هدایت شده از سیدعلی
پدر یک روستایی ساده دل ، پرتلاش و خادم روضه حضرت سید الشهداء(سلام الله علیه) بود
هدایت شده از سیدعلی
خرج زندگی روی دوش مادر افتاد ، مادر مثل دیگر زنهای محله قالی بافی می کرد و بچه ها نیز کمکش میکردند ، شهید محسن هم قالی بافی و نقشه زدن را به خوبی یاد گرفته بود
هدایت شده از سیدعلی
اوقات فراغت دوران ابتدایی اش در کلاس قرآن بسیج میگذشت ، در کلاس حفظ شرکت می کرد و در طی مدت کوتاهی حافظ چند جزء از قرآن شد ، صدای خوبی هم داشت.
هدایت شده از سیدعلی
عضو گروههای سرود هیئت، پایگاه و مدرسه بود و بعضاً در هیئآت نوحه خوانی می کرد. موذن مسجد هم بود، حتی تاریکی کوچه ها و سوز سرمای زمستان هم مانع حضور مکبّر نوجوان در نماز جماعت صبح مسجد جامع نمی شد.
هدایت شده از سیدعلی
دوره دبستان و راهنمایی را به خوبی طی کرد ، با ورود به مقطع دبیرستان با بچههای قرآنی پایگاه بسیج گروه تواشیح تشکیل دادند و علاوه بر اجرای برنامههای فرهنگی محله در سطح شهر و استان نیز مطرح بودند و در مسابقات استانی تواشیح سازمان تبلیغات، مقام اول را کسب کردند.
هدایت شده از سیدعلی
زندگی نامه شهداء را مرتب مطالعه میکرد، سیره زندگی شهیدان در شکل گیری شخصیت اجتماعی ش بسیار موثر بود.
هدایت شده از سیدعلی
به مسائل روز آشنا و یک افسر جوان جنگ نرم بود. سال ۸۱ در کنکور سراسری شرکت کرد، استعداد خوب علمی و توان پذیرفته شدن در دانشگاههای مطرح را داشت اما پاسداری از انقلاب و تحصیل در دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (سلام الله علیه) را انتخاب و دورههای کاردانی، کارشناسی و دوره عالی را با موفقیت طی کرد.
هدایت شده از سیدعلی
شهید محسن در رشته نظامی متخصص توپخانه و بعد وارد سازمان رزم لشکر۸ نجف اشرف شد و برای تکمیل آموخته هایش در کلاسهای دانشگاه صنعتی اصفهان که در تخصصش کاربرد داشت شرکت کرد و شد یک متخصص، یک افسر و کارشناس توپخانه به تمام معنا.
هدایت شده از سیدعلی
نا آرامیهای سوریه شروع و به قبر «حجر بن عدی» تعرض شده بود. بارگاه حضرت زینب(سلام الله علیها) مورد هجوم تکفیری ها بود
هدایت شده از سیدعلی
بعضی میگفتند برای در امان ماندن حرم دعای جوشن صغیر بخوانید اما شهید محسن جواب داده بود مسئله بزرگتر از این حرف هاست، در راه دفاع از حضرت زینب(سلام الله علیها) و این مذهب باید خون داده شود.
هدایت شده از سیدعلی
از سال ۹۱ زمزمههای رفتن آقا محسن جدی شد، اما وقتی خبر شهادت شهید کافیزاده را شنید، خیلی بیشتر از قبل برای رفتن مصمم شد
هدایت شده از سیدعلی
ثبت نام اسامی داوطلبان برای اعزام به سوریه را خودش انجام می داد و آخر اسامی داوطلبان اسم خودش را نوشت و عاقبت ۳۰ تیر ۹۲ راهی سوریه شد.