📢 کانال ندای حق ❤️
💠 نماز یکشنبه های ماه ذیقعده 🔶 نماز یکشنبه ذیالقعده، نماز مستحبی است که در یکی از روزهای یکشنبه ما
سلاام روزتون بخیر
دهه کرامت
عیدتون مباارک 🌹 التماس دعا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
. .
#قسمت_شانزدهم
من قول میدم اون مسئولیت رو به کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با مطالعه و اطمینان قلبی انتخاب کنین...اول از همه خودتون تصمیمتون رو قلبی بگیرین. .
-درسته...ولی میدونید 😕😕 اخه کسی نیست کمکم کنه 😔خانوادم هم که راضی نمیشن اصلا...مادرم که میگه چادر چیه و با همین مانتو حجابتو بگیر و اصلأ میگن چادر رو اینا خودشون در آوردن ...شما کسی رو پیشنهاد نمیکنید که بتونم ازش بپرسم و کمک بگیرم و بتونه تو انتخاب چادر بهم یقین بده؟!
.
-چه کسی میخواید بهتر از خدا؟!
.
-منظورم کسی هست که بتونم ازش سوال بپرسم و جوابمو بده 😕
.
-از خود خدا بپرسید..قرآن بخونید..
.
-اما من عربی بلد نیستم😐
.
-فارسی بلدین که؟! از خدا کمک بخواین...نیت کنین و یه صفحه رو باز کنین و معنیشو بخونین... حتماً راهی جلو پاتون میزاره...البته اگه بهش معتقد باشین
.
-باشه ممنون😕
.
گیج شده بودم...نمیدونستم چی میگه.
اخه تو خونه ما قرآن یه کتاب دعا بود فقط ...نه یه کتابی که بشه ازش کمک گرفت 😕
.
رفتم خونه و همش تو فکر حرفاش بودم...راستیتش رو بخواین با حرفهای امروزش بیشتر جذبش شدم 😔
آخر شب رفتم قرآن خونمون رو از وسط وسطای کتاب خونمون پیدا کردم و آروم بردم تو اطاق.
.
قرآن رو تو دستم گرفتم و گفتم:
خدایا من نمیدونم آلان چی باید بگم و چیکار کنم😕آداب این چیزها هم بلد نیستم😔...ولی خودت میدونی که من تا حالا گناه بزرگی نکردم 😢خودت میدونی که درسته بی چادر بودم ولی بی بند و بار نبودم😢خودت میدونی که همیشه دوستت داشتم 😢خدایا تو دوراهی قرار گرفتم.😔 کمکم کن...خواهش میکنم ازت 😔😢
.
یه بسم الله گرفتم و قرآنو باز کردم .
سوره نسا اومد ولی از معنی اون صفحه چیزی سر در نیاوردم...😔 گفتم خدایا واضح تر بگو بهم..😔 و قرآن رو دوباره باز کردم
سوره نور اومد که تو معنیش نوشته بود:
.
ای پیامبر به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فرو گیرند (از نگاه هوس آلوده) و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را به جز آن مقدار كه نمایان است، آشكار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینهی خود افكنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود
.
باز هم شکی که داشتم تو چادری شدن برطرف نشد😔
گفتم خدایا واضح تر 😢من خنگ تر از این حرفاما 😢😢و قرآن رو دوباره باز کردم.
اینبار سوره احزاب اومد
.
معنی اون صفحه رو خوندم تا رسیدم به آیه ۵۹.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
.
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابهای خود را بر بدن خویش فرو افكنند این كار برای آن كه مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.
.
جلباب؟!؟!؟!
.
جلباب دیگه چیه؟!😯😯
.
.
سریع گوشیم رو برداشتم و سرچ کردم جلباب...
.
دیدم جلباب در زبان عربی به پارچه ی سرتاسری میگن که از سر تا پا رو میگیره و پارچه ای که زنان روی لباسهای خود میپوشند...
.
اشک تو چشمام حلقه زد...😢
.
گفتم ریحانه یعنی خدا واضح تر بهت بگه دوست داره توی چادر ببینتت؟!😢
.
تصمیمم رو گرفتم..
