eitaa logo
🌱 اینجا باهم سبز می‌مونیم 🌱
3هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
413 فایل
اینجا جمع شدیم که دقایقی ازین دنیای خاکستری فاصله بگیریم🥰 . در کنار ذکرهای مجرب حاجتروایی و مطالب آرامش بخش . آدرس کانال مکرومه بافی مون👇 https://eitaa.com/nazaningallery72 . لینک شناس : @fotrus72
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا گاهی بهترین‌ها را بعد ازتلخ‌ترین تجربه‌ها به تو می‌دهد تا قدر زیباترین چیزهایی که به دست ‌آورده‌ای را بدانی. سلااام صبح اول وقتتون بخیییییر 😍😍😄😄 ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛🔹💫 سرنوشت 🔹•••• قسمت ۸۷ ••••🔹 ظرفا ها را از روی میز برداشت و در ظرفشویی گذاشت با خنده گفت _خودم هم هر وقت یاد اون وقتا می افتم جا می خورم . باقیمانده برنج را در قابلمه خالی کردم و گفتم _یک روز باید برام تعریف کنی خیلی دلم میخواد بدونم چه جوری با یه زن دیگه زندگی می کردی. صدای گریه بچه ها نذاشت جوابی به سوالش بدهد. نزدیک غروب هر دو خسته و هلاک بودیم بچه ها نمی گذاشتن لحظه ای استراحت کنیم حتی با اینکه دو نفر بودیم نگهداری از بچه ها برایمان سخت بود . لباسهای کثیف هر روز به اندازه یه کوه می شد وقتی بچه ها گریه می کردند آنقدر دستپاچه می شدیم که همه چیز را از کشو کمد بیرون می ریختیم و خانه همیشه مثل میدان جنگ بود . وقتی شهین خانم میرفت تا وقتی فرید بیاد عزا میگرفتم . بعضی وقتا خود هم همراه بچه ها گریه می کردم . فرید که خودش هم متخصص اطفال بود می گفت بچه ها احتیاج به وعده ها ی شیر خشک هم دارند چون شیر تو برای دو نفرشان کم است .سعی میکردم .آخر شب ها به بچه ها شیره خشک بدهم تا سیر شوند و راحت بخوابند. زندگی ام حسابی روی دوره تند افتاده بود و انگار همیشه در حال دویدن بودم.با گذشت هر روز ، احساس می کردم بیشتر و بیشتر از فرید دور می شوم.فرید هم بهانه گیر شده بود و روی دیگرش را نشان می داد.هر شب که می آمد خانه ، یک سری غر غر جدید ذخیره کرده بود که مدام تکرارش می کرد.من هم که از بچه داری خسته شده بودم ، جوابش را می دادم و تقریبا یک شب در میان با هم قهر بودیم.احساس می کردم که فرید به بچه ها حسادت می کند.و برای همین هم بهانه می گرفت.آن شب خیلی خسته بودیم ، بچه ها هر دو گریه می کردن و شهین خانم هم زودتر از همیشه به خانه اش رفته بود.شایان و شیرین، انگار دل درد داشتن و تا می خواباندمشان،با یک جیغ از خواب می پریدند و شروع به گریه می کردند.فرید که آمد تازه خوابیده بودن و من خسته و عرق کرده روی مبل ولو شده بودم.جلوی لباسم از ترشح شیری که خشک شده بود،لک افتاده بود.موهایم از عرق روی پیشانی ام چسبیده بود.چشمانم میسوخت و سرم درد می کرد.فرید تا در خانه را باز کرد و چشمش به من افتاد ، با بد اخلاقی گفت : _باز هم که شکل کولی ها! سعی کردم با وجود ناراحتی و خستگی،لبخند بزنم و آرام باشم.با ملایمت گفتم : _این بچه ها اصلا به من فرصت نمی دن ، وقتی هم که می خوابند آنقدر خسته هستم که نا ندارم بلند شوم ، چه برسه به این که به خودم برسم. بدون این که صورتم را ببوسد از کنارم گذشت و رفت به اتاق خواب.