اینکه ناراحتیِ کسایی که دوستشون داری رو ببینی و کاری از دستت بر نیاد، یکی از غمگین ترین لحظات دنیاست.
«مُنگه»
دانلود یکی از اینا.
حالا اگه یکیشم باشه بیحوصله باشیمو اینجوری حرف بزنیم میزاره میره ب البفضلللل
من بسیار آدمه "عه پیام نداد حتما نمیخواد در ارتباط باشیم پس منم مزاحمش نمیشم" هستم.
«مُنگه»
خنده های تو، کودکیام را به من میبخشد و آغوش تو، آرامشی بهشتی و دستهای تو، اعتمادی که به انسان
رگش رو زد یه دختر تووی انباری
یه ماشین، نصفهشب توو کوچه ترمز کرد
صدای جیغِ یه تاریخ غم اومد
یه راننده به یه رویا تجاوز کرد
رگش رو زد یه زندونی توو سلولش
نگهبان رفت سمت خونه با شادی
گذشت از میلهها خونی که میپاشید
روو دیوارا نوشت از عشق و آزادی
رگش رو زد یه سربازِ پُر از حسرت
دو سال از زندگیشو تاخت زد با خون
ستارهها فرو افتادن از دوشش
میخواست از پادگان گم شه، بره بیرون
رگش رو زد یه دانشجوی اخراجی
فضای خوابگاه و شب، پُر از مه شد
یه دانشجو دو تا قرصِ مسکّن خورد
یکی تا صبح زیر جزوهها له شد
رگش رو زد یه معتادِ بدون اسم
رها کرد این جهان و قلب سنگش رو
به عکس بچّگیِ دخترش زل زد
توو جوب انداخت با گریه سرنگش رو
رگش رو زد یه مادر، نصفهشب توو پارک
یکی توو سطلِ آشغالا غذا میخورد
یه مرد از زندگی برگشت تا خونه
یه نوزادِ گرسنه باز خوابش برد
■
خبر پر شد تو دنیا: یه سلبریتی
روو بازوی چپش، عکس سگش رو زد!
"صدای خستهی ما رو کسی نشنید"
کسی نشنید که «ایران» رگش رو زد
#سید_مهدی_موسوی
«مُنگه»
رگش رو زد یه دختر تووی انباری یه ماشین، نصفهشب توو کوچه ترمز کرد صدای جیغِ یه تاریخ غم اومد یه رانن
حقیقتا از شعرش خوشمان امد.