eitaa logo
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
131 دنبال‌کننده
151 عکس
42 ویدیو
0 فایل
• ﷽ • پرواز بالِ ما ، در خون تپیدن است اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است! نجات: ‹ نیروی‌جهادي‌انقلابی‌تبیین › اینجا ؟ - رسانه‌‌دستاوردهای‌انقلاب‌اسلامی‌عزیزمان.☄ - تکذیب‌دروغ‌پراکنی‌و‌شبهات‌دشمن.🎭 - بررسی‌مسائل‌روزوتولیدمحتوا.✌🏻 • ازفورواردشُمامتشکریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
❚❚ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ►■ • . گوش دهید و احساس کُنید .. شمارا بھ قلبِ ماجرا میکشاند !
• . مادر در تاریکیِ شب همان وقت کھ مشعل هارا خاموش کردند، تمام آن روز را یادش آمد . صدا آشنا بود، نزدیک بود به صداۍ، عزیزش !' صداها بین گوشش میچرخید و بَس زیبا مثل آن روز همہ را در ذهنش نگاھ داشت . صدایِ آشنایِ عزیزدیگری گوشش را پُر کرد . و گوش سپرد بهـ نویدۍ کہ برای پسرش شیرین‌ترازعسل بود و براۍ مادر که او باشد، سخت و جان فرسا . زیر لب خدا را شکر میکرد که فرزندانش چون پدرشان استقلال و آزادگے دارند . از صبح، هرکس راهی میدان شده بود، مادر یادِ نامه می‌افتاد و دست میکشید بر نامۀ ده،یازده سالِ پیش .. و هربار دستش می‌ماند بر مھر خشک شده بر نامہ !' شوقۍ، دست در دستِ اندوه بر قلبش وارد شد . میدانست امروز این مھر باز میشود، هیچ روزی مانند امروز نمیشود !' چشمانش قفل شد در اشکِ حلقه زدھ در چشمانِ پسرش، آمد و گوشہ‌ای‌نشست . شانه‌هایش لرزه داشتند از گریھ !' مادر که نمیتواند ببیند خار به پاۍ کودکش برود؛ دست کشید بر سرِ قاسم‌اش و صدای آشنای شب قبل به گوشش آمد، مرگ نزدِ تو چگونه است؟ . و باز در گوشش پژواڪ صداۍ پسرش تکرار شد که؛ احلی‌من‌العسل ! گریه اش را قطع کرد و گفت : عمو اجازه‌ی میدان رفتنم را نمیدهد . مادر اشک های مردانه پسرش را از گونه هایش گرفت و نامه مھرخورده را داد دستِ مردِ خیمہ‌اش !' و باز شد نامه؛ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم . مِن الحسن ابن علی . . . دشت بھ لرزه درآمد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسن !' اسمِ اقای صفین که به میان آمد، میدان به هم ریخت؛ انگار که اولین فرزند زهرا[س] به میدان قدم نهاده !' رجز خواند چون پدرش و لرزھ انداخت بر تن دشمن که هراس ندارم از مرگ !' و حرامۍها هراس نکردند از اهانت .. حتیٰ بر نوجوانی که پایش هنوز بر رکاب نمیرسید . و حتی‌تر بر کودکی که فقط آمده بود مراقب عمویش باشد . دلشورھ زن و مرد ندارد . دختر و پسر ندارد . آزادھ که باشی؛ فرقی ندارد ۱۰ یا ۱۳ ساله، احلیٰ‌من‌العسل وصفِ توست !' :) این شد که مادر، نورِ دو چشمش را در روزی که امامش به آن گفت : ' لایوم‌کیومک‌یا‌اباعبداللھ ' و در راهۍ کھ بانویش گفت : ' مارایت‌الی‌جمیلا ' فدا کرد . که امام بر اساس استقلال یارانش را برگزید، بیعتش را برداشت تا استقلال ببخشد ؛ فقط به آنهایی که مرگ در چشمشان احلی من العسل بود . آنھا کهـ استقلال و آزادگۍ داشتند !' - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــ ¡ ● • ایـن یڪ چیزِ طبیعۍ نیست. بـا هیـچ تـرتیبی، بـا هیچ تدبیـری، بـا هیـچ دستۍ، بـا هیچ سیـاستی امڪان نداشت و امڪان ندارد یڪ چنیـن حادثہ‌ای پیش بیـایـد . این‌فقـط‌دست‌ِخُـداسټ . ایـن‌براےِ‌مـن‌وشما؛ مـژدھ و بشـاࢪت اسـت. ● • ـــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــ - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
• . - امیرالمومنین : بهتریـن فرزندان شما دختران هستند . - همه‌ی ما از حادثہ تلخی ڪه برای دختر ایران اسلامی ، پیش اومده ناراحت هستیم و منتظر پیگیری و بررسی دقیق مسئولان مربوطه . . . اما در این بین چند نکته حائز اهمیته . . ــــــــــــــــــ ــــــــــــ ــــــ - ادامه در پست های ِ بعدی ¡ - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• . حاج‌قاسمِ عزیز این‌ روزها ازقولِ شما می‌نویسند ؛ + همان‌دخترِ‌کم‌حجاب‌دختر من‌است ! ولی ، چرا نمی‌گویند کھ اینهاراهم گفتہ بودۍ ..! - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
• . ــــــــــــــــــ ــــــــ ــ ۱۳۵۹/۶/۳۱ در این تاریخ صدام حسین رئیس جمهور عراق ، قرارداد 1975 الجزایر را که در آن خط القعر( تالوگ) عمیق ترین نقطه رودخانه اروند رود بعنوان (مرز آبی دو کشور) تعیین شده بود را باطل اعلام کرد . و پنجاه هزار نیروی نظامی را در مرز جمهوری اسلامی ایران مستقر ساخت . و در این تاریخ ، با استفاده از ۱۲ لشگر زرهی ، مکانیزه و پیاده ، در منطقه ای به طول ۵۵۰ کیلومتر ، تهاجم گسترده خود را علیه ایران ِاسلامی آغاز کرد . - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ــــــــــ 🇮🇷 امام‌خمینی(رھ) : «اینـان، خدمت‌گزارِ رشید و متعہدی بودند ڪه در انـقلاب و پس از پیروزےِ انقلاب، بـا سرافرازۍ و شجـاعت در راهِ ھـدف و در حالِ خدمټ بہ میھن اسلامۍ بہ جوارِ 'رحمت حق تعالے شـتافتند. ــــــــــ 🇮🇷 - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
ــــــــــ 🇮🇷 امام‌خمینی(رھ) : «اینـان، خدمت‌گزارِ رشید و متعہدی بودند ڪه در انـقلاب و پس از پیروز
مقام‌معظم‌رهبری در تجلیـل از شھید محمد جهان آرا : «مـن مایلم اینجا یـادۍ بڪنم از محمدجهان‌آرا. شهیدِ عزیـز خرمشھر و شہدایۍ ڪه در خرمشهرِمظلوم آن‌طور مقاومـت ڪردند. آن‌روزها بندھ در اھواز از نزدیڪ شاهـد قضایـا بودم. خرمشھر در واقـع هیچ نیروےِ مسلح نـداشت ! محمدجهان‌آرا و دیگـر جوان‌هایِ ما در مقابل نیروهاۍِ مھاجم عراقی - یک لشڪر مجہز زرهۍ عراقی با یڪ تیپ نیروےِ مخصوص و بـا نود قبضہ توپ ڪه شب‌وروز روۍِ خرمشہر می‌بارید - سۍ و پنج روز مقاومت کردند. خمپاره‌ها و توپ‌هایِ سنگین در خرمشھر روی خانہ‌هایِ مردم مـرتب می‌بارید اما جـوانان مـا سی‌وپنج روز مقاومت ڪردند. ملت‌ایران؛ بہ این جوانـان و رزمندگانتـان افتخـار ڪنید». - ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -