نگارخانہےمن !
هوایِ #جهانِ_مَن ، بی تو پاییز است .. زمستان است .. سرد است ، یخ است ! منجمد و افسرده است . بیا و
گرمایِ بودن تو ، مثل لُحافِ کلفتِ پشمیِ
مادر بزرگ ، تو یه شبِ سردِ دی ماهیه ...
همونقدر لذت بخش ؛
همونطور حیات دهنده ..
و من مانده ام و سرمای هوایِ کوهستانِ
برفی ، بدون هیچ رو اندازی ..
لُحاف که هیچ ، مَلحفه هم ... یوخدی ..
#برایِ_او
نگارخانہےمن !
___
دلم برای طفلان مسلم و خود جناب مسلم
و جناب عقیل علیهم السلام میسوزه .
تو تاریخ گمشون کردن ..
حتی یه جاهایی تاریخ رو بر علیهشون نوشتن ..
ولی واقعیت اینه که ،
دستِ جمعی #مظلوم اند..
سحرگاه اول رجب الأصب ۱۴۴۶
عراق _ مدینة المسیب
مرقد طفلان مسلم علیهم السلام.
نگارخانہےمن !
____
تو حوزه ،
اینکه ، چ کسی استادت باشه ، فضیلته .
مرحوم آیت الله صافی ، در عالم حضور ،
استاد بنده نبودند .
اما یه فیلمی از ایشان پخش شد که بوسه
ی ایشان ، به دست طلبه ای را نشان میداد
ناهمرنگ با ایرانی ها ، همرنگ جون ، غلامِ
سید الشهدا .
این فیلم به من یاد داد ، که رنگ و روی ،
نشانه ی آبروی ، نیست. نشانه ی افضلیت
نیست. بی تفاوتی نسبت به رنگ ها را از
این استوره ی ورع و تقوا آموختم ..
حق استاد ، زیارتِ شاگرد است ..