ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
❚❚ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ►■ • . گوش دهید و احساس کُنید .. شمارا بھ قلبِ ماجرا میکشاند !
•
.
مادر در تاریکیِ شب همان وقت کھ
مشعل هارا خاموش کردند،
تمام آن روز را یادش آمد .
صدا آشنا بود، نزدیک بود به صداۍ، عزیزش !'
صداها بین گوشش میچرخید و
بَس زیبا مثل آن روز همہ را در
ذهنش نگاھ داشت .
صدایِ آشنایِ عزیزدیگری گوشش را پُر کرد .
و گوش سپرد بهـ نویدۍ کہ برای پسرش
شیرینترازعسل بود و براۍ مادر
که او باشد، سخت و جان فرسا .
زیر لب خدا را شکر میکرد که فرزندانش
چون پدرشان استقلال و آزادگے دارند .
از صبح، هرکس راهی میدان شده بود،
مادر یادِ نامه میافتاد و دست میکشید بر
نامۀ ده،یازده سالِ پیش ..
و هربار دستش میماند
بر مھر خشک شده بر نامہ !'
شوقۍ، دست در دستِ اندوه بر قلبش وارد شد .
میدانست امروز این مھر باز میشود،
هیچ روزی مانند امروز نمیشود !'
چشمانش قفل شد در اشکِ حلقه زدھ
در چشمانِ پسرش، آمد و گوشہاینشست .
شانههایش لرزه داشتند از گریھ !'
مادر که نمیتواند ببیند
خار به پاۍ کودکش برود؛
دست کشید بر سرِ قاسماش و
صدای آشنای شب قبل به گوشش آمد،
مرگ نزدِ تو چگونه است؟ .
و باز در گوشش پژواڪ صداۍ
پسرش تکرار شد که؛ احلیمنالعسل !
گریه اش را قطع کرد و گفت :
عمو اجازهی میدان رفتنم را نمیدهد .
مادر اشک های مردانه پسرش را از گونه هایش گرفت و نامه مھرخورده را داد دستِ مردِ خیمہاش !'
و باز شد نامه؛
بسماللهالرحمنالرحیم .
مِن الحسن ابن علی . .
.
دشت بھ لرزه درآمد :
إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسن !'
اسمِ اقای صفین که به میان آمد،
میدان به هم ریخت؛ انگار که اولین فرزند زهرا[س] به میدان قدم نهاده !'
رجز خواند چون پدرش و لرزھ
انداخت بر تن دشمن که هراس ندارم از مرگ !'
و حرامۍها هراس نکردند از اهانت ..
حتیٰ بر نوجوانی که پایش هنوز بر رکاب نمیرسید . و حتیتر بر کودکی که فقط آمده
بود مراقب عمویش باشد .
دلشورھ زن و مرد ندارد . دختر و پسر ندارد .
آزادھ که باشی؛ فرقی ندارد ۱۰ یا ۱۳ ساله،
احلیٰمنالعسل وصفِ توست !' :)
این شد که مادر، نورِ دو چشمش را
در روزی که امامش به آن گفت :
' لایومکیومکیااباعبداللھ '
و در راهۍ کھ بانویش گفت :
' مارایتالیجمیلا ' فدا کرد .
که امام بر اساس استقلال یارانش را برگزید،
بیعتش را برداشت تا استقلال ببخشد ؛
فقط به آنهایی که مرگ در چشمشان
احلی من العسل بود .
آنھا کهـ استقلال و آزادگۍ داشتند !'
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
❚❚ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ►■ • . گوش دهید و احساس کُنید .. شمارا بھ قلبِ ماجرا میکشاند !
- وَ این بار ، با چاشنی ِ صدای ِ خودتان نوش ِ جان بفرمایید .
... یا علی :)♥️
ــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــ ¡
●
•
ایـن یڪ چیزِ طبیعۍ نیست.
بـا هیـچ تـرتیبی،
بـا هیچ تدبیـری،
بـا هیـچ دستۍ،
بـا هیچ سیـاستی امڪان نداشت
و امڪان ندارد یڪ چنیـن حادثہای پیش
بیـایـد .
