فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لالا لالایی
داره حال تلظی تو منو میکشه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💔
#گلزار_شهدای_کرمان💔
#ایران_تسلیت💔
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@neinavaa
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۱_۱۹_۱۵_۵۹_۲۸_۴۷۳.mp3
6.37M
آرومم کن...
🎙محمد فصولیالکربلایۍ
🎙محمدحسین دامنۍ
🌙شب جمعه شب زیارتی امام حسین علیه السلام
خیلی التماس دعا داریم😭
آقا جان نزار گریه کنم تو حسرت کربلا...
دوباره بنویس اسمم تو زائرای کربلا...
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@neinavaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین روضه شهید عادل رضایی ساعتی قبل از شهادت در حادثه تروریستی دیروز
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@neinavaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب بعد از انفجار با دوقلوهاشون اومدن گلزار شهدا، میگه شهادت خانوادگی میچسبه!
چه مفهومی میتونه داشته باشه جز این جمله پرمغز امام خمینی "بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود!"
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@neinavaa
میگفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.»
علیرضا که به اینجای حرفهاش رسید، مادر گریهاش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد...
پسرک چشمش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهنش بازسازی میکند.
- «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...»
مکث میکند. چشمش دارد همین چند ساعت پیش را میبیند!
- «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشمهام بد جور سوخت، افتادم زمین...»
پاچهی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن میریخت پایین:
- «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!»
از پیش آنها میروم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را میبینم. علیرضا را بهش میشناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛
- بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»😭
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@neinavaa