eitaa logo
نداء الاسلام
5.1هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
182 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻️ نافله شب! نافله شب! نافله شب! 🌻خوشا به حال کسی که نافله ی شبش ترک نشود و از او بهتر آن که نوافل دیگر را هم به جا بیاورد. 🌻 بالاخره یک حساب و کتابی بوده و هست که اولیا، این قدر به نماز شب سفارش و تکیه دارند. التماس دعا
سحر جمعه است ؛ خیلی ها الان خوابند ؛ انشا الله۰ عمر با ارزش خود را به فیلم وامثال فیلم ضایع نکرده باشند؛ انشا الله شب جمعه را به یاد خدا وعبادت وتوسل به درگاه خالق متعال بگذرانیم
در روايات آمده: هر شب و روزی كه می‌آيد، ندا می‌دهد و می‌گويد: من ديگر تكرار‌شدنی نيستم. بهره خودت را از من ببر. فردا شب، فردا شب است. نگو من فردا شب، نمازشب می‌خوانم! من ديگر نيستم! من روز قيامت كه شهادت می‌دهم، صفحه وجود من از نور نافلهٔ شبِ تو خالی است 🔰قرارگاه سایبری نداء الاسلام مسجد امام رضا(علیه السلام) 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
هر که در شب جمعه ۱۰ مرتبه این دعا را بخواند نوشته شود در نامه ی عمل او هزار هزار حسنه و محو شود هزار هزار سیئه و در بهشت...... التماس دعا 🕌مسجد امام رضا علیه السلام 🌐قرارگاه فرهنگی نداء الاسلام 🆔https://eitaa.com/masjed_emam_reza
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
🌺🍃منقول است که هر کس حاجتی دارد که از نوع مقام یا عزت یا ثروت باشد یا رفع بلایی که بر سر او نازل شده و یا حبس و مریضی جسمی و روحی فرقی نمی کند ✍🏻 شب جمعه در شب برخیزد وضوی کامل بگیرد و دو رکعت نماز حاجت بخواند و از نماز صلوات بفرستد سپس مرتبه 💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫 بگوید بعد از آن صد صلوات فرستاده و مطلب خود را از خداوند بخواهد. این عمل را سه شب انجام دهد در استجابت تخلف ندارد و بارها به تجربه رسیده است🌺🍃 📚 منبع : منتخب الختوم ص ۱۱۳
🌹🍃خواص 🍃🌹 ✳️هرکس چهل بار بلافاصله وبدون تکلم رو به قبله با وضو در شب جمعه یا روز ، سوره مبارکه 《والضحیٰ》 رابخواند، ✅به هرنیت شرعی که باشد خواهد رسید 📚ختومات مقدم ص۲۵۱  
نمازجماعت صبح ده دقیقه بعداز اذان بر گزار میشود
پایان نماز جماعت ودعای عهد ودعای روز جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه ویژه: بسیج چگونه به مقصد می رسد؟ 🕌مسجد امام رضا علیه السلام 📌قرارگاه فرهنگی نداء الاسلام 🆔👉https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
▪️عیادت شیخین از حضرت زهرا (علیها السلام) بعنوان حلالیّت طلبی، اما بدون آن‌که حاضر به برگرداندن حق و پایان دادن به غصب باشند! شیخ صدوق به دو سند از امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) روایت کرده که فرموند: هنگامی که بیماری حضرت زهرا (س) شدت گرفت زنان مهاجرین و انصار گرد ایشان آمدند و جویای حال ایشان شدند. حضرت در پاسخ آن احوالپرسی بیاناتی فرمود که گویای شدت نارضایتی ایشان از سستی و کوتاهی مردانشان بود. زنان بیانات حضرت را به مردانشان رساندند، و در نتیجه عده‌ای از مردان مهاجرین و انصار جهت عذرخواهی نزد حضرت آمدند و گفتند: ای سرور بانوان، اگر ابوالحسن این امر را پیش از آن‌که این حکومت تثبیت شود و استحکام یابد به ما می‌گفت هرگز از او به دیگری عدول نمی‌کردیم! حضرت (س) فرمود: از من دور شوید! که با این عذر آوردن‌های دروغینتان پذیرش عذری نیست، و با این سستی شما چاره‌ای نیست و کاری از پیش نمی‌رود. و شاید همین قضایا بود که شیخین را به تلاش برای ملاقات و عیادت حضرت برانگیخت. خبر عیادت را سُلیم بن قیس هلالی از ابن عباس، و شیخ صدوق با سلسله سندش از امام صادق (علیه السلام) روایت نموده که همراه با جزئیات بیشتری است. امام (ع) فرمود: هنگامی که فاطمه بیمار شد.. آن دو برای عیادتِ حضرت اذن خواستند اما حضرت نپذیرفت به آن‌ها اذن دهد. پس ابوبکر با خدا پیمان بست که سقف خانه‌ای بر او سایه نیاندازد تا آن‌که نزد فاطمه برسد و از وی رضایت بطلبد! و یک شب را در بقیع گذراند! پس عُمر نزد علی (علیه السلام) آمد و گفت: بدرستی که ابوبکر همراه پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در غار بود پس یار پیامبر است، و او پیرمردی دل نازک است! و چندین بار آمدیم که از فاطمه اذن ورود بگیریم تا رضایت بطلبیم! اما او نپذیرفت که به ما اذن ورود دهد. پس اگر مصلحت میدانی برایمان از او اذن ورود بگیر. حضرت گفت: باشد. پس علی بر فاطمه وارد شد و به ایشان گفت: ای دختر پیامبر خدا، از این دو نفر کارهایی سر زده که خود شاهد بوده‌ای، و چندین بار آمده‌اند و ردشان کرده‌ای و بهشان اذن نداده‌ای، و از من خواستند که برایشان اذن بگیرم. حضرت زهرا گفت: بخدا به آن‌ها اذن نخواهم داد و کلمه‌ای با آن‌ها سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت و دادخواهی از این دو را نزد او برم بخاطر آنچه انجام دادند و نسبت به من مرتکب شدند! علی (ع) گفت: پس من برایشان ضمانت کردم که اذن بگیرم! حضرت گفت: اگر چیزی را برایشان ضمانت کرده‌ای خانه خانه‌ی توست و زنان تابع مردانند، در چیزی با شما مخالفت نمی‌کنم، پس به هرکه خواهی اذن بده! پس علی(علیه السلام) خارج شد و به آن دو اذن داد، [پس وارد شدند] و هنگامی که چشمشان بر فاطمه(علیه السلام) افتاد بر وی سلام کردند، اما حضرت جواب سلامشان را نداد بلکه رویش را از آن دو برگرداند. پس آن دو به سمت روی حضرت رفتند.. پس حضرت(س) به علی(علیه السلام) گفت: جامه را از من بگردان! و زنانی در اطراف حضرت بودند پس حضرت به آنها گفت: صورتم را بگردانید! پس هنگامی که روی حضرت را برگرداندند آن دو نیز به سمت روی حضرت رفتند و ابوبکر گفت: ای دختر پیامبر خدا، جز این نیست که نزدت آمده‌ایم برای حلالیت طلبی و دوری از خشم و غضبت، از شما میخواهیم که ما را ببخشی و از آنچه از ما نسبت به شما رخ داده بگذری! پس حضرت(س) به آن دو گفت: هرگز یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت شما دو نفر را نزد او برم و از آنچه کردید و انجام دادید و نسبت به من مرتکب شدید دادخواهی کنم! آن دو گفتند: پس ما برای عذرخواهی آمده‌ایم و رضایتت را میطلبیم؛ ببخش و از ما در گذر و ما را به آنچه از ما سر زده مؤاخذه مکن! پس حضرت بسوی علی(علیه السلام) رو نمود و به ایشان فرمود: من با این دو نفر کلمه‌ای سخن نخواهم گفت تا از آنها دربارۀ چیزی که آنرا از پیامبر خدا شنیده‌اند بپرسم، پس اگر با صداقت پاسخم را دادند میبینم نظرم چه میشود! آن دو گفتند: خدایا!، باشد!، و ما جز حق نخواهیم گفت و گواهی نخواهیم داد مگر به صداقت! پس حضرت گفت: شما را به خدا قسم میدهم آیا شنیدید پیامبر را که میگفت: «فاطمه پارۀ تن من است و من از اویم، هرکه او را بیازارد پس حقا که مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد پس به حق که خدا را آزرده، و هرکه او را پس از مرگم بیازارد همچون کسی است که او را در حیاتم آزرده، و هرکه در حیاتم او را بیازارد همچون کسی است که پس از مرگم او را آزرده»؟ گفتند: خدایا، بله. حضرت گفت: الحمد لله. سپس حضرت گفت: خدایا من تو را گواه میگیرم -و شاهد باشید ای کسانی که در اینجا حاضرید- که این دو مرا در حیاتم و در هنگام مرگم آزردند! بخدا کلمه‌ای با شما دو نفر سخن نگویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و شکایتتان را از آنچه کردید و نسبت به من مرتکب شدید نزد او برم! پس ابوبکر گفت: ای وای بر من! ای کاش مادرم مرا نزاییده بود! اما عمر .. (ادامه در ص 2)