#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖 اگر مدیریت علم به دست انسانهای دنیاطلب وقدرتطلب بود، این علم ابزاری برای استعمار، استثمار و تحقیر ملتها خواهد شد. اما اگر علم به وسیله بندگان صالح مدیریت شد، آن وقت خدمت میکند و زیان نمیرساند. اگر کسانی که انرژی هستهای را کشف کردند و یا کسانی که آن را به کار گرفتند، اهل فضیلت و تقوا بودند و بندگان صالح؛ هرگز حادثه هیروشیما پیش نمیآمد.
📗گفتار اول: ارزش و فضیلت علم
#قسمت_دوازدهم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#تحلیل_سیاسی
📌 #فروپاشی_دشمنان_مقاومت
🔹«دونالد ترامپ» در داخل آمریکا در آستانه استیضاح قرار دارد و آخرین نظرسنجیهای مراکز افکارسنجی در آمریکا نشان میدهد، اکثریت جامعه آمریکا از این استیضاح حمایت میکنند!
🔹کاخ سفید در فضای بینالملل نیز در برابر چین، روسیه، کره شمالی، ونزوئلا، کوبا و از همه بالاتر در مقابل محور مقاومت قافیه را باخته است!
🔹 «بنیامین نتانیاهو» انتخابات پارلمان را واگذار کرد و پرونده فساد او و اطرافیانش همچنان باز است و منابع آگاه اعلام میکنند او پس از خروج از قدرت راهی زندان خواهد شد!
🔹«امانوئل مکرون» در فرانسه نیز اوضاع بهتری ندارد! اعتصابها و اعتراضها به سیاستهای دولت رو به افزایش است و شنبهها همچنان پاریس شاهد حضور جلیقهزردهاست و اعتصابات حتی به پلیس این کشور هم رسیده است!
🔹مکرون در شرایط بینالمللی هم اوضاع مساعدی ندارد و در انجام مأموریت کشاندن ایران به پای میز مذاکره با آمریکا به سختی شکست خورده و اعتبار فرانسه را بیش از پیش تضعیف کرده است.
🔹 «جانسون» در انگلستان نیز هنوز از راه نرسیده، زمزمههای کنار گذاشتنش به گوش میرسد. او نیز مانند «ترزا می» که با چشمان اشکآلود پست نخستوزیری را ترک کرد، در حل مسئله برگزیت ناکام مانده است و تحت فشار شدید افکار عمومی قرار دارد.
🔹 «محمدبنسلمان» در باتلاق یمن دست و پای بیهوده میزند و با گذشت هر ساعت از این جنگ بیشتر و بیشتر در باتلاق آن فرو میرود، طرح اصلاحات اقتصادی و اجتماعی او نیز با تردیدهای جدی روبهرو شده؛ در حالی که هنوز پرونده قتل فجیع خاشقجی باز است، پرونده قتل زبدهترین بادیگارد سلطنتی نیز که در آن از ولیعهد سعودی به عنوان متهم ردیف اول یاد میشود، باز شده است!
🔹این وضعیت جبههای است که قصد داشت با فشار حداکثری ایران را به عقبنشینی مجبور کند و با طرحها و توطئههای خود به دنبال فروپاشی محور مقاومت بودند؛ اما خود در آستانه فروپاشی قرار دارد، در مقابل نگاهی به محور مقاومت از تهران تا بیروت و دمشق و... مشخص میکند که برخلاف خواست ائتلاف آمریکاییـ سعودیـ صهیونیستی این محور در حال قدرتیابی و انسجام بیشتر و بیشتر است.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
نتانیاهو: نگرانم نگران!
🔹نخستوزیر رژیم صهیونیستی ضمن ابراز نگرانی از نفوذ ایران در منطقه مدعی شد ایران تلاش میکند تا جایگاه خود را در لبنان، یمن و نوار غزه تقویت کند.
fna.ir/dckofg
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🔴راحت ترین راهکار برای فریب مردم
🔺مشاور وزیر بهداشت در امور روانپزشکی: پژوهشها نشان میدهد که بخش مهمی از #اختلالات_روانی مردم به مسائل و #مشکلات_اقتصادی از جمله بیکاری، مسکن، درآمد پایین و آینده شغلی مربوط است!
✍ شاید برای همین است که دولت محترم و نمایندگان #فراکسیون_امید اینروزها به شدت دغدغهی ورود زنان به ورزشگاه، رفع حصر و... را دارند !!
#همینقدر_جالب
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم اکنون، ازدحام شدید زائران اربعین حسینی در ورودی گیت عراق
کاش مسئولین و نمایندگانی که چندسال است تنها دغدغه آنها ورود چندتا خانم به ورزشگاه مردان است کمی هم بفکر تسهیل سفر این چندمیلیون زن و مرد ایرانی بودند که برای تحقق بزرگترین آرمان بشریت راهی کربلا شده اند....
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
💫
از من مپرس در شب جمعه کجاست دل
بی خانه است، زائر شهرِ خداست دل...
«هرگز وجودِ حاضرِ غائب شنیده ای؟»
در شهرِخویش هستم و در کربلاست دل
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_پنجم گفتم: +سلام عاصف. خوبی؟ _سلاااام !
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_ششم
زنگ زدم به خانومم، چندتا بوق خورد جواب داد.. گفتم:
+سلام فاطمه زهرا خانوم. احوال شما؟
_ به به سلام آقامحسن. چطوری آقای معاون. تو خوبی؟
خندیدم گفتم:
+ ممنونم رییس! نفسی میاد و میره.. چه خبر؟ خوبی خانومَم.
