eitaa logo
📢 کانال ندای حق ❤️
55 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
38 فایل
『بِســـــم‌ربـــ‌ـِّ‌ الشاه‌ڪربلاعلیہ‌السلامـ♥️』 ✯اَنتَ فی قَلبی حُسین وَ اَنتَ فی قَلبی حَسن رَسم شکل قلبِ من آثار دَست #زینب ♥️ است✯ اهداف کانال پستهای مذهبی و سیاسی لطفا کانال را به دوستانتان معرفی کنید 💠تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سیدعلی
شهیده معلم بانو رقیه رضایی در بیست و دومین روز از بهار سال ۱۳۴۴ در شهر قزوین متولد شد ، خانواده این شهیده والامقام به دلیل تقید و اصالتشان سرشناس و محترم بودند و شهیده رقیه كه در دامن چنین خانواده ای مؤمن دیده به جهان گشوده بود، ‌با تربیت صحیح اسلامی مراحل كودكی و بالندگی خود را سپری كرد. مهرماه سال ۴۹ بود كه پشت میز و نیمكت مدرسه نشست و این تاریخ، آغازی برای رشد توانایی ها و شكوفایی استعدادهای او شد‎ ، در مدرسه به ذكاوت، ادب، متانت و استعداد فوق العاده در یادگیری شناخته شد و توانست در طول سال های تحصیل همچنان پله های نردبان موفقیت را یكی پس از دیگری به سوی افق روشن معلمی طی كند‎.‎ در مسیر انقلاب👇 سال های نوجوانی اش با سالهای مبارزات ملت ایران علیه رژیم ظالم شاهنشاهی مصادف شده بود و او كه از طریق خانواده، پشتوانۀ فرهنگی و معنوی خوب و قوی ای برای درك خواسته های ملت ایران، تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) داشت، علاوه بر تلاش و جدیت در تحصیل، گام های انقلابی و جهادی خود را در مبارزه علیه مظاهر فساد و بی بندوباری نظام شاهنشاهی برداشته و به عنوان یك نوجوان انقلابی شناخته می شد‎.‎ این شهیده والامقام با شركت در برنامه های مذهبی و خواندن كتاب و جزوات انقلابیون، با تحول عظیم فكری و معنوی، علیرغم اینكه جزء شاگردان ممتاز محسوب می شد و در دانشگاه در رشته پزشکی پذیرفته شد اما برای كسب هر چه بیشتر معرفت ، جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت تا با توشۀ اعتقادی قوی تر به فعالیت‌هایش ادامه دهد
هدایت شده از سیدعلی
توجه عمیق این بانوی شهیده به مسائل فرهنگی و اعتقادی و پیشرفت فرهنگی و اعتقادی مردم، به خصوص قشر محروم و ضعیف جامعه ، او را راهی دیار كردستان کرد تا با كوله باری از عشق به مردم و اعتلای فرهنگ و نظام اسلامی بتواند به عنوان معلم تربیتی برای مردم مظلوم آن دیار قدمی خیرخواهانه بردارد. حضور این بانوی گرامی منشأ خدمات ارزنده ای برای کردستان و مردم آن سامان شد و پس از آن راهی استان سیستان و بلوچستان شد و در این نقطه از خاك وطن هم خانم معلم ، توانست خدمات ارزنده ای انجام داده و شاگردان نمونه ای را تربیت كند‎.‎ این شهیده بزرگوار پس از بازگشت به دیار خود به عنوان معلم تربیتی، مسئولیت امور تربیتی یكی از دبیرستان های شهر قزوین را بر عهده گرفت و توانست کارهای زیبا و مؤثری در زمینه های پرورشی در قالب برنامه های مذهبی، آشنایی دانش آموزان با احكام و بالا بردن سطح اعتقادی دانش آموزان انجام دهد‎.‎ علاوه بر اینكه در دبیرستان به شغل مورد علاقۀ خود، یعنی معلمی مشغول بود ، فعالیت در حزب جمهوری اسلامی و ادارۀ یكی از كانون های حزب را نیز بر عهده داشت ، ‎بعد از فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر تشكیل بسیج مستضعفین ، چون این بانوی گرامی چهره‌ای شناخته شده در امور فرهنگی برای اهالی فرهنگ و انقلاب بود، به عضویت بسیج مستضعفین درآمد و به عنوان مربی آموزش نظامی و عقیدتی در این ارگان مردمی مشغول به فعالیت شد‎ وقتی کعبه ، نقطه پرواز می شود👇 ماه ذی الحجه سال ۱۳۶۶ ، شهیده رقیه رضایی با خانواده و به نیابت از مادر به سفر حج واجب مشرف شد. سفری كه شاید سالیان سال آرزوی آن را داشت و آن را كابین ازدواج خود قرار داده بود. در آن روزهای زیبای سفر به خانۀ خدا، باز هم رقیه به فكر جهاد و شهادت بود. در حسرت این آرزو، رو به خانواده كرده و گفته بود👈«…باید با آب زمزم غسل شهادت كنم‎!» در روز برائت از مشركین با سایر حجاج و زائران بیت الله الحرام، ‌جایی كه مأمن و پناهگاه تمام موجودات است و ریخته شدن خون در آن مكان مقدس حرام است، در راهپیمایی برائت از مشركین شركت كرد تا بار دیگر انزجار خود را از ظلم و ستم و ایادی استكبار جهانی نشان دهد. در حالی كه هیچ كس نمی توانست حتی فكرش را بكند، در سر مزدوران آل سعود برای برهم زدن این مراسم و به خاك و خون كشیدن حاجیان چه نقشۀ شومی می گذرد. در مكه بار دیگر یزید زمان، دست جنایتكار خود را از آستین شرك و خیانت آل سعود بیرون آورد و با هجوم وحشیانه به صفوف زائران خدا، صدها مسلمان را در كنار خانۀ امن الهی و كوه نور به جرم گفتن الله اكبر و به دلیل برائت از مشركین پلید به خاك و خون كشید.