فوری رفتم و میز را چیدم، شهین خانوم باقالی پلو درست کرده بود.غذا را در دیس کشیدم و منتظر فرید نشستم.در فاصله ای که فرید به دستشویی می رفت ، لباسم را عوض کردم و موهایم را شانه زدم.کمی عطر به سر و رویم پاشیدم و آرایش ملایمی کردم.در دل به فرید حق دادم که انتظار داشته باشد زنش مرتب و تمیز باشد.فرید آمد و در سکوت پشت میز نشست.بشقابش را پر کردم و جلویش گذاشتم.اولین قاشقی که به دهانش برد ، دادش در آمد: _بابا جون ، تو خودت یک تخم مرغ درست کن،من از دست پخت این زنیکه خوشم نمیآد به کی باید بگم ؟ سعی کردم خونسردی خودم را حفظ کنم و آهسته گفتم : _ مگه این اولین باره که دستپخت شهین خانوم را می خوری ؟ فرید داد کشید : _نخیر این صدمین باره ، ولی من دیگه صبرم سر اومده ! فوری گفتم : یواش چرا داد می زنی ؟ بچه ها خوابن . . . . چشمانش از خشم گرد شدند،بلند شد و بی مقدمه دیس غذا را پرت کرد.دیس به یخچال خورد و افتاد روی زمین.برنج ها پخش شدند و دیس هزار تکه ، فرید با صدایی که از خشم می لرزید داد کشید : _آی به درک،که بچه ها بیدار می شن!گور پدر بچه ها!هر کاری می کنم باید مواظب این انتر ها باشم.مهشید راست می گه که . . ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹قَالَ علیه السلام أللّهُمّ إنِیّ أَعُوذُ بِکَ مِن أَن تُحَسّنَ فِی لَامِعَةِ العُیُونِ علَاَنیِتَیِ وَ تُقَبّحَ فِیمَا أُبطِنُ لَکَ سرَیِرتَیِ مُحَافِظاً عَلَی رِثَاءِ النّاسِ مِن نفَسیِ بِجَمِیعِ مَا أَنتَ مُطّلِعٌ عَلَیهِ منِیّ فأَبُدیِ َ لِلنّاسِ حُسنَ ظاَهرِیِ وَ أفُضیِ َ إِلَیکَ بِسُوءِ عمَلَیِ تَقَرّباً إِلَی عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِن مَرضَاتِکَ 🔹و آن حضرت فرمود:خداوندا،به تو پناه می برم از اینکه ظاهرم در دیده مردم نیکو جلوه کند،و درونم در آنچه از تو پنهان می کنم زشت نماید،خود را از همه آنچه بر من آگاهی در برابر دید مردم حفظ کنم ،پس ظاهر آراسته ام را برای مردم آشکار نموده، و زشتی کردارم را به سوی تو آورم،تا خود را به مردم نزدیک،و از خشنودی تو دور سازم . 📙شرح ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
🔴 وقتی داعش حمله‌ی‌ تروریستی ‎ رو گردن گرفت؛ 🔹 واقعیتِ جنبش «زن زندگی آزادی» رو بهتر فهمیدیم... ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
8 نشانه که میگن زندگی خوبی داری☺️ ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق تو مرا ان عذابی لشدید... ـ•------✾-🌿🌺🌿-✾----- بزودی قسمت همتون ان شاءالله 😍😭 ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عده‌ای نه شناختی از دشمنان ایران اسلامی دارند نه از توانمندی‌های دستگاه اطلاعاتی‌ امنیتی کشور باخبرند، فقط خودتحقیرند! ما درمقابل ده‌ها سرویس امنیتی پیشرفتهِ متفکر همچون موساد، سیا و... و چند بازوی انتحاری بدون‌فکر تکفیری همچون قرار داریم! با این حال نشان از استیصال دشمن است نه قدرت آن! 👤محمدرضا شیخی ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 @nazaningallery72 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا