّ قُوَّت بازوی مرتضی است
اما غلاف در پی افشای راز بود
حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان
مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود
*علي رو دارن مي برن، محسنش رو كشتن، بازوش ضربه ديده، صورت ورم كرده، خودش رو رسوند وسطِ كوچه، اين حرفِ من رو علما بيشتر مي دونن، خيلي بده يه بزرگي رو بي عمامه بيارن بيرون، يا پا برهنه باشه، زهرا وسطِ جمعيت يه نگاه كرد، گفت: مگه من مُردم آقام رو بي عمامه آوُرديد، رهاش كنيد، ديد چهل نفر با پُر رويي دارن علي رو ميكِشن، لابه لاي اون جمعيت، اون نامرد ميگه: ببريدش...
زهرا اومد نزديكِ علي شد، تا اومد دستش رو بالا بياره، ديد توان نداره، اما همه ي قدرتش رو جمع كرد، كمر بندِ علي رو گرفت، چهل نفر يك طرف،زهرا يه طرف، چنان كشيد چهل نفر رويِ زمين افتادن، نانجيب تا ديد اينجور شكست خورده از فاطمه، سريع غلامش رو صدا زد، چه كنم امير؟ گفت: دستش رو كوتاه كن...بعضي ها ميگن: خودش جلو اومد از غلامش شلاق رو گرفت، اينقدر به بازويِ زهرا زد... مادر!مادر!...*
"مي زد مرا مغيره و يك تن به او نگفت
زن را كسي مقابل شوهر نمي زند"
حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان
مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود
گفتند زخم پهلوی او بسته شد نشد
حتی زمان غسل هم این روضه باز بود
آری مزار گمشده ی بی نشان او
بي انتها ترین غزل اعتراض شد
آخر جَهاز فاطمه بر دخترش رسید
وقتی سوار بر شتر بی جهاز شد
من از خاکِ پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرم سایه ی چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
بگیر از سر لطف، جانِ مرا هم
ببخشا اگر جانِ دیگر ندارم
بخوانم به فرزندیت که امیدی
به غیر از دعاهای مادر ندارم
تو محشر به پا میکنی در قیامت
چنان که حراسی ز محشر ندارم
به داغِ تو خون گریه کردم هنوزم
خبر از دلِ خونِ حیدر ندارم
سرودم ز داغِ تو چاره ای جز
نوشتن ز دیوار و از در ندارم
شنیدم دست تو از کار افتاد
اگر چه درست است باور ندارم
*آدم وقتي يه اتفاقي برا مادرش مي افته نميخواد باور كنه و قبول كنه، اما واقعيت اينه، اينقدر ضربه به بازوي مادر زدن، كه امام صادق مي فرمايند: علتِ شهادتِ مادرِ ما از اون ضربه هاي غلافِ قنفذِ...
اما ما تو رؤياهامون به خودمون ميگيم: مادرمون سن و سالي ازش گذشت، بچه هاش رو سر و ساموني داد از دنيا رفت، اما نه والله، در سن هجده سالگي در بينِ در و ديوار، يه كاري كردن زهرا شب و روز گريه مي كرد...*
قامت خميده بود ولي سر فراز بود
زهرا ميانِ آتش و دود در نماز بود
در را شكست، آنكه نفهميده بود كه
حتي به رويِ او دَرِ اين خانه باز بود
از فضةُ خذينيِ او اينقدر بدان
وضعي درست شد كه به يك زن نياز بود
*نانجيب برا معاويه نامه نوشت: صدا نفس هاي فاطمه رو هم ميشنيدم، اما يادِ كينه اي كه از علي داشتم افتادم، هر چي قدرت داشتم تويِ پاهام جمع كردم،يه لگدي به درِ نيم سوخته زدم، صدايِ فاطمه بالا اومد...
يه لشكر منتظر بودن زمين خوردنِ علي رو ببين
👆👆👆
ن، تا حالا هيچكي شكستِ علي رو نديده، هميشه وقتي علي حركت مي كرد به سمتِ لشكرِ دشمن، لبخند رو لباي پيغمبر مي اومد، آي مَردم! بعد از حادثه ي در و ديوار، همه زمين خوردنِ علي رو ديدن...*