اینفقـطدستِخُـداسټ .
ایـنبراےِمـنوشما؛
مـژدھ و بشـاࢪت اسـت.
●
•
ـــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــ
#اربعین
#شهادتِ_مصباح
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
•
.
- امیرالمومنین : بهتریـن فرزندان شما دختران هستند .
- همهی ما از حادثہ تلخی ڪه برای دختر ایران اسلامی ، #مهسا_امینی پیش اومده ناراحت هستیم و منتظر پیگیری و بررسی دقیق مسئولان مربوطه .
. . اما در این بین چند نکته حائز اهمیته . .
ــــــــــــــــــ ــــــــــــ ــــــ
- ادامه در پست های ِ بعدی ¡
#ایران_من
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
• . - امیرالمومنین : بهتریـن فرزندان شما دختران هستند . - همهی ما از حادثہ تلخی ڪه برای دختر ایران
•
.
- و با اندکے تامل این روز ها را به نظاره بنشینیم .!.
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
.
حاجقاسمِ عزیز این روزها
ازقولِ شما مینویسند ؛
+ هماندخترِکمحجابدختر
مناست !
ولی ، چرا نمیگویند کھ اینهاراهم
گفتہ بودۍ ..!
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
•
.
ــــــــــــــــــ ــــــــ ــ ۱۳۵۹/۶/۳۱
در این تاریخ صدام حسین
رئیس جمهور عراق ،
قرارداد 1975 الجزایر را که در آن
خط القعر( تالوگ) عمیق ترین نقطه
رودخانه اروند رود
بعنوان (مرز آبی دو کشور) تعیین شده بود را باطل اعلام کرد .
و پنجاه هزار نیروی نظامی را
در مرز جمهوری اسلامی ایران
مستقر ساخت .
و در این تاریخ ،
با استفاده از ۱۲ لشگر زرهی ، مکانیزه و پیاده ،
در منطقه ای به طول ۵۵۰ کیلومتر ،
تهاجم گسترده خود را
علیه ایران ِاسلامی آغاز کرد .
#هفته_دفاعمقدس
#زیبایی_تقویم
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ــــــــــ 🇮🇷
امامخمینی(رھ) :
«اینـان، خدمتگزارِ رشید و متعہدی بودند
ڪه در انـقلاب و پس از پیروزےِ انقلاب،
بـا سرافرازۍ و شجـاعت در راهِ ھـدف و در حالِ خدمټ بہ میھن اسلامۍ بہ جوارِ 'رحمت حق تعالے شـتافتند.
ــــــــــ 🇮🇷
#هفته_دفاعمقدس
#زیبایی_تقویم
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -
ɴᴇᴊᴀᴛ|نِجاٺ
ــــــــــ 🇮🇷 امامخمینی(رھ) : «اینـان، خدمتگزارِ رشید و متعہدی بودند ڪه در انـقلاب و پس از پیروز
مقاممعظمرهبری در تجلیـل از شھید محمد جهان آرا :
«مـن مایلم اینجا یـادۍ بڪنم از محمدجهانآرا.
شهیدِ عزیـز خرمشھر و شہدایۍ ڪه در خرمشهرِمظلوم آنطور مقاومـت ڪردند.
آنروزها بندھ در اھواز از نزدیڪ شاهـد قضایـا بودم.
خرمشھر در واقـع هیچ نیروےِ مسلح نـداشت !
محمدجهانآرا و دیگـر جوانهایِ ما در مقابل نیروهاۍِ مھاجم عراقی - یک لشڪر مجہز زرهۍ عراقی با یڪ تیپ نیروےِ مخصوص و بـا نود قبضہ توپ ڪه شبوروز روۍِ خرمشہر میبارید - سۍ و پنج روز مقاومت کردند.
خمپارهها و توپهایِ سنگین در خرمشھر روی خانہهایِ مردم مـرتب میبارید اما جـوانان مـا سیوپنج روز مقاومت ڪردند.
ملتایران؛
بہ این جوانـان و رزمندگانتـان افتخـار ڪنید».
- ᴺ ᴱ ᴶ ᴬ ᵀ -