زیر مجموعه ی خودم هستم
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#یاسر_قنبرلو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
منم که سهم تو هستم! مرا به کم مفروش
صبور باش عزیزم، سهامداری کن...
#یاسر_قنبرلو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
#یاسر_قنبرلو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بگو چگونه میبَری دلِ مرا در این زمان
که باد هم نمیبَرد کُلاهِ خسته ی مرا
#یاسر_قنبرلو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
نگفتهایم و ندانی که چیست در دلِ ما...!
کفایت است بدانی که بی تو آشوب است
#یاسر_قنبرلو
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