eitaa logo
ندای اسلام
54 دنبال‌کننده
561 عکس
296 ویدیو
0 فایل
با سلام لطفا در صورتی که سوال،انتقاد یا پیشنهادی دارید به شماره 09332641368 پیام بدهید. با تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت « دعای مادر» از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام با ارزش را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادرم از من آب خواست. و آب در خانه نبود. کوزه را برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. وقتی که برگشتم، مادر خوابش برده بود. پس با خود گفتم:« اگر بیدارش کنم، گناهکار خواهم بود.» آنگاه ایستادم تا شاید بیدار شود. او زمان بامداد، از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:به چه دلیل ایستاده ای؟! برایش قصه را گفتم. او به نماز ایستاد و بعداز به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:« خدایا! چنان که این پسر را نزد من بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق هم او را عزیز و بزرگ گردان.» •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ روش ادای تکبیرة الاحرام ‌ 🔷 تکبیرة الاحرام را باید به گونه‌ای ادا کرد که تلفظ به آن حساب شود و نشانه آن این است که اگر فرد دچار سنگینی گوش یا سر و صدای محیط نباشد، بتواند آن را بشنود. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۶۶ https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «رسـم رفـاقـت» در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائِم عقب می‌ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد. ساعتی بعد شاه عباس عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد. میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق، بال در آورد. این است رسم رفاقت وجوانمرد ی. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ دیدن مانع در بدن بعد از غسل 🔷 س ۶۶۱۹: اگر مانعی در بدن ببینیم و احتمال دهیم که پس از غسل به وجود آمده، آیا غسل صحیح است؟ اگر با این غسل، روزه گرفته یا نماز خوانده باشیم، چه حکمی دارد؟ ✅ ج: غسل، روزه و نماز مذکور، صحیح است. https://eitaa.com/nedayeeslam
🌱صدای آمدنت می‌آید! این را... از بارانی که... سر و صورت پنجره را خیس کرده... از ابرهایی که... بر طبل شادمانه‌ی آمدنت می‌کوبند... از جوانه‌های امید و انتظار که... در دلم روییده است؛ فهمیدم! ♥️ 🌸 https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••✨﷽✨••☆┄• ✍ حکایت «پـاسخگـویـی» درویشی کودکی داشت که از غایت محبّت، شبْ پهلویش می خوابید. شبی کودک در بستر می نالید و خوابش نمی رفت. گفت: ای جان پدر چرا نمی خوابی؟ گفت: ای پدر! فردا روزِ پنج شنبه است و من درس های یک هفته را باید پیشِ استاد عرضه کنم و از بیم استاد خوابم نمی رود. آن دوریش اهل دل بود. تا سخن کودک را شنید نعره ای زد و بی هوش شد. چون به خود آمد گفت: واویلا !وا حَسْرَتا! کودکی که درسِ یک هفته را پیش معلّم باید عرضه کند شب خوابش نمی رود. پس مرا که اعمالِ هفتاد ساله پیش عرشِ خدا در روز قیامت بر خدایِ عالم الاَسرار باید عرضه کنم، حالم چگونه باید باشد؟ ┄┅ ✿❀✨🌙✨❀✿ ┅┄ https://eitaa.com/nedayeeslam