eitaa logo
دعاهای ناب
2.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
11.3هزار ویدیو
294 فایل
negin486970
مشاهده در ایتا
دانلود
مفاد ایات ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ سوره حشر چیست؟ - وضعیت و شرایط دشمنان ملت مسلمان (آیه ۱۴) - شکست قطعی یهودیان (آیه ۱۵) - شکست قطعی منافقین (آیه ۱۶) جالبه ، مگه نه؟ @negin486970
🌷 علامه حسن زاده آملی : ☘ آنکه نیت گناه کرده است ، هر چند به فعل آن دست نیافته است، اما دل از دست داده است. @negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 امیل چوران فیلسوف و جستارنویس رومانیایی میگوید: ناامیدی جمعی مهمترین عامل انهدام ملتهاست. ملتی که دچار آن شود هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد. متاسفانه این روزها علیرغم مشکلات متعدد اقتصادی و معیشتی، رسانه‌نماهای حق العمل کار در فضای رهاشده مجازی با ولعی خاص و مازوخیسمی اجتماعی‌به دنبال ایجاد ناامیدی جمعی و انهدام امید جامعه ایرانی هستند اما تاریخ گواهی می‌دهد روح جمعی ایرانی هرگز دچار یاس و ناامیدی نمی‌شود. ✍️رضا قریبی ✅ @negin486970
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙•• دنیا میخوای این کارو انجام بده !!! 🎙حجت الاسلام 💐 @negin486970
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای دیدارهای شبانه آیت الله بهجت به همراه پسر خردسالش، با کسانی که مشرّف به دیدار صاحب الزمان شده بودند! ⭕️ در یکی از این دیدارها، آن شخص به پدر من گفت همین دیروز بعد از ظهر کنار قبرستان روی پل حضرت را دیدم، خدا نصیبتان نکند! ⭕️ تعجب من از این بود که پدر من از کجا او را می‌شناخت و می‌دانست دیروز مشرف شده که امروز به دیدار او برود! @negin486970
معصومه: M_____A A: M_____A A: ⬅️مرحوم حضرت آیت الله ملا علی معصومی همدانی_نور الله قبره الشریف: برای برطرف شدن ناملایمات ها و حوادث ناگوار و برای برآورده شدن حوائج،به حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها_ توسل پیدا کنید و 530 مرتبه صلوات ایشان را بخوانید: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها  بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك ⬅️این صلوات مورد سفارش مرحوم علامه طباطبایی وبرخی دیگر از بزرگان نیز بوده وبرکات عجیبی درگره گشایی از حوائج مادی ومعنوی دارد. ⬅️مرحوم حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی أعلی الله مقامه میفرمودند: این صلوات به تعداد 135 بار به عدد  اسم فاطمه برکات استثنایی دارد: 📚در محضر لاهوتیان ج 2 ص 94
معصومه: 🔔📃 معلمی به هر دانش آموزی بادکنکی داد که باید آن را باد می کرد و نام خود را روی آن می نوشت و در راهرو می انداخت. سپس معلم تمام بادکنک ها را با هم مخلوط کرد و به دانش آموزان ۵ دقیقه فرصت داد تا بادکنک خود را پیدا کنند. با وجود جستجوی شدید، هیچ کس بالون خود را پیدا نکرد. در آن لحظه معلم به دانش آموزان گفت که اولین بادکنکی را که پیدا کردند بردارید و به کسی که نامش روی آن نوشته شده بود بدهید. آنوقت در عرض ۵ دقیقه، هر کس بادکنک خود را داشت. معلم به دانش آموزان گفت: این بادکنک ها مثل خوشبختی هستند، اگر هرکس به دنبال خوشبختی خودش باشد، به سختی آن را پیدا میکند، اما اگر به فکر خوشبختی دیگران باشیم، خوشبختی خود را هم خواهیم یافت. @negin486970
! 📌روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت. زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با خریدن جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه خوشحال می‌کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد.‌‌ زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد. اگرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او تنهایش بگذارد. واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست داشت. او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب همسرش بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می‌برد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما زن اول مرد، زنی بسیار وفادار و توانا بود که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود که اصلا مورد توجه مرد نبود. با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت. روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: ‌"من اکنون 4 زن دارم، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت و تنها و بیچاره خواهم شد"! بنابراین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهایی‌اش فکری بکند. اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت:"من تورا بیشتر از همه دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟"زن به سرعت گفت : " هرگز" و مرد را رها کرد. ناچار با قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت:‌"من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"زن گفت: " البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم " قلب مرد یخ کرد. مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت:"تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید تو از همیشه بیشتر می‌توانی در مرگ همراه من باشی؟ "زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ،...متاسفم"! گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد:"من با تو می‌مانم ، هرجا که بروی"، تاجر نگاهش کرد، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوءتغذیه، بیمارش کرده باشد. غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:" باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه می‌کردم و مراقبت بودم ..." 📌در حقیقت همه ما چهار زن داریم! ا الف: زن چهارم بدن ماست که مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنیم وقت مرگ، اول از همه او ما را ترک می‌کند. ب: زن سوم دارایی‌های ماست. هر چقدر هم برایمان عزیز باشند وقتی بمیریم به دست دیگران خواهد افتاد. ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارمان کنارمان خواهند ماند. د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می‌کنیم.او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد، اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است. ‌‎ @negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا