هدایت شده از سیدعلی
تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهههای حساس است ، نقش زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. زنان در جریان نهضت حضرت امام خمینی (ره) هم به عنوان پیرو ولایت و هم در نقش مادر و همسر به پیروزی انقلاب کمک کردند. همانگونه که در صدر اسلام شاهد دفاع زنان از جبهه حق بودیم، زنان مسلمان ایران نیز با الگوگیری از آموزههای دینی در راستای تکوین و دوام انقلاب نقش آفرینی کردند.👇👇
شهیده گرانقدر رقیه حسینزاده در ۱۴ آبان ۱۳۵۲ در روستای ولیجی محله نکا و در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در روستای همجوار بریجان و ادامه تحصیلاتش را در شهر نکا گذراند و قریب به ۲ سال هم در حوزه علمیه خواهران بهشهر تحصیل کرد. وی در دوران دفاع مقدس به همراه همسرش به مناطق جنگی رفت و در سال ۱۳۷۴ به تهران منتقل شدند.
شهیده حسینزاده، سفرهای متعددی به سوریه و کربلا و حج تمتع داشت و آنجا به همسفران خود تاکید میکرد که در دعاهایشان بخواهند که شهادت نصیبش شود. این شهیده بزرگوار یک ماه قبل از شهادت، وقتی از لبنان به ایران آمد، قبل از بازگشت نذری کرد، ۱۲ مرتبه زیارت عاشورا و نماز خواند و از خدا طلب شهادت کرد.
این بانوی شهیده همسر یکی از دیپلماتهای سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان بود که بر اثر حملات تروریستی صهیونیست ها که در ۲۸ آبان ۱۳۹۲ مقابل سفارت ایران در لبنان صورت گرفت به شهادت رسید.
پیکر مطهرش در روستای ولیجی محله در گلزار شهدای روستای اومال به خاک سپرده شد.
هدایت شده از سیدعلی
قسمتی از وصیتنامه شهیده بزرگوار👇الحمدالله هیچ نماز و روزهای را بدهکار نیستم. با خلعتی که از کربلا خریدم و طواف ائمه معصوم- علیهم سلام الله- شده، به همراه تربت امام حسین(سلام الله علیه) دفن شوم. در هنگام خاکسپاری، روضه بیبی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و امام حسین(سلام الله علیه) خوانده شود. تا یک ساعت بعد از خاکسپاری در روی قبرم بمانید و برایم قرآن تلاوت کنید. اگر توفیق شهادت داشتم نگذارید نزدیکان جنازه مرا ببینند. تمامی هزینههای مراسم کفن و دفن و مجالس ترحیم را پرداخت و نگذارید دیگران متقبل شوند.
خورده دارایی و آنچنانچه صلاح دانستید، هزینه مراسم سالگردها را، برای ساخت مساجد، حسینیهها و یا تهیه جهیزیه اهدا کنید.
شادی روح پاک و مطهرش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
تا حالا سگ دنبالت کرده ؟
نکرده؟
خب خداروشکر که تجربشو نداری…
اما بزار برات بگم…
وقتی سگ دنبالت میکنه…
مخصوصا اگه شکاری باشه…
خیلیا میگن نباید فرار کنی ازش …
اما نمیشه… یه ترسی ورت میداره ک فقط باید بدویی…
امـا…
خدا واست نیاره اگه پات درد کنه…
یا یه جا گیر کنی…
یا…
.
.
.
#کربلای چهار بود…
وقتی منافقین لعنتی عملیاتو لو دادن… مجبور شدیم عقب نشینی کنیم…
نتونستیم زخمیا رو بیاریم…
بچه های زخمیه غواص تو نیزارهای #ام- الرصاص جاموندن…
چون نه زمان داشتیم و نه شرایط نیزار ها میذاشت برشونگردونیم…
هنوز خیلی دور نشده بودیم از نیزارا که یهو صدای ناله ی زخمیا بلند و بلند تر شد…
آخ …
نمیدونم چنتا بودن…
سگای_شکاری …
ریخته بودن تو نیزار…
بعثیا به سگ های شکاریشون یه چیزی تزریق کرده بودن که سگا رو هار کرده بود …
هنوز صدای ناله های بچه ها تو گوشمه…
زنده زنده رفیقامو که دیگه پای فرار کردن نداشتن رو…
داشتن #تیکه تیکـ ….
کاری از دست ما بر نمیومد …
.
.
.
.
شنیدی رفیق؟
دیگه باید چیکار میکردن واسه ما؟
تا منه مدعی بچه مذهبی با زیر سوال بردن چادر هر کاری دلم بخواد بکنم؟
یا تو برادرم..
