eitaa logo
دعاهای ناب
2.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
299 فایل
negin486970
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب‌الزمان عشق یعنی‌ هر زمان یادش کنم بی‌اختیار قطره‌یِ اشکی فرو ریزد از این چشمانِ تار عشق یعنی لک زده قلبم به دیدارش ولی تا به کِی باشم نمی‌دانم چُنین چشم انتظار اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
سوال: چگونه بدانیم که رضایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در چیست که آنرا انجام دهیم؟ 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 باید حضرت را حاضر فرض کنیم. هر جا میرود، برویم. هر چه می کند، انجام دهیم و هر چه را ترک می کند، ترک کنیم! اگر ندانیم، احتیاط را که می دانیم! ولی گویا ما نمیخواهیم،در راه رضای حضرت باشیم ،نه این که رضای حضرت را نمیدانیم و نمیتوانیم آن را تحصیل کنیم.
برخیز آغوشت را از صبح پر کن آغاز شو مانند روزهای آفتابی جهان منتظر بانگ سلام‌های آشنای توست.. 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جرعه‌ای از زلال قرآن 📖سوره مبارکه اسراء، ۱۱ 💠 وَ يَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا 💠 ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻲﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻰﻃﻠﺒﺪ [ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺟﻬﻞ ﺑﻪ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻭ ﻣﻔﺎﺳﺪ ﺧﻮﻳﺶ ﮔﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ] ﺑﺪﻱ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻰﻃﻠﺒﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻭ ﻋﺠﻮﻝ ﺍﺳﺖ.(١١)
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🔆 🔆مالک اشتر 🌺مالک اشتر روزی از بازار کوفه می‌گذشت؛ با لباسی از کرباس خام و به جای عمامه از همان کرباس بر سر داشت و به شیوه‌ی فقرا عبور می‌کرد. یکی از بازاریان بر در دکانش نشسته بود، چون مالک را بدید به نظرش خوار و کوچک جلوه کرد و از روی استخفاف کلوخی را به‌سوی او انداخت. 🌺مالک به او التفات ننمود و برفت. کسی مالک را می‌شناخت و این واقعه را دید؛ به آن بازاری گفت: «وای بر تو! هیچ دانستی که او چه کسی بود که به او اهانت کردی؟» گفت: «نه» گفت: «او مالک اشتر، یار علی علیه‌السلام بود.» آن مرد از کار بدی که کرده بود لرزه بر اندامش آمد و دنبال مالک روانه شد که از او عذرخواهی کند. دید به مسجدی آمده و مشغول نماز است. صبر کرد تا نمازش تمام شد، خود را بر دست و پای او انداخت و پای او را می‌بوسید. مالک سر او را بلند کرد و می‌گفت: «این چه‌کاری است که انجام می‌دهی؟» گفت: «عذر گناهی است که از من صادر شده که تو را نشناخته بودم.» مالک گفت: «بر تو هیچ گناهی نیست، به خدا سوگند که به مسجد نیامدم مگر برای تو استغفار کنم و طلب آمرزش نمایم.» 📚منتهی الامال، ج 1، ص 212 -مجموعه‌ی ورّام بن ابی فراس 🍃حضرت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود: «من برای تکمیل اخلاق نیک، مبعوث شده‌ام.» 📚جامع السادات، ج 1، ص 23
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 🔆سه نفر در غار 🦋پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «سه نفر از بنی‌اسرائیل با یکدیگر هم‌سفر و به مقصدی روان شدند. در بین راه ابری ظاهر شد و باریدن آغاز نمود، خود را پناهنده به غاری نمودند. 🦋ناگهان سنگی درب غار را گرفت و روز را بر آنان چون شب، ظلمانی ساخت. راهی جز آن‌که به‌سوی خدا روند، نداشتند. یکی از آنان گفت: «خوب است کردار خالص و پاک خود را وسیله قرار دهیم، باشد که نجات یابیم؛ و هر سه این طرح را قبول کردند. 🦋یکی از آنان گفت: «پروردگارا تو خود می‌دانی که من دخترعمویی داشتم که در کمال زیبایی بود، شیفته و شیدای او بودم تا آن‌که در موضعی تنها او را یافتم، به او درآویختم و خواستم کام دل برگیرم که آن دخترعمو سخن آغاز کرد و گفت: ای پسرعمو از خدا بترس و پرده‌ی عفت مرا مدر. من به این سخن پای به هوای نفس گذاردم و از آن کار دست کشیدم، خدایا اگر این کار از روی اخلاص نموده‌ام و جز رضای تو منظوری نداشتم، این جمع را از غم و هلاکت نجات ده.» ناگاه دیدند آن سنگ مقداری دور شد و فضای غار کمی روشن گردید. 