_شکر. بد نیستم. چخبر؟ کجایی؟
+طبق معمول سرکارم.
_طبیعتا الان دیگه باید بیای خونه، مگه نه؟
+بله. درسته.
_ولی یه چیزی شده که زنگ زدی.. اینم درسته؟
+شاید.
_چیزی شده؟
+هوات و کردم.. من حیرون تو این روزا.. هوات و کردم.. دلم میخوادعِعِعِعِتتت..
خندید گفت:
_اوه اوه.. چه خوش صدا هم شده آقامون.. حالا نمیخواد ادای خواننده ها رو در بیاری.
+ما که چاکرخواتیم.
_ممنونم.. فقط انقدر لاتی صحبت نکن خوشم نمیاد. اصلا بهت نمیاد!
+ای به چشم قربان.
خندید گفت:
_چیشده تماس گرفتی؟ میخوای بازم نیای خونه؟
+جرات دارم؟
_نوچ!
+گفتم یه زنگ بزنم بهت ببینم اگر حالش و داری، آماده بشی بیام دنبالت تا بریم بیرون ، که هم خرید کنیم جیب مارو خالی کنی، وَ هم اینکه یک شامی بزنیم بر این بدن تا تقویت عضله کنیم.
_چه عجب. چه افتخاری بالاتر از اینکه جیبت و خالی کنم.. یعنی اون لحظه واقعا احساس خوشبختی میکنم.
+آفرین. اونوقت منم کارتم و نیاوردم، از کارت مبارک خودت خرج کردی، متوجه میشی، جیب زدن کار خوبی... چی عزیزم؟؟ کار خوبی...؟؟
_کار خوبی است.
خندیدم و گفتم:
+امان از دست تو با این حاضر جوابیت. آماده شو تا نیم ساعت دیگه جلو درب خونه ام. تک انداختم خودت بیا پایین.
_نمیای بالا لباست و عوض کنی، یه دوش بگیری؟
+ نه. فعالیت خاصی نداشتم امروز. بیا پایین که زودتر بریم.
_چشم. من میرم آماده بشم.. راستی محسن یه چیزی.
+چیشده؟
_امروز خواهرت از لبنان زنگ زد سراغ تو رو میگرفت. اگر تونستی یه ارتباط بگیر باهاش.
+ الآن موقعیت تلفنی با اون جا رو ندارم.. اصلا نمیتونم. باشه برا بعد. تو برو زودتر آماده شو میام دنبالت. فعلا خداحافظ.
خداحافظی کردیم. فورا میزم و مرتب کردم که آماده بشم برای رفتن. مانیتورم و خاموش کردم و کیفم رو برداشتم از دفترم اومدم بیرون.
ساعت حدود 7 شب بود. از اتاقم اومدم بیرون درب اتاق بهزاد و زدم، اومد درو باز کرد... گفتم:
+من میرم خونه. بعید می دونم شب دوباره بیام اداره. چون فعلا کاری نداریم.. تو تا کی می مونی؟
_تا نیم ساعت دیگه. چون کارای منم دیگه آخراشه.
+باشه. پس کارات و رسیدی بزن برو خونه استراحت کن. منم دارم میرم چون خانومم منتظره.. خداقوت.. فعلا یاعلی.
اومدم پارکینگ اداره ماشینم و گرفتم از اداره زدم بیرون، رفتم دنبال خانومم. بین راه یه سبد گل رز خریدم که تقدیمش کنم... شماهم از این کارا زیاد انجام بدید. چون خانوما خیلی گل دوست دارند.
وقتی رسیدم جلوی درب آپارتمان، به موبایل همسرم زنگ زدم که بیاد پایین. چنددقیقه بعد اومد پایین سوار ماشین شد. بعد از سلام و دست دادن و احوالپرسی، گل و دادم بهش. اونم کلی ذوق کرده بود. حرکت کردیم رفتیم یه مقدار خیابونارو گشتیم، بعد ماشین و یه جایی پارک کردم تا بریم برای خرید.
وسط خرید کردن بودیم که دیدم گوشیم یه صدایی کرد بعد یه ویبره هم خورد. باخودم گفتم حتما پیام اومده. اما بنده اونشب وَ اون لحظه بارکِش همسرم بودم. یعنی وسیله ها رو اگر میزاشتم پایین، وَ گوشی رو میگرفتم دستم، خانومم بدجور به هم میریخت. منم که زن ذلیل... دیگه نگم براتون.
داشتیم داخل بازار قدم میزدیم که گفت:
_محسن لطفا سمت گوشیت نرو !! نه توی فضای مجازی سرک میکشی، نه خیمه گاه ولایت سر میزنی.. باز نگو نگفتی و نگو چرا دلخوری !! حالا بزار بعد از قرنی که دوتایی اومدیم بیرون بهمون خوش بگذره و آرامش داشته باشیم.
لبخندی زدم و مجبور بودم بگم: «چشم».
دیگه راهی نداشتم، چون من یا خونه نیستم، یا اگر هستم، باید درخدمتش باشم. اونشب هم که شده بودم عین گاری. خانومم میخرید و منم نگه میداشتم.
بعد از خرید، وسیله ها رو بردیم گذاشتیم صندوق ماشین، مجددا برگشتیم داخل بازار تا یه جایی همون دورو برا، شام بخوریم.. همینطور که نشسته بودیم، یک لحظه گوشی کاریم و چک کردم.. دیدم اون صدا و لرزش برای دریافت پیام نبوده. به نوشته روی گوشی دقت کردم، دیدم نوشته « باطری ضعیف است ».
#ادامه_دارد...
✍ #عاکف_سلیمانی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar