eitaa logo
نجات
7هزار دنبال‌کننده
353 عکس
81 ویدیو
107 فایل
🔹️ نجات [نهضت جوانان انقلاب تمدن‌ساز] 💌 مردم «دعوت» را دوست دارند! 💡 ایده‌های ناب برای دعوت مردم ✍ رسانه تحلیلی مجموعه نجات: @Mowjj_ir 💙 کمک‌های مردمی به مجموعه نجات به‌نام ابوطالبی 6037998211124010 ادمین @mh_tttt
مشاهده در ایتا
دانلود
نجات
سه سال پیش من و مرضیه جاریم جذب کارمندی بانک شدیم. مرضیه بخاطر اینکه زایمان کرده بود 6ماه مرخصی کاری
توی شهرک شکوهیه قم یه کارگر ساده بودم و خبر 4قلو بودن بچه‌هام، نابودم کرد! صاحبخونه اگر میفهمید اجاره‌خونه رو حداقل 2 برابر میکرد. فقط هزینه پوشک شون نصف حقوقم میشد. ولی الان بعد از 27 بار ثبت‌نام ناموفق توی قرعه کشی های ایرانخودرو، یه دناپلاس به نام خانومم در اومد که با وام 120 میلیونی فرزندآوری و قرض و قوله تونستم بخرمش از فروشش 250 میلیون سود کردم. یه زمین رایگان هم توی پرنیان قم بهمون دادن. قسطهای وام هم 4 ماه دیگه شروع میشه. اگر 15 سال هم کار میکردم به همچین جایی نمیرسیدم. شاید هیچکس به اندازه من ندونه صندوق رای، چه تغییرات بزرگی میتونه توی زندگی‌ها ایجاد کنه. فهرست هشتگ روایت‌ها
نجات
توی شهرک شکوهیه قم یه کارگر ساده بودم و خبر 4قلو بودن بچه‌هام، نابودم کرد! صاحبخونه اگر میفهمید اجار
کاری با این حرفا ندارم فقط اینو میدونم که دو سه سال داشتم پول جمع می کردم که بتونم مجوز نونوایی بربری محله مون رو از کسایی که قبلا مجوز گرفتن بخرم. چون مجوز تاسیس نمی دادن. رسما توی دیوار اراک آگهی مجوز نونوایی رو 250 میلیون میفروختن! الان که مجوز دادن رو آزاد کردن راحت تونستم تو سه روز مجوز بگیرم و با 250 میلیون رفتم ماشین خریدم. من رای میدم تا افرادی که درد ملتو می فهمن بتونن کاری برامون بکنن. فهرست هشتگ روایت‌ها
اینو خوب یادمه که داییم سر مجوز گرفتن برای کارگاه بافندگیش دو سال رفت و اومد و آخرهم مجبور شد کلی پول زور به مسئول بده تا مجوزش رو امضاء کنن و کارگاهشو راه بندازه. اما الان با قانونی که تصویب شده بعد از بیست سال بالاخره مجوز گرفتن راحت شد و مارو از شر کارای اداری راحت کرد. خودم که یه ماهه تونستم مجوز کارگاهمو بگیرم و بدون پول زور. برا همین باید رای بدیم تا آدمای درست برن تو مجلس و قانون های به نفع ملت بزارن... فهرست هشتگ روایت‌ها
شوهر عمه م یه سال همش از این اداره به اون اداره پاس کاری می شد برای گرفتن مجوز کارگاه حصیر بافی تو بوشهر اما ندادن و آخرش با لنج رفت دبی تا کار کنه و پول در بیاره. بابامم می خواست بزاره بره دبی تا اینکه قانون جدید، داستان این روند طولانی مجوز رو تموم کرد و تو سه روز تونست مجوزش رو بگیره و الانم کارگاه شو راه انداخته. من از نزدیک لمس کردم که رای دادن ما توی زندگی مون اثر داره. فهرست هشتگ روایت‌ها
عموی یکی از رفقام توی کرونا با دستگاه اکسیژن‌ساز نفس میکشید و تو تابستون بخاطر قطعی برق فوت کرد. امسال که پدرم مشکل ریوی پیدا کرد و با دستگاه نفس میکشید خیلی استرس داشتم که اون اتفاق تلخ براش پیش بیاد. اما امسال قطعی برق نداشتیم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد و بخاطر تاسیس نیروگاه‌های برقی و افزایش تولید برق بوده. صندوق رای اینجوری جون پدرمو نجات داد. چرا رای ندم؟ فهرست هشتگ روایت‌ها