.
من باید چادری بشم..
.
#ادامه_دارد... .
.
🔴قسمت قرآن باز کردن و اینا برگرفته از یه ماجرای حقیقی بود و اتفاق افتاده برای یه خانمی...
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به دختران پاک و عزیز کانالمون روزتون مبارک 🌹🙏❤️
⭐️الصّادق (علیه السلام)- مَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّهًْ وَ إِلَی صِفَتِهَا فَلْیَقْرَأِ الْوَاقِعَهًْ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی صِفَهًْ النَّارِ فَلْیَقْرَأْ سَجْدَهًْ {وَ} لُقْمَانَ.
✍️امام صادق (علیه السلام)- کسی که مشتاق است تا بهشت و چگونگی آن را دریابد سورهی واقعه را تلاوت کند و هرکس دوست دارد چگونگی دوزخ را دریابد، سورهی سجده و لقمان را قرائت نماید.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۵۹۴
#ولادت_حضرت_معصومه س و #روز_دختر مبارک.
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
🖌 خانهای که در آن دختر باشد ، هر روز برکت و رحمت خدا بر آن نازل میشود و محل دیدار فرشتگان است.
📙 جامع الاخبار ، ص285
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ زیبا رو تقدیم کنیم
به تمام دختر های عزیز و
خانم های مهربونی که قبلا
نازدانه های زمین بوند 🌹
روزت دختر مبارک 🌹
ظهرتون عاااالی
هدایت شده از تاریخ تشیع
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#صلوات_حضرت_معصومه_س
#دوبیتی_حضرت_معصومه_س
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
بر آینه ی جمال داور صلوات
بر روشنی چشم پیمبر صلوات
برحضرت معصومه فروغ سرمد
بر دسته گل موسی بن جعفر صلوات
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
بر خواهر خسرو خراسان صلوات
بر جلوه خورشید درخشان صلوات
برحضرت معصومه شفیع محشر
بر آیت حق مهر فروزان صلوات
💥💥💥💥💥💥💥
آستان شهر تودارالشفاست
تربت پاکت به هر دردی دواست
گوئیا زهرا مزارش پیش توست
کین چنین صحن و سرایت با صفاست
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
درگلشن دین باز صفا آمده است
محبوبه حی کبریاء آمده است
آمد به جهان کریمه اهل البیت
ده مژده که خواهر رضا آمده است
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گفتند گلی عرش مقام آمده است
آینهٔ نور ذوالکرم آمده است
از یمن قدوم حضرت معصومه س
لبخند به لب های رضا آمده است
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
باغ حرم تو گلشن رضوان است
قم جلوه ای از تجلی ایمان است
ما بین حرم تو و امام هشتم
بین الحرمین کشور ایران است
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
ذی قعده شد و بهار ایران آمد
در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
در روز یکم کریمهٔ آل رسول
در یازدهم شاه خراسان آمد
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋
ای مظهر عصمت خدا معصومه
کن مرحمتی به سوی ما معصومه
ازماتو رضا باش به جان زهرا
این نام برادرت رضا معصومه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هر آنکه شوق زهرا در سر اوست
بگیرد چادرش این دختر اوست
چه بانویی که در خوبی تمام است
چه خاتونی که فرزند امام است
☘☘☘☘☘☘☘
ای که تو موسی الرضا را خواهری
در. رسم و کهکشانها اختری
باب حاجات تمام شیعیان
در میان شهر قم تا گوهری
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✌️✋
🌺هدیه به خانم حضرت معصومه س (صلوات)
📢 کانال ندای حق ❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 #صلوات_حضرت_معصومه_س #دوبیتی_حضرت_معصومه_س 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 بر آینه ی جمال داور صلوات بر روشنی چشم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
سالروز ولادت با سعادت حضرت کریمه ی اهل البیت ، بنت الموسی ، أخت الرضا حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها و روز دختر بر تمامی ارادتمندان مبارک باد.
☘🍀🌺🌺🌸🌸🌼🌼💐💐🌹🌹🥀🥀🎋🎋
﷽
❀
#حضرت_معصومه_س_مدح
قم معطر به بوی فاطمه هاست
شهر و کاشانهء بَنِی الزَّهراست
تشنهء این کویر اقیانوس
مِهر مادر هنوز پا برجاست
چقدر شهرتان گدا دارد!
شوریِ آب قم ز اشک گداست
خوش به حال کسی که یک عمر است
در حریم شما کنار خداست
همهء عرش و جنت الاعلی
گوشه ای از حیاط صحن شماست
اینکه همسایه با شما شده ایم
بهترین هدیهء امام رضاست(ع)
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
سلاام عصرتون مهدوی
عیدتون مبااارک 🌹❤️☺️
.
💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ
🌸 یا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ
پر میکشد مرغ دلم یک بار دیگر
تا بارگاه دختر موسیبنجعفر
آنجا که میافتد به روی خاکْ افلاک
آنجا که بر خاکش ملَک میگسترد پر
آیینههای بارگاهش رشک انجم
هر ذره از خاک درش خورشیدپرور
در صحن او گم میشود غمهای دنیا
پیداست در نور حریمش لطف داور
آیینۀ عصمت شد این دریای دانش
زهرا تجلی کرد در این نور اطهر
آمد دوباره زینب زهرانشانی
شد از شعاع شمس او تکثیر، کوثر
هم نور چشم احمد و جان رضا اوست
هم یادگاری دارد از زهرا و حیدر
معصومه است و خواهر سلطان طوس است
ما را به خورشید ولایت اوست رهبر
موسی و عیسی پاسبانان حریمش
خیل ملائک بر درش همواره چاکر
در کوی احسانش کریمان در گدایی
بر خوان لطفش در دعا عالم سراسر
شد از نسیم چادرش ایران گلستان
از گرد خاک پای او شد خاک قم زر
آن قبر نورانی که گم شد در مدینه
گویا برآورده است از این سرزمین سر
گفتند کارت با کریمان نیست دشوار
با این کریمه کارمان دائم میسّر
دیگر چه باک از هول رستاخیر ما را
وقتی که او باشد شفیع روز محشر
#ولادت_حضرت_فاطمۀ_معصومه
#ولادت_کریمۀ_اهلبیت
#روز_دختر
🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐ســلام
🌸به اولین روز خرداد خوش آمدید
💐امـروزتون زیبا
🌸امیـدوارم
💐لحظات زندگیتون
🌸مدام حول محور
💐عشق, شادی, آرامش
🌸در حرکت باشه
💐و خرداد ماه براتون پراز
🌸برکت خوشبختی موفقيت
💐و سرشاراز خیر و برکت باشه
🌹🌹☺️🤲🖐
🌹شهادت سردار محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(علیه السلام)
1 خرداد 1362
♦️شهید محمد بروجردی در سال 1333 ش در یکی از روستاهای اطراف بروجرد به دنیا آمد. از هفت سالگی به همراه خانواده، ساکن تهران شد و در سال 1356، با هدف ضربه زدن به رژیم پهلوی، گروه توحیدی صف را تشکیل داد. او در همان سال راهی نجف گردید و از طرف حضرت امام خمینی(ره)، مأمور آگاه کردن مردم از جنایات رژیم شد و در این سنگر به ایفای وظیفه پرداخت. گروه صف به فرماندهی محمد بروجردی، به هنگام ورود حضرت امام به میهن اسلامی و روزهای پس از آن، مسؤولیت حفاظت از جان امام را بر عهده گرفت. با عزیمت امام به قم، بروجردی مسؤول زندان اوین شد.
♦️شهید بروجردی نقش مهمی در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت و خود از فرماندهانِ اولیه آن به شمار می رفت. وی در سال 1358 ش برای فرونشاندنِ آشوب ضد انقلاب در کردستان، راهی این منقطه گردید و با اقامت چهار ساله خود در آن دیار، وضعیت این منطقه را سروسامان داد تا جایی که به مسیح کردستان شهرت یافت.
