eitaa logo
دعاهای ناب
3.2هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
15.7هزار ویدیو
384 فایل
negin486970
مشاهده در ایتا
دانلود
@Ostad_Shojaeانسان شناسی 129.mp3
زمان: حجم: 11.06M
۱۲۹ ♨️ خطرناک‌ترین و حساس‌ترین لحظه‌ی زندگی هر انسان، دقیقاً لحظه‌ی بعد از خروج او از بدن، و قبل از شروع ماجرای زندگی ابدی‌اش است! ✦ لحظه‌ای که به ملاقات خصوصی با خدا نائل می‌شود! ☜ کیفیت این ملاقات نه در گِرو عبادات ماست، و نه اعمال ما... پس در گِرو چیست؟
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلافی خدمت در دستگاه امام حسین علیه السلام
2.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 دقیقا یعنی همین 🔹 رو از زن بگیریم تا ملیجک دست این و اون باشه به بهانه آزادی فعالیت زنان در جامعه
877.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آیا خدا بخاطر ۴ تا تار مو مجازات میکنه؟ صحبتهای جالب و قابل تامل استاد دانشمند بی حجابی و آثار آن....
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ چرا در مجالس عزاداری رعایت حجاب الزامی است؟ حجت الاسلام عالی علیه السلام
4.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدونم به چی فکر میکنی ولی من معتقدم تو این دوره روسری سربند یازهراست
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا اقا از ان طرف در امده میگه این گناا که از غیبت بدتر نیست
دست‌پرورده جمهوری اسلامی سالروز شهادتشه
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) ⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند. 🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه می‌توانستند به خیمه‌ها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانی‌ها و مجالس به آن اشاره شده است. 💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند. ▫️ حال سوال اینجاست چرا؟ 💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند: 🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف. ▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند. حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت می‌کردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد. همه از چشمان قمر بنی هاشم می‌ترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک می‌شود. به حرمله گفت: 🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه می‌کند، همچون روباه به گوشه ای می‌گریزد. 🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند. ⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد. 📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲) 🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت. 🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳) (و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می‌گردند.) ⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》 (۲). عین این جمله در کتاب‌های 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است. (۳). آیه ۲۲۷ سوره شعرا
4_567346861766082779.mp3
زمان: حجم: 4.93M
🎤 کربلائی سید مهدی هر روز به نیت ظهور (عج)و زیارت عاشورا میخوانیم! عاشورا بذری بود که توسط امام حسین(ع) کاشته شد و محصول آن ظهور امام زمان(عج) است.
... زیر علمت امن ترین جای جهان است.. چیزی که عیان است! چه حاجت به بیان است
۱📚 کمی فكر كردم. مانده بودم چه بگويم. بعد از چند لحظه ســكوت گفتم: ابراهيم هادي شهيد گمنام است و قبر ندارد. مثل همه شهداي گمنام. اما چرا سراغ اين شهيد را ميگيريد؟ آن آقا كه خيلي حالش گرفته شــده بــود ادامه داد: منزل ما اطراف تصوير شــهيد هادي قرار داره، من دختر كوچكي دارم كــه هر روز صبح از جلوي تصوير ايشان رد ميشه و ميره مدرسه. يكبار دخترم از من پرسيد: بابا اين آقا كيه!؟ من هم گفتم: اين‌ها رفتند با دشــمن‌ها جنگيدند و نگذاشــتند دشمن به ما حمله كنه. بعد هم شهيد شدند. دخترم از زماني كه اين مطلب را شــنيد هر وقت از جلوي تصوير ايشان رد ميشد به عكس شهيد هادي سلام ميكنه. چند شب قبل، دخترم در خواب اين شهيد را ميبينه! شهيد هادي به دخترم ميگويد: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام ميكني من جوابت رو ميدم! براي تو هم دعا ميكنم كه با اين سن كم، اينقدر حجابت را خوب رعايت ميكني.