14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ سرداران سلامت
کاری از
🎼گروه سرود میعاد🎼
💐تقدیم به پرستاران و جامعه پزشکی کشور
🔻مرکز آفرینش های فرهنگی هنری سپاه استان تهران
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#جهاد_ادامه_دارد...
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
💠 دستورالعمل جهت شفای بیمار از آیتالله بهجت
#پوستر
#امینی_خواه
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
📞 الو الو انگلیس....
حدودا دو هفته پیش بود که فرمانده ستادکل نیروهای مسلح از تصمیم قرارگاه بهداشتی امام رضا علیه السلام برای خلوت سازی شهرها سخن گفت که آماج حملات ناجوانمردانه مزدوران داخل و خارجی انگلیس و آمریکا و فتنه گران و اصلاحطلبان و رسانه های تحت اشراف امنیتی های منحرف قرارگرفت که میخواهند کودتای نظامی بکنند ، ظاهرا در پشت پرده مدیران غربزده تحصیل کرده انگلیس هم با این تصمیم مخالفت کردند و اجرایی نشد....
حالا پس از چرخش سیاست انگلیس و دیگر کشورهای غربی برای خلوت سازی شهرهایشان با استفاده از زور و قدرت نظامی ،مدیران غربزده ما هم همین سیاست را اتخاذ کرده اند اما به چه قیمتی؟
به قیمتی که با مسافرت میلیونها نفر در سراسر کشور سیر انتشار ویروس کرونا صعودی شد و تلفات انسانی رو به افزایش است
اما یک دستاورد مهم هم داشت . فهمیدیم که عده ای در ۷ سال گذشته بلکه در ۴۰ سال گذشته برای مدیریت کشور مستقیما از غرب بخصوص انگلیس دستور دریافت میکرده اند ....
📞 الو الو انگلیس....
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
خانم دکتر شیرین روحانی راد با اینکه خودشون بیمار بودن تا لحظات آخر عمرشون سرم بدست مشغول مداوای بیماران کرونایی بودند
ما با یک همچنین قهرمانانی داریم زندگی میکنیم اما چون ایرانی هستن قدرشونو نمیدونیم و با دیدن مرد عنکبوتی، بتمن، سوپرمن و قهرمانهای تخیلی غربیا ذوق و شوق میکنیم
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم برای روضه تنگ شده بود، این فیلم رو دیدم حالم خوب شد
روضه "حرکت کاروان امام حسین علیه السلام به سمت مکه" در جمع جهادگرای هیئتی که دارن پک میوه و آبمیوه و کیک آماده می کنن برای اهدا به #مدافعان_سلامت
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
هدایت شده از کانال خبری بهشهرنو
زمان:
حجم:
2.63M
📢اذان_انتظار
با صدای #روح_الله_کاظم_زاده 🕊
#نماز_اول_وقت🌹
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#یک_مسئله
🔹سال خمسی جداگانه
⁉️آیا کسی که چندین درآمد دارد (مانند کسی که هم تاجر است و هم کشاورز) می تواند برای هر کدام، سال خمسی جداگانه ای قرار دهد؟
✅ج: اگر حساب و مخارج هر کدام جداگانه و مستقل باشد، می توان برای هر یک، سال خمسی جداگانه ای قرار داد.
📕منبع: leader.ir
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🍃🌸🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
#زیارت_از_راه_دور😍
در سینه می تپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی امام رضا کنند
در حسرت طواف تو ای آشیان قدس
مرغان شکسته پر، چه پرها که وا کنند
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران12.mp3
زمان:
حجم:
3.23M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت دوازدهم : مهمان ویژه
راوی : محبوبه بلباسی _ همسر شهید
🔖هر شب راس ساعت 20 یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کمکهای مشکوک! نه مرسی
🔹چرا کشورهای غربی درحالی که خود درگیر بحران کرونا هستند اصرار دارند کمک پزشکی به ایران ارسال کنند ؟
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_چهل به 3200 گفتم: «همون بیرون منتظر بمون
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_چهل_و_یک
از شجاعت 3200 واقعا خوشم می اومد. از طرفی اصلا نمی پرسید چرا و چطوری و... !؟ فقط به کاری که بهش واگذار میشد عمل میکرد. وقتی چشمش و آرایش کرد و نقاب زد، بهش گفتم:
+خوب گوش کن چی میگم. من و شما بعنوان زن و شوهر میریم داخل فروشگاه. باهاش خیلی صمیمی میشی و گرم برخورد میکنی. هرچیزی که برای حجاب نیاز هست ازش میپرسی تا بتونیم بیشتر داخل بمونیم. حتی آمار جنساش و بگیر. بهش بگو خودتم دنبال این هستی فروشگاه ملزومات حجاب بزنی! ببین از کجا جنس وارد میکنه. بگو یه مدت از عراق و لبنان کار وارد میکردی و... ! خلاصه حسابی مخش و کار بگیر.. ضمنا، برای خودتم ازش خرید میکنی تا شک نکنه. میخوام بیست دقیقه ای داخل مغازش بمونیم.. شما برای خودت یه ساق دست و یه چادر بگیر تا بتونیم بیشتر داخل فروشگاه این خانوم بچرخیم.. نیاز دارم به اینکه خوب زیر نظر بگیرمش.