‎ در آن روز، مكه بار دیگر نزول ملائك را تجربه كرد. در آن ساعات، مكه یك بار دیگر قافلۀ شهدا را تا در بهشت برین بدرقه كرد و در آن لحظات، مكه، خاطرۀ قساوت یزیدانه و شهادت حسین گونه را به خاطر آورد. در روز برائت از مشركین، رقیه رضایی لایه هم كه مشت های گره كرده خود را رو در روی استكبار جهانی گرفته بود، بر بال های فرشتگان! نه، شاید حتی بلند پروازتر از آنها، با وداع دنیای خاكی و فانی، جنت نشین شد و چون پرستوی مهاجر الی الله به زیبایی هر چه تمام تر، به شایستگی یك معلم فداكار به آرزوی دیرینۀ خود رسید‎.‎ گفت‌وگوی عاشقانه با خدا‎👇 ‎معلم شهیده حاجیه خانم رقیه رضایی لایه، در وصیتنامۀ خود در گفت‌وگوی عاشقانه ای خطاب به معبود خود می گوید👈«خداوندا! در آن لحظه كه چشم دل ما به غیر تو خواهد بنگرد و از جهت محبت تو انحراف گیرد، كورش كن تا جز تو كسی را نبیند و جز حلال تو به چشم اندازی دیگر نگاه تماشا نیفكند. ما آن دست و پا را نخواهیم كه به معصیت تو بجنبد و آن جان و دل را نپسندیم كه جز به عشق جانان زنده باشد و سعادتی عنایت فرما كه چشمان ما جز در جستجوی رضای تو روشن نباشد و جز لقا و رضای تو دیگری را نبیند شادی روح پاک و مطهرش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
چگونہ حرف زدن را از بیاموزیم! دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب” از دیدگاہ قرآن ڪریم👇 ۱. آگاهانہ باشد. “لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ” ۲. نرم باشد. “قَوْلاً لَّیِّناً” زبانمان تیغ نداشتہ باشد. ۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ” ۴.منصفانہ باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا” ۵.حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِیدًا” منطقے حرف بزنیم. ۶.سادہ حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا” پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. “روان حرف بزنیم” ۷.ڪلام رسا باشد.” قَوْلاً بَلِیغًا” ۸.زیبا باشد."قولوللناس حسنا” ۹.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم. “یَقُولُ الَّتے هِیَ أحْسَن” ۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردے داشتہ باشد. “و قولوا لهم قولا معروفا” ۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. “قولاً کریماً” ۱۲.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف هاے پاڪ باب شود. “هدوا الے الطّیب من القول”
صحبتى از نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم : حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید. ایشان فرمود : من دو نکته را به شما می گویم، هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند، چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست. اول اینکه : هر روز یک مرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند، در حالیکه می توانند همه خود را با همین برآورده کنند. پرسیدم : چگونه می توانند خود را با این دعا برآورده کنند؟?فرمود : یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند، ایندفعه حاجت بعدی را در نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند. دوم اینکه : روزی ۷۰ مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند، تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند، چرا که (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود : اگر کسی از دنیا رفت و شما ۷ یا ۷۰ مرتبه را خواندی و او زنده شد، اصلا تعجب نکن. زیرا این اثر این سوره است. ایشان فرمود : من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم ۷۰ مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم. بنابراین من به شما توصیه می کنم که : «روزی یکمرتبه دعای توسل و ۷۰ مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به این دو پایبند باش و پیش همه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نماز بسیار سفارش شده نمازی که یکشنبه های ماه ذی القعده باید خوانده شود👆 از دست ندهید حتما بخوانید🌹 نشردهید التماس دعا🤲
