eitaa logo
نماز اول وقت بخوانیم
4.4هزار دنبال‌کننده
67 عکس
890 ویدیو
95 فایل
مرکز تخصصی نماز @namazmt بانوی باحیا @banoy_ba_haya دعوت به نماز @d_b_namaz سخنرانی‌کوتاه نمازی @sokhanrani_namaz ذکرهای نماز @navb111 محتوای نماز @navb112 شهید رئیسی @shahid_reisii عناوین کانال eitaa.com/navb110/7162 ارتباط با ما https://B2n.ir/g33917
مشاهده در ایتا
دانلود
17.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١۳| قبر نورانی 💠مناسب: یه سوال⁉️ من به نماز علاقه دارم و دوست دارم نماز بخونم. ولی صبح‌ها خوابم میاد. 😴ظهرام مشغول کارم و فرصت ندارم. 🤓 فقط شبا وقتم آزاده. کاش میشد، هر پنج تا نمازمو توی یه زمان با هم بخونم. 😌 علت این که نمیشه اینکار رو کرد و وقت نماز در طول روز پراکنده است، چیه⁉️
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١۴| صلوات فرشتگان 💠مناسب: حضرت جبرئیل به همراه هفتاد هزار فرشته،✨ در تشیع جنازه او شرکت کرد و همگی، مدام بر او سلام و صلوات می فرستادند 📿 چرا که این شخص مقید به خواندن سوره‌ای از سوره‌های قرآن بود 📖 و آن سوره...
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ١۵| گل بهشت کجاست؟ 💠مناسب: رکعت اخر نماز بودیم. من نماز تموم شده بود و داشتم تسبیحات می‌گفتم.📿 اما اون هنوز تو سجده بود و انگار خیال بلند شدن نداشت. بلاخره بعد از چند دقیقه سر از سجده بلند کرد. نمازش که تموم شد، گفتم: قضیه‌ی این سجده طولانی چیه⁉️😳 گفت: کمک به پیامبر😅. هاج و واج نگاهش کردم. 🤯 گفت: این قصه رو گوش کن.
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١۶| شتر دیدی ندیدی 💠مناسب: اشک می‌ریخت و می‌گفت: من مطمئنم این مریضی 🤒 بخاطر گناهیه که کردم. بهش گفتم: چرا فکر می‌کنی خدا منتظره تو یه اشتباه بکنی و بلافاصله عذابت🔥 کنه⁉️😟 گفت: خب این دنیا نشه، اون دنیا می‌شه. منم گفتم بزار این دنیا، عذاب بکشم. بهش گفتم: مثل این که غفور بودن خدا رو فراموش کردی. مگه ماجرای شتر 🐫 دیدی ندیدی رو نشنیدی؟ گفت: نه! برام بگو. گفتم...
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١٧| از شنبه 💠مناسب: خداوند آیه توبه رو نازل کرد. شیطان🔥 دو دستی به سرش کوبید و فریاد زد: شیطان‌ها... جمع بشید❗️گفتند: چه خبره؟ گفت: بیچاره شدیم. 😖 دیگه نقشه‌های ما نقش بر آب شد و آدم‌ها می‌تونن با توبه به سمت خدا بر‌گردن. خنّاس، که یکی از اون شیطان‌ها بود، یه راهکاری ارائه داد تا آدم‌ها نتونن به راحتی توبه کنند و اون راهکار... ⤴️
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ۱۸ | ملاقات با فرمانده 🔹مناسب: 🌹امام خمینی رحمه الله علیه یک فرمانده داشت که هر بار 6⃣ مرتبه می‌گفت: (حَیَّ) 🗣 امام آب دستش بود زمین می‌گذاشت و به سمتش می‌رفت. 👣 این حَیَّ یعنی قرار مهم‼️
984.6K
پاسخ به چند پرسش نمازی