من یه زن سر پرست خانوار هستم که دنبال راه انداختن کارگاه تولید پوشاک بودم . شش ماه رفتم و اومدم نتونستم مجوز بگیریم تا باهاش وام بگیرم و کارگاهمو راه بندازم. بعد از اینکه قانون عوض شد، تونستم تو کم تر از دو هفته مجوز بگیرم و کارگاهمو راه بندازم . خداروشکر الان هم خرج خودمو در میارم هم چند تا زن سرپرست خانوار دیگه. این تغییری بود که توی سفره زندگی خودم حس کردم و بخاطر همین امسالم رای میدم. فهرست هشتگ روایت‌ها
من کارگر ساختمونم. سال 99 مبینا دختر 3 ساله ام توی تصادف دستش شکست و مجبور شدم 2 شب بیمارستان بستری اش کنم؛ موقع ترخیص چون بیمه درمانی نداشتم حدود 3 تومن گفتن هزینه بیمارستان میشه! اون موقع با بدبختی تونستم جورش کنم. امسال هم مبینا مریض شد و 1شب تو بیمارستان شهید رجایی گچساران بستری شد؛ منتظر بودم نصف حقوق ماه رو بدم پاش اما چون جزو 5 دهک اول بودیم، فهمیدم خودکار و به صورت رایگان بیمه شدیم و کلا 250 تومن هزینه درمانش شد و مابقی از بیمه تامین شد. اگه مسئولین به فکر مردم باشن، مردم هم پای کار هستن. فهرست هشتگ روایت‌ها
روزهای سه شنبه و پنج شبنه بیمارستان کوثر ایلام ویزیت می کنم. بارها شده بیمار اومده و هزینه درمان نداشته و من از جیب خودم داروها رو براش میگرفتم. شغل اش کارگر بوده یا پیرزن و زن روستایی. تا وقتی که این مصوبه بیمه رایگان 5دهک اول قانون شد و خیلی از این بنده خداها رایگان ویزیت می شن و داروها رو با تامین بیمه تهیه می کنند. واقعا انتخاب ما موثره. فهرست هشتگ روایت‌ها
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 ساله‌م هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر دفعه به یه بهونه رد میکردم. چون جهزیه‌ای براش آماده نکرده بودیم و پدرش هم تو شهرک شکوهیه کارخونه کار میکنه و با این حقوق فقط خرج ماهمون در میاد. تا اینکه سرنهار تو اخبار گفت برا سال آینده وام ازدواج 350 میلیون میشه! و از اون روز دیگه خواستگار رد نکردم. اتفاقا اولین خواستگار به نتیجه رسید و نیمه شعبان عقدشون هست. فهرست هشتگ روایت‌ها
نجات
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 ساله‌م هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر
9 ماه بود که تو عقد بودیم. خودم دانشجو دانشگاه شیراز بودم و نامزدم یزد. رفت و آمد خیلی سخت شده بود. میخواستم یه خونه اجاره کنم و بریم سر خونه زندگی. اما با هزینه‌های رهن و اجاره نمیشد کاری کرد چون تنها سرمایم گرفتن وام ازدواج بود که اونم جواب نبود. تا اینکه از دوستم شنیدم تصویب شده وام ازدواج 220 میلیون بشه. بعد از عید اقدام کردم و یک ماهه واریز شد. نسبت به افزایش قیمت مسکن، خیلی بیشتر بود و کاملا کارمو راه انداخت. با این بازپرداخت 10 ساله و وضعیت تورم هم مثل بلاعوض بود! الان سه ماهه که عروسی کردیم و هردومون قراره رای بدیم. فهرست هشتگ روایت‌ها
نجات
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 ساله‌م هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر
من امسال حق رای ندارم ولی یادمه پنج سال پیش برادرم وقتی تیزهوشان قبول شد چون بابام نمیتونست شهریه شو بده نرفت و الان توی خیابون استخر شاگرد تراشکاره. امسال هم من تیزهوشان قبول شدم و گفتن که از پارسال دهک های یک تا چهار رو بورسیه میکنن و الان یه سمپادی‌ام. تغییر مسئولین، توی زندگی ما این تغییر رو ایجاد کرد. راه تغییر، همون صندوق رای هست! فهرست هشتگ روایت‌ها