🔴 خلع سلاح مقدمه جنگ است، نه صلح! ‼️وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد: ایران باید بین موشک‌های بالستیک و جنگ، یکی را انتخاب کند! ▪️این جمله، فقط یک تهدید لفظی نیست، بلکه رمزگشایی از نقشه‌ای پیچیده است که مدتی است پشت واژه‌ فریبنده "مذاکره" طراحی و اجرا می‌شود. 🔺دشمن ابتدا با لبخند، با وعده صلح و با سخن از توافق و آینده‌ای بهتر وارد مذاکره شد اما هدف او ایجاد اغتشاش ذهنی در افکار عمومی، تسهیل عقب‌نشینی در حوزه امنیت ملی، و در نهایت، خلع سلاح راهبردی ایران بود. حالا نقاب افتاده و اصل خواسته‌شان عیان شده: تسلیم و خلع سلاح یا جنگ!!! 🚫 امروز جمهوری اسلامی ایران در یک پیچ تاریخی ایستاده و عبور از این پیچ خطرناک، فقط با سه راهکار ممکن است: ۱. بصیرت ملی: شناخت دقیق فتنه‌‌ی مذاکره، عبرت گرفتن از تجربیات گذشته و بی‌اعتماد بودن به دشمنی که همزمان با لبخند، خنجر هم در دست دارد و تهدید می‌کند. ۲. پشتیبانی کامل و بی قید و شرط از مواضع رهبر معظم انقلاب: تنها جای پای محکم و استوار در این نبرد پیچیده و گردنه خطرناک، همان جای پایی است که بارها کشور را از پرتگاه نجات داد. ۳. فعالسازی ظرفیت‌های مردمی برای خنثی سازی روایتگری دشمن. روشنگری و مطالبه‌گری هوشمندانه از مسئولان برای حفظ خطوط قرمز انقلاب، و خنثی‌سازی عملیات روانی دشمن در فضای مجازی و واقعی، خواب فتنه‌ی دشمن را آشفته می‌کند. 🚫 این تهدید وزیر خارجه آمریکا، پروژه‌ای است که از سال‌ها قبل کلید خورده و امروز بی‌پرده بیان می‌شود. آنان می‌دانند که تا وقتی ایران به قدرت موشکی و بازدارندگی استراتژیک خود متکی است، گزینه نظامی‌ معنا ندارد. بنابراین اگر امروز با هوشیاری و وحدت ملی، نقشه دشمن را ناکام بگذاریم، نه‌تنها جنگی رخ نخواهد داد، بلکه ایران قدرتمندتر از همیشه از این گردنه نیز عبور خواهد کرد
هدایت شده از سیدعلی
هدایت شده از سیدعلی
تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهه‌های حساس است ، نقش زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. زنان در جریان نهضت حضرت امام خمینی (ره) هم به عنوان پیرو ولایت و هم در نقش مادر و همسر به پیروزی انقلاب کمک کردند. همانگونه که در صدر اسلام شاهد دفاع زنان از جبهه حق بودیم، زنان مسلمان ایران نیز با الگوگیری از آموزه‌های دینی در راستای تکوین و دوام انقلاب نقش آفرینی کردند.👇👇 شهیده گرانقدر رقیه حسین‌زاده در ۱۴ آبان ۱۳۵۲ در روستای ولیجی محله نکا و در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در روستای همجوار بریجان و ادامه تحصیلاتش را در شهر نکا گذراند و قریب به ۲ سال هم در حوزه علمیه خواهران بهشهر تحصیل کرد. وی در دوران دفاع مقدس به همراه همسرش به مناطق جنگی رفت و در سال ۱۳۷۴ به تهران منتقل شدند. شهیده حسین‌زاده، سفرهای متعددی به سوریه و کربلا و حج تمتع داشت و آنجا به همسفران خود تاکید می‌کرد که در دعاهایشان بخواهند که شهادت نصیبش شود. این شهیده بزرگوار یک ماه قبل از شهادت، وقتی از لبنان به ایران آمد، قبل از بازگشت نذری کرد، ۱۲ مرتبه زیارت عاشورا و نماز خواند و از خدا طلب شهادت کرد. این بانوی شهیده همسر یکی از دیپلمات‌های سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان بود که بر اثر حملات تروریستی صهیونیست ها که در ۲۸ آبان ۱۳۹۲ مقابل سفارت ایران در لبنان صورت گرفت به شهادت رسید. پیکر مطهرش در روستای ولیجی محله در گلزار شهدای روستای اومال به خاک سپرده شد.
