:
نوحه سنتی....
حضرت عباس ع
😭😭😭😭
عباس بُود درعلقمه
زائر شده برفاطمه
دستش جداگشته
فرقش دوتاگشته
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
گردیده است در کربلا
به زیرٍ تیغ ونیزه ها
مشکش شده صدچاک
افتاده است برخاک
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
گردیده جاری از دوعین
اشک تو از بهرحسین
آن کشته ی گودال
که شد تنش پامال
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
اهل امید خیمه ها
تشنه ن تموم بچه ها
ای ساقی طفلان
عباس کام عطشان
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
گشتی زٍ مرکب سرنگون
شد علقمه دریای خون
آب آورم عباس
ای یاورم عباس
عباس بیا با مشک آبواویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
بی تاب شده بازم رباب
پرخون شده ابروت
نیزه زدن بازوت
نیزه به تن داره میره
خون از بدن داره میره
علقمه غوغا شد
فرق سرت واشد
واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلا واویلا....
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
❣﷽❣
🔳 #سینه_زنی_امام_حسین_ع
🔳#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
🔳 #سبک سلام علی ساکن کربلا
🔳 #سبک امیری حسین و نعم الامیر
منم نوکرِ پادشاه وفا
به حقِّ علی ابن موسی الرضا
به این اشک و این بیرق و روضه ها
الهی بیام اربعین کربلا
سلامٌ علی ساکن کربلا(۴)
اجازه بده صاف و ساده بیام
بده تو توان و اِراده بیام
بذار از نجفِ علی یاحسین
تا صحن تو پای پیاده بیام
حسین...
ندای تمام جهان یاحسین
نوای لب عاشقانه یاحسین
الهی بیام تا حرم اربعین
با مهدی صاحب زمان یاحسین
حسین....
(حضرت عباس)
تو بی دستی و می گیری دستمو
می ذاری توی دستای شاه دین
شنیدم که روضه یِ تو اینه که...
با صورت آقا افتادی رو زمین
علمدار من ای علمدار من(۴)
کمر حسینو شکسته غمت
پاشو نذار زینب آواره شه
پاشو غیرتی و نذار گوشایِ....
یه دختر با چنگ کسی پاره شه
علمدار من....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
ای ساقی لب تشنگان
محمدرضا طاهری
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
من بـیبرادر چـون کنم بـا این سپـاه دون، در دامـن هامـون
بینـم تـو را در ابــر خـون، ای مـاه تابـانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
خواهـم بـرم در خیمهگه، ای گل تن پاکت، پیکـر صدچـاکت
ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری، بنما مـرا یـاری
بی تـو غـریب و بیمعیـن در این بیابـانم، سقای طفـلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان، بـر ناقـهی عریان
گردد سوار از راه کینـه بــا یتیمانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب، چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم، سقای طفلانم
ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
خادم اهل بیت 🌺:
#حضرت_اباالفضل_واحد
#تاسوعا
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم
سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم
سقای طفلانم
برخیز و بر در خیمه گه یک جرعه آبی
به به چه خوش خوابی
ترسم بمیرند از عطش طفلان نالانم
سقای طفلانم
من بیبرادر چون کنم با این سپاه دون
در دامن هامون
بینم تو را در ابر خون، ای ماه تابانم
سقای طفلانم
خواهم برم در خیمهگه، ای گل تن پاکات
پیکر صدچاکت
ممکن نباشد «یا اخا» محزون و نالانم
سقای طفلانم
برخیز و ای جان برادر کن علمداری
بنما مرا یاری
بیتو غریب و بیمعین در این بیابانم
سقای طفلانم
بیتو یقین دارم که فردا زینب نالان
بر ناقه عریان
گردد سوار از راه کینه با یتیمانم
سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب
چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم
سقای طفلانم
#علیاكبر_خوشدل_تهرانی
به سبک ای ساقی لب تشنگان
#زنجیرزنی
#واحد🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلا شب عاشورا محرم
😔😢😔😢😔
تا نفس در سینه دارم، دوستت دارم حسین
با همه ایل و تبارم، دوستت دارم حسین
عشق تو راز سعادت، دوستت دارم حسین
گفته ام قبل از ولادت، دوستت دارم حسین
*دوستش داری که اومدی اینجا، دوسِت داره که دعوتت کرده، خوشبحال اونایی که الان کربلا هستن، خوشبحال شما که الان اینجا نشستید دارید حسین حسین میگید...
پیغمبر داشت رد میشد، دید چند تا بچه دارن بازی میکنن، دست رو سَرِ همشون کشید، بهشون محبت کرد، اما یه بچه ای رو بغل کرد، یه طور دیگه ای تحویلش گرفت، اصحاب گفتن: یارسول الله! چطور این بچه رو نسبت به بچه های دیگه، یه جور دیگه تحویل گرفتی؟ پیغمبر فرمود: آخه این بچه حسینِ من رو خیلی دوست داره، هر وقت حسینِ من رو میبینه می بوسه، میگه: حسین! خیلی دوسِت دارم...*
ای تمام آرزویم، دوستت دارم حسین
روز محشر هم بگویم، دوستت دارم حسین
هر چه هستم هر چه بودم، دوستت دارم حسین
خوانده ام بینِ سجودم، دوستت دارم حسین
تا همیشه عاشقانه، دوستت دارم حسین
با بهانه بی بهانه، دوستت دارم حسین
دوستت دارم حسین، دوستت دارم حسین...
*خدایا! هم این دنیا و هم اون دنیا مارو از امام حسین جدا نکن، که اگه جدا شدیم بیچاره شدیم...*
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شَه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مَهلَنَش بر آسمان
که اِی سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبک تر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شِکَنجِ موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشۀ چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فَلَک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرینِ روزگار
زن مگو بنتُ الجلال، اُخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دستِ خدا در آستین
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید
که اِی عنان گیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق¬ست این عنانگیری مکن
با تو هستم جانِ خواهر، همسفر
تو به پا این راه کوبی، من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جانِ خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
*عرشیان میگن: حسین نرو، جنیان میگن: حسین نرو، زمین و زمان میگن: حسین نرو... هر چی صدا زد دید حسین داره میره، گفت: الان یه کاری میکنم قدم ازقدم بر نداره، صدا زد: حسین! جانِ مادرم صبر کن... خواهر رو در آغوش گرفت ابی عبدالله...*
جانِ خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر، پرده از رخ، وامکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند
از تو زینب گر صدا گردد بلند
هر چه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری؟!
با زبان زینبی شاه هرچه گفت
با حسینی گوش، زینب می¬شِنُفت
#شاعر: عمان سامانی
*حسین خواهر رو در آغوش گرفت، زینب گفت: داداش! یادِ مادرم افتادم، آخه مادرم گفت: زینبم! هر وقت عاشورا، حسین ازت طلبِ لباسِ کهنه ای رو کرد، بدون این حسین دیگه بر نمیگرده، عوضِ من زیرِ گلوی حسینم رو ببوس، داداش! سرت رو بالا بیار...
بچه ها دارن از خیمه نگاه میکنن، ببینن بینِ ابی عبدالله و زینب چی میگذره.... بابا!...*
ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به دنبال مسافر آب میریزن، من ناچارم
کنون ریزم بپایت اشکِ چشمانِ تر خود را
*همه دارن می بینن زینب چطور داره وداع میکنه با اباعبدالله!.. زینب اینجا گلویِ حسین رو بوسید عوضِ مادرش...
هفت تا وداع داره ابی عبدالله... یه جا ابی عبدالله شمشیر زده، خسته، گاهی بر می گشت سمت خیمه ها خطبه ای میخواند، یه مرتبه هر چی نهیب زد دید ذوالجناح حرکت نمیکنه، سرش رو پایین آوُرد، دید سکینه پاهای ذوالجناح رو گرفته، بابا! تا پایین نیایی نمیذارم بری میدان، یه کاری کرد حسین از ذوالجناح پایین اومد، اومد بابارو بغل گرفت، بابایِ قشنگم، بابایِ مهربونم! یادتِ خبر شهادتِ مسلم رو دادن، یادمه اول کاری که کردی، حمیده دخترِ مسلم رو صدا زدی، دختر مسلم رو بغل کردی، دست به سرش کشیدی، گفتی از حالا به بعد سکینه خواهرته، هر کاری داری به عمه زینبت بگو، یادته دست رو سرش کشیدی؟ حمیده گفت: آقا! این دستی که رویِ سرم کشیدی فهمیدم یتیم شدم، همون جا گفتی: دخترم! بابات رو کشتن، آره یادمه عزیزِ دلم! بابا! میدونم بری میدون دیگه بر نمیگردی، کسی نیست نوازشم کنه، بعد تو باید تازیانه بخورم، میخوام الان بغلم کنی، خودت نوازشم کنی...