_چشم.. مورد دیگه ای هم مونده که باید بدونم؟
+نه بریم داخل.
از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل پاساژ. عین زن و شوهر با 3200 قدم زدیم رفتیم طبقه سوم به سمت فروشگاه نسترن توسلی که سوژه مرموز پرونده ما شده بود. از دور وقتی دیدمش متوجه شدم داره از همون فاصله دور مارو نگاه میکنه. آروم به 3200 گفتم:
+بخوایم مستقیم بریم مغازش تابلو میشه.. چون داره ما رو میبینه... به نظرم جلوی بعضی از همین فروشگاه ها توقف کنیم و از پشت ویترین بعضی لباسارو ببینیم! بعد یواش یواش بریم سمت مغازه نسترن.
_اوکی. حواسم هست !
عمدا برای اینکه طبیعی تر جلوه کنه گفتم:
+جان؟؟ چیچی کِی؟ فارسی چی شد پس !
3200 هم خندید گفت:
_ببخشید قربان.. منظورم همون چشم بود.
بعد از دیدن چندتا چادر از پشت ویترین دوتا مغازه! آروم آروم قدم زدیم رفتیم سمت فروشگاه نسترن توسلی. وقتی وارد شدیم سلام علیک گرمی با ما کرد وَ خیلی تحویلمون گرفت. خلاصه باید مشتری رو جذب میکرد.
بعد از سلام و احوالپرسی کردن وَ خوش آمد گویی، علیرغم اینکه معمولا آقایون نمیرن اینطور جاها و یا اگر هم برن ساکت هستند، من گفتم:
«خواهرم ببخشید، اومدیم برای خانومم چادر بگیریم. میخوایم جنساتون و ببینیم، چی دارید و چه قیمتی هست.»
3200 هم زرنگی کرد، زد وسط هدف... خندید و بهش گفت:
«عزیزم میخوام حسابی امروز گردن شوهرم خرج بندازم.. لطفا جنسای خوب و گرونت و بیار.»
اونم خندید گفت : « چششمممم.. حتما خانوم زیبا.. »
منم توی دلم گفتم آره ارواح عمت.. خر خودتی.. من امروز تا زیر و بمت و در نیارم از اینجا نمیرم. یه هدیه ناقابلم برات آوردم تا بشه کادوی فروشگاهت.
آروم دست کردم توی جیبم میکروفون ریزی که از قبل آماده کرده بودم کشیدم بیرون و بین مشتم نگه داشتم تا با چشم بررسی کنم ببینم میتونم کجا کار بزارم.
دم 3200 گرم.. فقط باهاش حرف میزد و اون و به خودش مشغول میکرد.. وقتی نسترن داشت به 3200 درمورد اجناس توضیح میداد من فقط فضای مغازه وَ دوربین های مکان مورد نظر و بررسی میکردم. از طرفی خیره میشدم به صورتش و به لهجش توجه میکردم.. یه چیزی که جلب توجه میکرد این بود که نسترن توسلی یک ته لهجه ای داشت که هرچی فکر میکردم اصلا به گویش ها و لهجه های مردمان مختلف ایران با هر نژادی که حالا میخواست باشه نمیخورد... همین من و حساستر کرده بود. قشنگ به صورتش وَ آناتومی بدنش خیره شدم.
مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، بزارید همیجا بگم. لطفا باز گیر ندید که آی ی ی ی ایهاالناس این کار گناهه و عاکف سلیمانی چرا چشم چرونی کرد و...
نیروهای امنیتی کارشون اینه وَ این گناه نیست. این که به آناتومی بدن این زن و صورتش از روی لباس خیره میشدم از روی هوا و هوس نبود، بلکه وظیفه کاری من بود. شاید بگید چرا یه زن این کارو نکرد.. در کار اطلاعاتی همونطور که بالاتر وَ در قسمت های قبل عرض کردم، اعضای تیمی که باهم داشتیم روی این پروژه کار میکردیم از تصمیم گیری ها با خبر نبودند. یعنی تموم تصمیمات در کمیته 3 نفره بین من و حاج هادی و حاج کاظم اتخاذ میشد و حتی عاصف هم که قدرت بازوهای من در امور عملیاتی بود، خبری نداشت. اصول کار اطلاعاتی_امنیتی همینه.. هیچ کسی نمیدونه بغل دستیش داره چیکار میکنه. حالا شما این مسائل و بگذارید کنار اون باگی که وجود داشت. پس بهم حق بدید که به کسی اطمینان نمیکردم و خودم اینکارهارو انجام میدادم.. بگذریم..
هرچی بیشتر به صورتش و سر تا پاش خیره میشدم، بیشتر فکرم درگیر میشد که این زن کیه.. یه هویی 3200 گفت:
_عزیزم این خوبه !
توقع چنین جمله ای رو نداشتم... کمی نگاش کردم، لبخندی زدم، گفتم:
+بله بله.. خیلی خوبه.. میخوای سرت کن ببینیم چطور میشه !
_حالا بزار چندتادیگه رو هم ببینم !
هرچی نگاه میکردم، جایی درست و درمون گیر نمیاوردم که میکروفون و نصب کنم به جایی..