🎞 قصه بندگی١٨| 💠مناسب: در حال بسته‌بندی کمک‌های معیشتی برای نیازمندان بودیم. او با حرارت و علاقه کار می‌کرد. ناگهان گلدسته‌های مسجد، صدای اذان را پخش نمودند. من که وضو گرفته بودم، به سمت محل نماز حرکت کردم. او را دیدم که همچنان مشغول کار است. گفتم: نماز نمیای؟ گفت: من جاش چند برابر کار می‌کنم. متعجب خشکم زد: یعنی چه؟ لبخندی زد: یعنی من بجای وقت گذاشتن برای چیزی که خدا بهش نیاز نداره، برای خلق خدا کار میکنم. دیگه مطمئن شدم که موضوع رو اشتباه فهمیده و باید یه مطلبی رو حتما براش توضیح بدم. 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز 📲 @amozeshnamazmedu 📲 @parvareshi1
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی١٨| 💠مناسب: در حال بسته‌بندی کمک‌های معیشتی برای نیازمندان بودیم. او با حرارت و علاقه کار می‌کرد. ناگهان گلدسته‌های مسجد، صدای اذان را پخش نمودند. من که وضو گرفته بودم، به سمت محل نماز حرکت کردم. او را دیدم که همچنان مشغول کار است. گفتم: نماز نمیای؟ گفت: من جاش چند برابر کار می‌کنم. متعجب خشکم زد: یعنی چه؟ لبخندی زد: یعنی من بجای وقت گذاشتن برای چیزی که خدا بهش نیاز نداره، برای خلق خدا کار میکنم. دیگه مطمئن شدم که موضوع رو اشتباه فهمیده و باید یه مطلبی رو حتما براش توضیح بدم.
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ١٩| رفوزه‌ها چی میگن؟ 💠مناسب: کارنامه‌اشو 🔖دستش گرفته بود و با خوشحالی بالا و پایین می‌پرید و می‌گفت: آخ جون من رتبه اول کلاس شدم. 😍 با لبخند بهش گفتم: امیدوارم هیچ‌وقت رفوزه نشی. متعجب گفت: چی می‌گی بابا! من می‌گم اول شدم اونوقت تو می‌گی الهی رفوزه نشم. 😒 گفتم: تو به خیلی چیزا اهمیت نمیدی و حتی وقتی بهت می‌گم منو مسخره می‌کنی، 😏 مطمئنی تو کارنامه اعمالت هم بیست می‌گیری و اول می‌شی؟ به فکر فرو رفت. 🤔 گفتم: می‌دونی وقتی از رفوزه‌های اون دنیا می‌پرسن چرا رفوزه شدین، چی می‌گن⁉️ اونا می‌گن: ما به چهار علت رفوزه شدیم. اول...
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ٢٠| زنگ حساب 💠مناسب: کتاب و دفترش📚 رو با عجله جمع کرد و به سمت در کلاس رفت. گفتم: کجا؟ گفت: میرم خونه.🏠 متعجب گفتم: پس کلاس ریاضی 📐📏 چی میشه؟ گفت: نمیتونم بمونم. هیچی نخوندم. 😓 دستشو گرفتم و گفتم: بیا هنوز یک ربع وقت داریم. هرچقدر بتونم بهت یاد میدم. با استرس نشست. گفت: اخه توی یه ربع چی یاد میگیرم؟ 😢 گفتم: عجب... منو یاد قضیه زنگ حساب انداختی. هرچقدر بتونم الان بهت یاد میدم. هرچقدر هم موند، بعدا جبران کن ولی هیچوقت از زنگ حساب فرار نکن‼️ چون بلاخره پایان سال، توی امتحان باهاش مواجه میشی. آروم‌تر شد. گفت: قضیه زنگ حساب چیه؟ لبخند زدم و کتاب ریاضی رو باز کردم. 📖 گفتم: باشه بعد تمرین بهت میگم.😉
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٢١| شب عروسی 💠مناسب: هردم که سرت به درد آید🤕 نالان شوی و سوی من آیی😢 تا درد سرت شفا بدادم😇 یاغی شوی و دگر نیایی😒 وصف حال جالب این شعر رو در قالب یک تمثیل و قصه بشنوید.👆