این دختر با بابا وداع کرد، اما سا
عتی بعد، جلو خیمه منتظرن الان بابا بر میگرده، یه وقت دیدن از دور داره ذوالجناح میاد، یاالله، اما ناله ی اهل خیمه بلند شد...*
همه از خیمه ها بیرون دویدن
ولی سالارِ زینب را ندیدن
*این دست بیاد بالا، شب عاشورایی ناله بزن: حسین!...*
امشب یه جورِ دیگه ای خیره به چشمامی
دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری
خواهر فداشه هر چی که میخوای بگو آقا
حرفی نیاری دیگه از دوری
از من نخواه از تو یه روزه دل بِبُرم من
پنجاه سالِ زیر سایه ات زندگی کردم
یادش بخیر روزای خوبی که با هم داشتیم
به اون روزا چی میشه برگردم
من زینبم، دردت به جونم
دریای احساسم، عزیزم
می میرم اشکاتو ببینم
گریه نکن واسم عزیزم
*داداش! قول میدم حواسم به بچه هات باشه، برو... اگه رفتی سلامِ من رو به مادرم برسون...*
نزدیکِ عصرِ زینب از اون دور می بینه
با دستایِ لرزون از قتلگاه اومد
اهل حرم از خیمه بیرون اومدن دیدن
تنهای تنها ذوالجناح اومد
از پا زمین کوبیدنِ این اسب پیدا بود
آقارو تویِ قتلگاه خیلی عذاب دادن
پرسید، ذوالجناح! آیا خبر داری
آخر به بابایِ من آب دادن؟
تنها نه پیراهن، که بُردن
هر چی که بوده واسه حسین رو
چی شد تو اون گودال که حتی
زینب نمیشناسه حسین رو🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام عاشورا محرم
😢😔😢😔
عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی
اینگونه سرگردان شدن را تازه میفهمی
پروانه را از نیمه شب ، زیرِ نظر داری
وقتی سحر شد سوختن را، تازه میفهمی
وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند
آن لحظه، لطف پنجتن را، تازه میفهمی
* امام صادق فرمود: هر کی برا جدِّ ما اشک بریزه، یه قطره از این اشکا آتیشِ جهنم رو خاموش میکنه...*
زهرا برای روضهها ما را سوا کرده
ماه مُحرم حرف من را تازه میفهمی
شور حسین از شر معصیت خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی
*امشب اگه اشک هم نداشتید برا حسین آه بکشید، امام صادق فرمود: "آه می کشید برای حسین، ثوابِ تسبیح داره" بگو: آه حسین!...*
محشر لباس مشکیات وقتی شفیعت شد
خاصیت این پیراهن را تازه میفهمی
در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی
گفتم "مُرَمَّلٌ بالدِّماء"، داد تو در آمد
چون بعد از آن وضع بدن را تازه میفهمی
آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد
تاثیر سُم ها روی تن را تازه می فهمی
*امشب شبِ عاشورایِ حسینِ، امشب اگه این حرفارو نزنیم پس کی بزنیم؟ امشب اگه برا حسین چشمای من نباره پس کی میخواد بباره؟ امشب همه ی انبیاء، اولیاء، جن و انس دارن میگن: حسین!...*
یک مُشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند
آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی
#شاعر علی محمدی
*اما بریم ببینیم امشب کربلا چه خبره، شبِ عاشورا، همه جمع شدن تویِ خیمه، هر کسی یه حرفی میزنه، برادرا و اهلبیتِ حسین فرمودن: اگه ما تو رو رها کنیم و بریم، فردا چی میگن؟ میگن: داداششون رو همینجور رها کردن و رفتن...آخه ابی عبدالله فرمود: نورها رو خاموش کنید هر کی میخواد بره،بره، دیگه امشب شبِ آخرِ.... عباس بلند شد و صحبت کرد، زهیر بلند شد، سعید بن عبدالله و مُسْلِم بن عَوْسَجَه بلند شدن و صحبت کردن، همه دارن یکصدا میگن: اگه هفتاد بار مارو بکُشن و دوباره زنده بشیم، دست از تو بر نمیداریم آقاجان! تو رو اینجوری رها نمی کنیم...