بگذریم …
حرفای تکراریه…
بزار از کارامون تو فضای مجازی حرفی نزنم…
اما #رفیق !
اگه دین هم نداریم …
بیا مرد باشیم…
انقد راحت پا روی خونشون نزاریم…
یکی از فرماندهان جنگ میگفت: خدا رحمت کند حاج عبدالله ضابط را. برایم تعریف می کرد: خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما سید مرتضی را ببینیم. خلاصه نشد. بالاخره آقای سید مرتضی آوینی توی فکه روی مین رفت و به آسمونها پر کشید.
تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقۀ جنگی با کاروانهای راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، شهید آوینی را دیدم و درد و دل هایم را با او کردم؛ گفتم آقا سید، خیلی دلم میخواست تا وقتی زنده هستی بیام و ببینمت، اما توفیق نشد. به من گفت ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم. صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن شهید را شک داشتم گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شهید شده است. گفتم حالا برم ببینم چی میشه.
بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰.
دیدم خبری از آوینی نیست. داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال است. سربازی که اون نزدیکیها در حال نگهبانی بود نزدیک آمد و به من گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: آره، با یکی از رفقا قرار داشتیم.
گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم این جوری است.
گفت: رفیقت اومد اینجا تا ساعت ۸ منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره پیش من اومد و به من گفت: کسی با این اسم و قیافه مییاد اینجا، به او بگو آقا مرتضی اومد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت. اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان. رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته👈 آمدیم نبودید، وعدۀ ما بهشت! سید مرتضی آوینی. (و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند؛ ولی شما نمی دانید. بقره، ۱۵۴)
از ما انتقاد می شود که
شماها دارید از «رهبری آیت الله خامنه ای» بت می سازید!!!
*پاسخ ما اینست که👇
فرض می کنیم حق با شماست، و ما دروغگو، مبالغه گر و بت ساز هستیم!!!!!
سؤال اینست؛
آیا آیت الله فاطمی نیا دروغگو است👈( هر کس با این سید دشمنی کند عاقبت بخیر نمی شود)
آیت الله شوشتری دروغگوست👈( من سرباز کوچک رهبری هستم ایشان از مرسلین است)
آیت الله مصباح فرمود👈ملائکه برای ایشان و به احترامشان دست به سینه می گذارند.
آیت الله بهجت آن عارف بی بدیل👈(بنده ضمانت می کنم که شما توسط خواص اولیا مساعدت شوید).
آیت الله صدیقی شاگرد آیة الله بهجت فرمود👈خود آیت الله بهجت برای من نقل کرد که در ملاقاتی با امام زمان علیه السلام داشتم، خواستم سفارش آقای خامنه ای را بکنم، حضرت فرمودند ((خامنه ای از ماست)) و آقای بهجت فرمود👇
ما بهتر از ایشان را سراغ نداریم.
مگر علامه حسن زاده آملی این عارف بی بدیل دو زانو در مقابل رهبر انقلاب ننشست وایشان را «مولای من» خطاب کرد.
آیا اینها برای کاسبی دنیا و هوای نفس اینکار را کرده و این مطالب را گفته اند؟!!
آیت الله بهاالدینی در دیداری که با امام خامنه ای در منزل خود داشت، وقتی از او پرسیدند،
آقای خامنه ای خدمت شما آمد، فرمودند👇
بله خورشید (رهبر انقلاب) یک لحظه اینجا آمد و تابید و رفت.
و اینکه ایشان رهبر انقلاب را قسم می دهند که بگذارند تا دستشان را ببوسند و حضرت آقا ممانعت می کنند، ایشان می فرمایند، می ترسم فردای قیامت، مادرم زهرا گله کند،
که فرزندم (رهبری) پیش شما آمد،او را تکریم نکردی.
آیا حضرت آیة الله بهاالدینی این پیر عارف نورانی که جز خدا نمی دید و نمی گفت، در سن ۹۰ سالگی چرا باید دروغ بگوید.
چرا باید غلو کند.
مگر انقلاب یا جمهوری اسلامی می توانست برای او چکاری انجام دهد که او بخاطرش تملق رهبری را بکند.
این مجسمه ی تقوا که در ورع و وارستگی بی نظیر بود و یار غار امام ره بود مگر جز آن گلیم کهنه وآن نان و چای و پنیر،چیز دیگری از این دنیا می خواست که مجیز رهبری را بگوید.
پوتین مسیحی رئیس جمهور روسیه که سران دنیا را به هیچ حساب نمی کند، مگر در مورد امام خامنه ای نگفت👈من چهرهٔ مسیح را که در انجیل خوانده ام در چهره ی رهبر عالی ایران می بینم.