♦️شهید بروجردی در سال 1361، به عنوان فرمانده سپاه در غرب کشور، قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) را تشکیل داد و عملیات های نظامی را از این مکان، هدایت می نمود. سرانجام این پاسدار غیور و فداکار، طی یکی از مأموریت های خود در نزدیکی شهرستان نقده بر اثر برخورد با مین، در 29 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و پس از تشییعی باشکوه، در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
#قسمت_هفدهم
تصمیمم رو گرفتم..
.
من باید چادری بشم😊
.
حالا مونده راضی کردن پدر و مادر😕
.
هرکاری میشد کردم تا قبول کنن..ازگریه و زاری تا نخوردن غذا ولی فایده نداشت😐😐 .
و این بحث ها تا چند هفته تو خونه ما ادامه داشت.. اوایلش چادرمو میزاشتم توی یه پلاستیک و وقتی از خونه بیرون میرفتم میزاشتم تا اینکه بابا و مامان اصرار من رو دیدن یه مقدار دست کشیدن و گفتن یه مدت میزاره خسته میشه...فعلا سرش باد داره و از این حرفها.
.
خلاصه امروز اولین روزیه که با چادر وارد دانشگاه میشم☺
.
از حراست جلوی در گرفته تا بچه ها همه با تعجب نگاه میکنن😨
.
نمیدونم ولی یه حس خوبی توش داشتم😊 و به خاطر همین هم سریع رفتم سمت دفتر بسیج خواهران.
.
وقتی وارد شدم سمانه که از صبح منتظرم بود سمتم اومد:
.
-وای چه قدر ماه شدی گلم😊
.
ممنون😊
.
بابا و مامانو چطوری راضی کردی؟!😯
.
خلاصه ما هم ترفندهایی داریم دیگه 😂خب حالا بهمون میگی کارمون اینجا دقیقا چیه 😐
.
اره..با کمال میل😊
.
در همین حین بودیم که زهرا خانم وارد دفتر شد و:
.
-به به ریحانه جان...چه قدر چادر بهت میاد عزیزم☺
.
-ممنونم زهرا جان😊
.
-امیدوارم همیشه قدرشو بدونی
.
-منم امیدوارم..ای کاش همه قدرشو بدونن و حرمتشو نگه دارن 😒
.
زهرا رو کرد به سمانه و گفت :
.
سمانه جان آقا سید امروز داره میره مرکز و یه سر میاد پرونده ی اعضای جدید رو بگیره..من الان امتحان دارم وقتی اومد پرونده ها رو بهش تحویل بده
.
-چشم زهرایی..برو خیالت راحت☺
.
زهرا رفت و من و سمانه تنها شدیم و سمانه گفت خوب جناب خانم مسئول انسانی😆... این کار شماست که پرونده ها رو تحویل بدین به اقا سید😉
.
یهو چشمام یه برقی زد و انگار قند تو دلم اب شد😯😊
. .
اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد:
.
زهرا خانم؟
اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد:
.
-زهرا خانم؟!
.
سریع پرونده هارو برداشتم و رفتم بیرون:
.
-سلام☺
.
سرش پایین بود و تا صدامو شنید و فهمید که صدای زهرا نیست چند قدم عقب رفت وهمونطوری که سرش پایین بود گفت:
.
-علیکم السلام...زهرا خانم تشریف ندارن؟!😯
.
-نه...زهرا امتحان داشت پرونده ها رو داد به من که تحویل بدم بهتون😏
.
یه مقدار سرشو بالا آورد و زیر چشمی یه نگاهی بهم کرد و گفت:
اااا...خواهرم شمایید☺
نشناختمتون اصلا...😕
خوشحالم که تصمیمتون رو گرفتین و چادر رو انتخاب کردین☺
ان شا الله واقعا ارزششو بدونید چون هم با چادر خیلی فرق کردید و اینکه هم با چادر...
هیچی..
.
حرفشو خورد و نفهمیدم چی میخواست بگه و منم گفتم:
-ان شا الله..ولی من یه تشکر به شما بدهکارم بابت راهنماییتون😊
.
-خواهش میکنم... نفرمایید این حرفو
.
دستشو آورد بالا و پرونده ها رو گرفت و همچنان همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستش بود 😐😔 .
پرونده ها رو تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم
.
#ادامه_دارد...
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─