هدایت شده از سیدعلی
قسمتی از وصیت‌نامه شهیده بزرگوار👇الحمدالله هیچ نماز و روزه‌ای را بدهکار نیستم. با خلعتی که از کربلا خریدم و طواف ائمه معصوم- علیهم سلام الله- شده، به همراه تربت امام حسین(سلام الله علیه) دفن شوم. در هنگام خاکسپاری، روضه بی‌بی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و امام حسین(سلام الله علیه) خوانده شود. تا یک ساعت بعد از خاکسپاری در روی قبرم بمانید و برایم قرآن تلاوت کنید. اگر توفیق شهادت داشتم نگذارید نزدیکان جنازه مرا ببینند. تمامی هزینه‌های مراسم کفن و دفن و مجالس ترحیم را پرداخت و نگذارید دیگران متقبل شوند. خورده دارایی و آن‌چنانچه صلاح دانستید، هزینه مراسم سالگردها را، برای ساخت مساجد، حسینیه‌ها و یا تهیه جهیزیه اهدا کنید. شادی روح پاک و مطهرش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
تا حالا سگ دنبالت کرده ؟ نکرده؟ خب خداروشکر که تجربشو نداری… اما بزار برات بگم… وقتی سگ دنبالت میکنه… مخصوصا اگه شکاری باشه… خیلیا میگن نباید فرار کنی ازش … اما نمیشه… یه ترسی ورت میداره ک فقط باید بدویی… امـا… خدا واست نیاره اگه پات درد کنه… یا یه جا گیر کنی… یا… . . . چهار بود… وقتی منافقین لعنتی عملیاتو لو دادن… مجبور شدیم عقب نشینی کنیم… نتونستیم زخمیا رو بیاریم… بچه های زخمیه غواص تو نیزارهای - الرصاص جاموندن… چون نه زمان داشتیم و نه شرایط نیزار ها میذاشت برشونگردونیم… هنوز خیلی دور نشده بودیم از نیزارا که یهو صدای ناله ی زخمیا بلند و بلند تر شد… آخ … نمیدونم چنتا بودن… سگای_شکاری … ریخته بودن تو نیزار… بعثیا به سگ های شکاریشون یه چیزی تزریق کرده بودن که سگا رو هار کرده بود … هنوز صدای ناله های بچه ها تو گوشمه… زنده زنده رفیقامو که دیگه پای فرار کردن نداشتن رو… داشتن تیکـ …. کاری از دست ما بر نمیومد … . . . . شنیدی رفیق؟ دیگه باید چیکار میکردن واسه ما؟ تا منه مدعی بچه مذهبی با زیر سوال بردن چادر هر کاری دلم بخواد بکنم؟ یا تو برادرم.. بگذریم … حرفای تکراریه… بزار از کارامون تو فضای مجازی حرفی نزنم… اما ! اگه دین هم نداریم … بیا مرد باشیم… انقد راحت پا روی خونشون نزاریم…
یکی از فرماندهان جنگ میگفت: خدا رحمت کند حاج عبدالله ضابط را. برایم تعریف می کرد: خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما سید مرتضی را ببینیم. خلاصه نشد. بالاخره آقای سید مرتضی آوینی توی فکه روی مین رفت و به آسمونها پر کشید. تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقۀ جنگی با کاروانهای راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، شهید آوینی را دیدم و درد و دل هایم را با او کردم؛ گفتم آقا سید، خیلی دلم میخواست تا وقتی زنده هستی بیام و ببینمت، اما توفیق نشد. به من گفت ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم. صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن شهید را شک داشتم گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شهید شده است. گفتم حالا برم ببینم چی میشه. بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از آوینی نیست. داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال است. سربازی که اون نزدیکیها در حال نگهبانی بود نزدیک آمد و به من گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: آره، با یکی از رفقا قرار داشتیم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم این جوری است. گفت: رفیقت اومد اینجا تا ساعت ۸ منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره پیش من اومد و به من گفت: کسی با این اسم و قیافه مییاد اینجا، به او بگو آقا مرتضی اومد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت. اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان. رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته👈 آمدیم نبودید، وعدۀ ما بهشت! سید مرتضی آوینی. (و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند؛ ولی شما نمی دانید. بقره، ۱۵۴)
گفتگو با خدا خدای مهربانم! من تو را دیدم …. امروز بین جاذبه مغازه های رنگارنگ و صدای حی علی الصلاه تو… در تردید وضو گرفتن و خواهش گرم ماندن دستهایم! من تو را دیدم در اشکهای مادرم وقتی نوازشش کردی در تک تک لحظه هایم جاری باش خوب من من… دوست داشتن هایت را میفهمم