نخست وزیر ژاپن بعد از ملاقات با رهبری که نامه ترامپ را برگرداند، وقتی از او پرسیدند،در ملاقات با رهبر عالی ایران چه دیدید،گفت👇اگر ما هم یک چنین رهبری داشتیم،آمریکا را از کشورمان بیرون می کردیم.
از خدا بترسید و کفران نعمت مکنید.
از امام زمان - سلام الله علیه- حیا کنید و نائب او را نادیده مگیرید و همه حرفی نزنید.
شکر نعمت وجود رهبری آنست که از خدا بخاطر چنین رهبری الهی تشکر کنیم و بخواهیم که ایشان را تا ظهور حضرت ولی عصر -عجل الله تعالی فرجه الشریف - و حتی پس از ظهور برای ما حفظ کند.
مبادا مثل قوم بنی اسرائیل شویم که کفران نعمت کردند و بدون رهبر مانده و پایمال مستکبران زمان خود شدند، ماهم خدای ناکرده، دچار خطای آنها بشویم که این بدترین خسارت است.
آیا آنچه اینها گفتند چیزی جز حقیقت و از روی بصیرت و چشم باطن بین است.
آنها نور خدا و ولایت را در باطن رهبر انقلاب دیده اند و می بینند و به تکریم او، این ذریهٔ حضرت رسول -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - حضرت فاطمهٔ زهراء -سلام الله علیها -و حضرت سید الشهداء- سلام الله علیه- پرداخته و تعظیم او می کنند.
امام خامنه ای، نائب برحق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت کبری است، احترام و تبعیت از ایشان، احترام و تبعیت از حضرت ولیعصر - سلام الله علیه- و خدای تبارک و تعالی است.
سلامتی وجود نازنینش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
هدایت شده از سیدعلی
هشت سال دفاع مقدس مقطعی کوتاه از تاریخ ایرانزمین است که مردان و زنان زیادی در آن حماسه آفریدند؛ همان قهرمانان حقیقی، که برخی از آنها برای جامعه و نسلهای آینده شناختهشده هستند؛ مانند سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که از روستاهای کرمان پا به دانشگاه انسانسازی دفاع مقدس نهاد و به یک چهره درخشان و قهرمان برای امت اسلامی تبدیل شد؛ اما این دانشگاه انسانسازی، فارغالتحصیلهای دیگری هم دارد که شناختهشده نیستند؛ مانند بسیاری از جانبازان که سالهای سال با درد و رنجهای روحی و جسمی، دست و پنجه نرم کرده؛ اما هیچوقت، نه از راهی که رفتهاند پیشیمان شدند و نه خود را مدعی سهم از سفره انقلاب دانستند.
شهید «محبعلی فارسی» که همرزمانش او را با نام «حاج محب» میشناسند، یکی از همین اسطورههای شناختهنشده دوران دفاع مقدس است که عمری را در گمنامی مجاهدت کرد؛ از همان دورانی که از روستاهای سیستان و بلوچستان به جبهههای دفاع مقدس پای نهاد و در لشکر ۴۱ ثارالله (سلام الله علیه)، در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی حماسه آفرید، تا زمانی که در اسارت، زیر شکنجههای دشمن قرار گرفت و سپس تا پایان عمر خود، با تحمل عوارض ناشی از شکنجههای دوران اسارت و همچنین اثرات گازهای شیمیایی غربیها که به صدام هدیه داده بودند، استقامت کرد و سرانجام سال ۱۳۹۶ همزمان با روز ولادت جانباز دشت کربلا، آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست
هدایت شده از سیدعلی
این سردار دلاور که از خطه سیستان و بلوچستان بود در عملیاتهای مختلف جنگ در کنار حاج قاسم سلیمانی نقش بیبدیلی را ایفا کرد.
این شهید گرانقدر از سال ۱۳۶۴ به عنوان فرمانده گردان مستقل ۴۰۹ استان سیستان و بلوچستان منصوب و با درایت و فرماندهی ممتازی که در عملیاتهای مختلف از وی دیده میشد، همواره از یاران صدیق فرماندهی لشگر ۴۱ ثارالله محسوب و سختترین ماموریتها بر دوش وی و نیروهای تحت امرشان گذاشته می شد.
شهید بزرگوار محبعلی فارسی در سال ۱۳۳۸ در شهر زابل به دنیا آمد.
او یک معلم بود و با آغاز جنگ تحمیلی، در جبهه حضور یافت و تا پایان جنگ در جبهه ماند و در طول هشت سال دفاع مقدس فرمانده گردان ۴۰۹ حمزه سید الشهدا- سلام الله علیه- بود و دو سال نیز در اسارت نیروهای بعثی بود
شادی روح بلندش صلوات🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