یه کم دل زینب آروم شد، وقتی دید همچین یاران باوفایی داره حسین، اما بی بی اومد تو خیمه امامِ سجاد، ابی عبدالله هم نشسته داره شمشیرش رو تیز میکنه و شعر میخونه: ای روزگار اُف بر تو...*
يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل
كَم لَكَ في الإِشراقِ وَالأَصيل
*امام سجاد میگه: یه وقت بی بی از جا بلند شد، صدا زد: داداش! این چه حرفایی است که میزنی؟ نکنه مرگت نزدیک شده، صدا زد: آری خواهرم، اون روزی که پیغمبر مژده اش رو میداد، بابام و مادرم میگفتن، داداشم میگفت، فرداست، تو هم خودت رو آماده ی فردا کن، یه وقت بی بی زینب با سیلی تو صورتش زد، بی هوش شد، ابی عبدالله به هوش آوُرد بی بی رو، دست ولایت به سینه ی بی بی گذاشت، بی بی رو آروم کرد، زینب جان! نکنه بی قراری کنی، الان فقط شنیدی سیلی به خودت زدی، خودت رو آماده کن، مثل فردایی، باید با چشمات ببینی، از بالای تل نگاه میکنی، یه عده دورِ حسینت رو گرفتن...
همچین که مثل فردا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر" دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن...
ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن...
زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ لبهای بریده...
*برگردیم دوباره به روضه ی وداع، این وداع با زن و بچه ها طولانی شد، یه نامردی اومد شمشی
رش رو زد به چوب خیمه ها، روایت میگه: این شمشیر رو زد محکم به چوبِ خیمه، فریاد زد: حسین! رفتی خودت رو بینِ زنها پنهان کردی؟ بیا بیرون...
مدینه هم همینجور شد، همچین که دید دارن لگد به در میزنن، آتیش داره بالا میره از دَرِ خونه، داد میزدن: علی! بیا بیرون...*
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
سر، پیمبر شد و نی نقطۀ معراج شدُ
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شدُ
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدُ
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
#شاعر مهدی مقیمی
|⇦•غروب تلخی داری...
●به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
#شاعر مهدی مقیمی
غروب تلخی داری ، رو خاکا سر میذاری
به جونت افتاده شمر، میگه سنان چرا بی کاری؟
با نیزه اومد سمتت، خون از لب و دهانت جاری
نفس بریده نیزه، امان بریده نیزه
چقدر تو مقتل این سو آن سو، تو رو کشیده نیزه
صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه
شلوغ دور گودال، دیدن که رفتی از حال
چادر من هم مثلِ، پیراهن تو میشه پامال
عقیقِ تو که بردن حالا، میرن سراغِ خلخال
توی ضریح سینت دیدم، سنان شکسته نیزه
پیراهنی رو که مادر دوخت، میوفته دسته نیزه
کمین نشسته نیزه، راهتو بسته نیزه
مادر رو صدا زدی، جدم رو صدا زدم
تشنه دست و پا زدی، جدم رو صدا زدم
گفتم: وایِ من حسین! گفتم: وامحمدا!
ای تنهایِ من حسین، گفتم: وامحمدا!