🦋دومی گفت: «خدایا تو می‌دانی که من پدر و مادری سال‌خورده داشتم که از پیری قامتشان خمیده بود و درهرحال به خدمت آنان مشغول بودم. شبی نزدشان آمدم که خوراک نزدشان بگذارم و برگردم، دیدم آنان در خوابند، آن شب تا صبح خوراک بر دست گرفته، نزد آنان بودم و آنان را از خواب بیدار نکردم که آزرده شوند. پروردگارا اگر این کار محض رضای تو انجام دادم، درِ بسته به روی ما بگشا و ما را رهایی ده.» 🦋در این هنگام مقداری دیگر، سنگ به کنار رفت. سومی عرض کرد: «ای دانای هر نهان و آشکار، تو خود می‌دانی که من کارگری داشتم؛ چون مدتش تمام شد مزد وی را دادم و او راضی نشد و بیش از آن اندازه طلب مزد می‌کرد و از نزدم برفت. من آن وجه را گوسفندی خریداری کردم و جداگانه محافظت می‌نمودم که در اندک زمان بسیار شد. بعد از مدتی آن مرد آمد و مزد خود را طلب نمود. من اشاره به گوسفندان کردم. او گمان کرد که او را مسخره می‌کنم؛ بعد همه‌ی گوسفندان را گرفت و رفت. (در نسخه‌ی محاسن دارد که مزدش نیم درهم بود وقتی برگشت، هیجده هزار برابر به او داد!) 🦋پروردگارا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده‌ام و از روی اخلاص بوده، ما را از این گرفتاری نجات بده.» 🦋در این وقت تمام سنگ به کناری رفت و هر سه با دلی مملو از شادی از غار خارج شدند و به سفر خویش ادامه دادند.» @negin486970
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 آیا میدانید گذرنامه و جواز عبور از پل صراط حب و محبت و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است 👆👆👆 🟣 آیا میدانید پل صراطی که از شمشیر برنده تر و از مو باریک تر است برای چه کسانی اینگونه است 👈 برای کسانی که جواز ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رو ندارند⛔️👆👆👆👆👆👆 🍀پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم طی روایتی جواز و گذرنامه عبور از پل صراط را بیان کرده اند :🔻🔻 🌺🍃 قال النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله وسلم : لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ جَوَازٌ وَ جَوَازُ الصِّرَاطِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : برای هرچیزی پروانه و جوازی وجود دارد و پروانه عبور از پل صراط محبت علی بن ابی طالب علیه السلام است.  📚المناقب ج ۲،ص ۱۵۶ بحارالأنوار ج ۳۹،ص ۲۰۲ ✅️🔰 محب الدین طبری از علمای اهل تسنن به نقل از اربعین حاکمی روایت کرده است: وعن علي قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: إذا جمع الله الأولين والآخرين يوم القيامة ونصب الصراط على جسر جهنم ، ما جازها أحد حتى كانت معه براءة بولاية علي بن أبي طالب. خرجه الحاكمي في الأربعين. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آن هنگام که خداوند اولین و آخرین را در روز قیامت گرد هم می‌آورد و پل صراط بر روی جهنم نصب می‌گردد، هیچ کس از آن عبور نمی‌کند مگر آنکه جوازی با ولایت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) با خود همراه داشته باشد. 📚 الریاض النضرة، تألیف محب الدین طبری، جلد ۳، صفحه ۱۳۰، چاپ دار الکتب العلمیة
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! ✍ سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من 18ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 استاد ابوالفضل بهرام‌پور 📚 از کتاب زندگی با قرآن ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
امام مهربانم... نجات بخش غریب، دل آرام می شوم آنگاه که سلامت می کنم و جان می گیرم آن هنگام که به یادت می‌افتم من در پناه مهر توست که هر صبح بال می گشایم... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
او به این دلایل عزیز یک ملت بود گلایه امام خمینی(ره) از آیت‌الله مشکینی: 🔹همینقدر که به نفس خودمان گرفتاریم، کافیست؛ مسائلی نفرمایید که در نفوس ما انباشه بشود و ما را به عقب برگرداند.
🔆معجزه استغفار ✍شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن». شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» .فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن». حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند: «اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید. 📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح