eitaa logo
ندای فتح
273 دنبال‌کننده
554 عکس
164 ویدیو
23 فایل
ارتباط: @Nedayefath_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀تصویری قدیمی از شهید سلیمانی در دوران دفاع مقدس 🇮🇷 به مناسبت هفته 💠 @nedayefath
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| مراسم افتتاحیه نمایشگاه 🇮🇷تا قله افتخار🇮🇷 ⭐️مشاهده فیلم با کیفیت درآپارات: https://aparat.com/v/J1DA9 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🏷 🏷 🏷 🏷 🏷 💢 سایت معرفی : http://shohadakashan.ir/ 〰〰〰〰〰〰〰〰 📲 @shohadakashan https://eitaa.com/joinchat/1769734199C48425d0339
🔷🔹 به مناسبت هفته دفاع مقدس 💠 دیدار امام جمعه محترم کاشان در معیت فرمانده ناحیه مقاومت بسیج، ریاست اداره تبلیغات اسلامی، ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران و فرمانده گردان ۱۱۵ امام حسین(ع) کاشان از و بررسی عملکرد و ارائه گزارش فعالیت های شهدایی و جهادی موسسه 🔸 @nedayefath
♨️شهیدی که زنده زنده سوخت 😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می‌سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌ی خدا با بقیه همراه شدیم. «گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری، می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» بلند بلند فریاد می‌زد: خدایا.....الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه.... خدایا! الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم.... نمی‌خوام دست‌هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای ولایته اولین بار حضرت زهرا(سلام الله علیها) این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. 🆔 @Nedayefath
🇮🇷به مناسبت هفته دفاع مقدس 🎥 اکران مستند عزیز خواهر ( برشی از زندگی شهید محمد نجار باشی) «تهیه شده در مرکز تولیدات رسانه‌ای موسسه فرهنگی فتح الفتوح کاشان » 🔹با حضور خانواده شهید 📅 یکشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۲ ⏱ ساعت ۱۹:۳۰ الی ۲۱ 📌میدان قاضی اسدالله ، خیابان شهیدان اسلامی تبار ، جنب مزار فیض کاشانی (( فرهنگ سرای علامه فیض کاشانی )) 🔸 حضور برای عموم علاقمندان به صورت رایگان می باشد. 🌐 @nedayefath