وامحمدا! حسینُ بی رَدا، ببین به کربلا
وامحمدا! سر از تنش جدا، ببین به کربلا
تو های و هوی نیزه، نگام به سویِ نیزه
دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه
دیدم سرت و پیشِ چشمام زدن به رویِ نیزه
قدم قدم با نیزه، یا سنگ زدن یا نیزه
خودم درآوُردم از پهلویِ زخمی، چندتا نیزه
داره برا زخمات گریه میباره حتی نیزه
*از بالای تل، همه ی این صحنه هارو دید، یه مرتبه دیدن دست رویِ سرش گذاشت، شروع کرد دوان دوان به سمت گودال به دویدن، صدا میزنه: "وامحمدا! واعَلیا! وا اُما..." اما همچین که رسید یه بدنی رو مشاهده کرد، هی صدا میزنه: " أ أنتَ أخی؟" آیا تو برادرِ منی؟ مگه میشه زینب بدنِ حسینش رو نشناسه؟ نمیدونم چیکار با این بدن کرده بودن، شیخ جعفر شوشتری میگه: میگه کاری با این بدن کرده بودن که دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... میدونی چرا؟ آخه وقتی که: "وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك" همچین که روی سینه ی ارباب ما نشست، ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد، گفت: بابام فرموده بود: کسی تو رو میکُشه که صورتش از سگ زشت تره، تا این حرف رو زد، گفت: حالا یه کاری میکنم دیگه من رو نبینی، این بدن رو برگردوند... امام صادق علیه السلام انگشترشون رو نشون دادن، فرمودن: به اندازه ی نگینِ انگشترِ من جای سالم تو بدنِ جدِّ ما نبوده، ای حسین!...*🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5989983165932901290.mp3
345.3K
۲۱
(شب عاشورا)
امشب شب عاشورای حسین فاطمه بود
در خیمه های کربلا نوا و زمزمه بود
حسین زهرا مشغول مناجات و ذکر و دعا
واویلتا واویلتا۲
امشب بود شب مناجات و عبادات و دعا
امشب ابوفاضل بود محافظ این خیمه ها
فردا بلند از خیمه ها ناله های وا عطشا
واویلتا واویلتا۲
امشب حسین همچون شمع و بنی هاشم پروانه اش
امشب پیچیده در صحرا عطر و بوی گلخانه اش
فردا شود پرپر ز کین گل های باغ مصطفی
واویلتا واویلتا۲
امشب همه اهل حرم در شادی و در جنب و جوش
امشب صوت مناجات علی اکبر آید به گوش
فردا تن اکبر شود از ظلم و کین اربا اربا
واویلتا واویلتا۲
امشب علی اصغرش باشد در آغوش رباب
در خیمه ی آل عبا آب روان گشته نایاب
فردا با تیر حرمله از رنج و غم گردد رها
واویلتا واویلتا۲
امشب غریبی حسین ابن علی گردد احساس
آرامش خیمه هایش برادرش بود عباس
فردا دستان عباسش از پیکرش گردد جدا
واویلتا واویلتا۲
امشب شب رنج و غم ام المصائب زینب است
از سوز غم های فردا جانش از این غم بر لب است
فردا در پیش چشم او سرها شود از تن جدا
واویلتا واویلتا۲
امشب حسین ابن علی در خیمه در حال دعا
دارد حسین حال و هوا راز و نیازش با خدا
فردا سر پور زهرا بریده گردد از قفا
واویلتا واویلتا۲
#رضا_یعقوبیان
#شب_عاشورا🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5989983165932901291.mp3
398.4K
۲۲
(شب عاشورا)
شب عاشورا رسیده خیمه ها لبریز نور است
در میان خیمه ها بر عاشقان فصل حضور است
همه مشغول عبادات،همه در ذکر و مناجات
همه در جوش و خروشند،در کنار باب حاجات
یا حسین جان یا حسین جان۴
شب عاشورا رباب است دیده گریان بهر اصغر
تشنه لب گردیده طفل شیرخوارش دیده ی تر
مادرش در تب و تاب است،بهر او در فکر آب است
تشنه لب در بین خیمه،طفل بی شیر رباب است
یا حسین جان یا حسین جان۴
صوت قرآن گل لیلا رسد بر گوش جان ها
گشته در حال مناجات و عبادت روح تقوا
باشد او شبه پیمبر،گل لیلا علی اکبر
صبح فردا از ستم ها،می شود صد پاره پیکر
یا حسین جان یا حسین جان۴
شب عاشورا رسیده نور چشم حیدر عباس
ساقی عطشان مولی دور خیمه می دهد پاس
گشته او کرب و بلایی،دارد او حال و هوایی
در ره دین خدایی،می شود فردا فدایی
یا حسین جان یا حسین جان۴
شب عاشورا رسیده همگی در ذکر یا رب
ریزد هر دم بر غریبی حسینش اشک زینب
در میان خیمه خواهر،بنشسته با برادر
بهر غربت حسینش،سوزد از غم دخت کوثر
یا حسین جان یا حسین جان۴
پسر زهرای اطهر گشته مشغول مناجات
می شود فردا شهید راه قرآن باب حاجات
بر علی نور دو دیده،می شود سرش بریده
از ستم با تیغ دشمن،می شود چون گل چیده
یا حسین جان یا حسین جان۴
#رضا_یعقوبیان
#شب_عاشورا🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#نوحه امشب شهادتنامه....
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود
امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود
امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود
امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش