هدایت شده از باشگاه خبرنگاران جوان
⭕️ تسلیت رهبر انقلاب به مصیبتدیدگان سیلهای اخیر
🔸در پی حادثه خسارتبار سیل در بسیاری از نقاط کشور، رهبر انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت به مصیبتدیدگان، از حضور سریع مسئولان و تلاش گروههای امدادی برای کمک به سیلزدگان تشکر کردند و ادامه این اقدامات و تلاشها را خواستار شدند.
🔸متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
حادثه ی مهیب و خسارتبار سیل در بسیاری از نقاط کشور، جمعی از مردم عزیزمان را دچار آسیبهای جانی و مالی و عاطفی کرده است. اینجانب به همه ی مصیبت دیدگان این حادثه تسلیت عرض میکنم و از مسئولان محترم کشور تدابیر لازم را برای ترمیم آسیبها مطالبه مینمایم. لازم میدانم از حضور سریع مسئولان در مناطق سیل زده و نیز از تلاش گروههای امدادی مردمی یا موظف برای کمک به سیل زدگان تشکر کنم. ادامه ی این اقدامات خداپسند و تلاش مستمر برای کاهش آثار این حوادث دردناک وظیفه ی همه ی ما است. توفیقات همگان را
از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سید علی خامنه ای
۸ مرداد ۱۴۰۱
🆔 @YjcNewsChannel
هدایت شده از جهاد تبیین
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ادعای جنجالی سرتیم اسبق حفاظت امام خمینی: «امام خمینی ترور شد»
حمید_نقاشیان: «امام ترور شد. با مشکل قلبی به بیمارستان رفت، ولی در بیمارستان خون ریزی معده کرد. آقای هاشمی نگذاشت افشا بشه.»
او اضافه کرده در اینباره در وزارت اطلاعات پروندهای موجود است اما هاشمی رفسنجانی مانع انتشار خبر شد.
حمید_نقاشیان_محافظ_ویژه_امام_خمینی_و_سر_بازجوی_گروه_فرقان و از مسئولان امنیتی دهه اول انقلاب در ادعایی جنجالی پس از 33 سال از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ادعا کرده که ایشان ترور شده است
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
16.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقایسه کعبه با کربلا در زبان شعر
صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا حسین
هدایت شده از روشنگری
برانداز و اصلاحطلب هر چه در توان داشتند برای زدن حجاب و دین هزینه کردند، تا جایی که دست به دامن محجبهها برای زدن حجاب شدند!
اما غافل بودند که محرم و صفر می آید و به قول پیر این قوم، بازهم اسلام را زنده نگه می دارد!
✍️ احمد کارامد
🏴 @Roshangari_ir
هدایت شده از روشنگری
🌹 تصاویر ۵ شهید مدافع حرم تازه شناسایی شده خانطومان
🌷 شهید عباسی آسیمه
🌷 شهید مصطفی تاش موسی
🌷 شهید عبدالله اسکندری
🌷 شهید رحیم کابلی
🌷 شهید محمدامین کریمیان
🏴 @Roshangari_ir
هدایت شده از سیره علما
🔰عنایت امام حسین (ع) به #شیخ_جعفر_شوشتری
🔹محدّث بزرگ مرحوم میرزا حسین نوری رحمت الله علیه، نویسنده کتاب شریف مُستدرَک الوسائل میگوید که مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای من نقل کرد:
🌀در اوایل تحصیل علوم دینی به کتابهای مواعظ و مصائب اهل بیت علیهمالسلام تسلط کافی نداشتم. به همین دلیل، در ماه رمضان بر روی منبر از کتاب تفسیر صافی و در ایام #محرم از یک کتاب مرثیه، استفاده می کردم و از روی آن می خواندم.
💠شبی با خود گفتم: «تا کی من باید از روی کتاب بخوانم». در همان لحظات به خواب رفتم. در عالم رؤیا به خیمه #امام_حسین علیهالسلام وارد شدم و به آن حضرت سلام کردم.
🔸حضرت مرا نزدیک خود نشاند و به حبیب بن مظاهر فرمود: «این مهمان ماست». ما که آب نداریم از او پذیرایی کنیم. غذایی آماده ساز ونزد میهمانمان بیاور».
🔺حبیب غذایی نزد من گذاشت. از آن چند لقمهای خوردم و از خواب بیدار شدم. در آن هنگام قدرت سخنوری و اشاره به مصیبت های امام حسین علیهالسلام را بیش از گذشته در خود احساس می کردم و حس کردم این امور به من الهام شده است.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
۵۶- آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ربریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خ
واندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.