eitaa logo
پایگاه خبری ضیاءالصالحین
3.7هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
7.3هزار ویدیو
37 فایل
پایگاه تحلیلی-خبری و اطلاع رسانی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین (ارائه خبرهای مهم بین المللی، کشوری و استانی) ziaossalehin.ir/fa/News ارتباط با ادمین 👇 @adminziaossalehin تبلیغات: 👇 @Admin_sardabir313
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 - [۵۱] 🔻 احمد بردعی (۱۳۱۹ - ۱۳۹۸ ق) ملا احمد بردعی فرزند جمشید و اصلی خانم در سال ۱۳۱۹ ق (۱۹۰۱م) در شهر بردع دیده به جهان گشود. قرائت قرآن و کتابهای بوستان گلستان، نصاب الصبیان و دیگر کتب متداول مکتب خانه های وقت قفقاز را نزد ملا محمد آموخت. در سال ۱۳۳۲ ق (۱۹۱۴م) به همراه کاروانی عازم حوزه علمیه اردبیل شد و چند سالی مقدمات و بخش هایی از سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادان آنجا فراگرفت. از استادان احتمالی وی در آن حوزه مبارك میتوان آقا سید کاظم مرتضوی، میرزا ابراهیم افتخار العلما و آیت الله آقا میرزا علی اکبر مجتهد را نام برد ملا احمد بعد از چند سال به حوزه علمیه مشهد مقدس مهاجرت کرد و متجاوز از ده سال در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضاء لا اقامت گزید و از استادان به نام حوزه مشهد مقدس بهره برد و به مقامات عالی علمی و معنوی نائل آمد از استادان وی در آن حوزه مبارك اطلاعی به دست نیامد. ایشان در سال ۱۳۴۸ ق (۱۹۲۸م) عزم بازگشت به زادگاه خود کرد، اما در راه توسط مأموران دولتی کمونیسم بازداشت شد و زندانی گردید. پس از مدتی کوتاه به شرط خلع لباس روحانیت و عدم استفاده از آن آزاد شد. ولی وی شرط مذکور را نادیده گرفت و به انجام وظائف وتکالیف روحانی خویش اعم از وعظ ارشاد تبلیغ و ترویج معارف و احکام اسلامی پرداخت و برغم تهدیدهای مکرر از فعالیت دینی خود فروگذار نکرد. سرانجام در سال ۱۳۵۲ ق (۱۹۳۳م) دستگیر و به مدت سه سال در یکی از زندانهای سیبری زندانی شد. پس از سه سال وی را به کشور ازبکستان تبعید کردند و مدت چهارده سال در تبعید به سر برد. در حدود سال ۱۳۷۲ ق (۱۹۵۳م) پس از مرگ استالین که از صولت وخفقان حکومت جبار کمونیسم کاسته شد ملا احمد به زادگاهش شهر بردع بازگشت و بعد از اندکی به دلیل مساعد نبودن شرایط به شهر گنجه هجرت کرد؛ بنا به اظهارات فرزندش خانم فاضله، در مسجد باغبانلار شهر گنجه به فعالیت دینی و فرهنگی پرداخت. پس از سه سال ایشان به منطقه قره باغ و به شهر اقدام نقل مکان نمود و مدت پنج یا شش سال در آنجا به فعالیت های دینی همت گمارد. سرانجام آن عالم ربانی و روحانی فداکار در سال ۱۳۹۸ ق (۱۹۷۸م) در روستای قارا دمیرچی از توابع شهرستان بردع بدرود حیات گفت پیکر پاکش در قبرستان همانجا به خاک سپرده شد.[۱] 📚 پ.ن. ۱. مصاحبه با دختر معظم له. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۷۵ - ۷۶. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۵۴] 🔻احمد پایانی اردبیلی (۱۳۴۶ - ۱۴۱۷ ق) آقای حاج میرزا احمد پایانی اردبیلی در ۵ رمضان المبارك ۱۳۴۶ق در يك خانواده مذهبی در روستای زنگلان از روستاهای شهرِ یاردملی در جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. در حدود ۵ سالگی به مکتب‌خانه رفت و روخوانی قرآن کریم، تجوید، قرائت و متون فارسی را فرا گرفت و پس از آن به مدرسه دولتی رفت. در حدود ۱۵ سالگی به تشویق نزدیکان خویش به مدرسه ملا ابراهیم رفت و به تحصیل علوم مقدماتی پرداخت و تا اتمام شرح لمعه در آن مدرسه به تحصیل ادامه داد. ایشان در زندگی‌نامه خودنوشتش در مورد فضای حاکم بر مدرسه ملا ابراهیم و فضای بیرون از مدرسه و معمم شدن خویش می‌نویسد: جوی که در مدرسه مذکور حاکم بر طلاب بود، جوی مقدس و تزکیه و رعایت وظايف حتمیه و اصول اخلاق اسلامی بود. هر طلبه معتقد بود که رسیدن به مقام والای روحانیت و پیمودن مدارج عالیه علم متوقف بر تقوا و تزکیه نفس است. گرچه تعداد طلاب آن روز خیلی کم و محدود بود و اصولاً اکثریت مردم در نتیجه تبلیغات غلط آن روز، با دیده حقارت به طلاب می‌نگریستند و اشتغال به تحصیل علوم دینیّه، برای اقربای محصل ننگ شمرده می‌شد! ولی خود طلاب دارای روحیه محکم و ایمان قوی بودند. اکثریت به اتفاق طلاب، متعهد و نماز شب‌خوان بودند، اواخر شب زمزمه و راز و نیاز محصلین از حجره‌های مرطوب، در محیط مدرسه يك حالت ملکوتی به‌وجود می‌آورد که هر شنونده را به عبادت و اشك چشم در حال سجده بی‌اختیار می‌کرد آرى «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» مقدمات را تا آخر جلدین شرح لمعه با وجود کمبود استاد با زحمت زیاد و مطالعه کافی در همان مدرسه به اتمام رساندیم. درست در اوج قدرت و حکومت حزب توده بود که در آن زمان حاکم بر آذربایجان بود، ترور و اعدام و تهدیدها و سخنرانی‌ها بر علیه روحانیت شروع شده بود. به اصرار و پیشنهاد بعضی از اساتید لباس روحانیت پوشیده و معمم شدم و معمم شدن در آن روز با مقیاس طبیعی و الگوی مصلحت‌اندیشی منطبق نبود. چون عمامه بر سر گذاشتن استقبال از اعدام یا ترور بود. ولی قدرت توکل و مصلحت اسلام‌اندیشی در هر دوره و زمان بر الگوهای مصلحت خوداندیشی مقدم بوده و هست.[۱] با انقراض حزب توده و بازگشت آرامش نسبی به آذربایجان، در سال ۱۳۶۶ق به حوزه علمیه قم رفت و مکاسب را از آیت‌الله میرزا محمد مجاهدی تبریزی، رسائل را از آیت‌الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، کفایةالاصول را از آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی استفاده نمود و سپس در دروس خارج آیات عظام سید محمد حجت کوه‌کمری (بحث بيع مكاسب)، حاج آقا حسین بروجردی (فقه) و سید محمد محقق داماد (فقه و يك دوره كامل اصول) شرکت نمود و در این خصوص بیشترین بهره را از استاد اخیرش برد و مبانی علمی خویش را استوار ساخت. از خصوصیات مهم آیت‌الله پایانی تبلیغ شعائر دینی و تدریس دروس حوزوی تا سال‌های آخر عمر شریف است. استاد ناصرالدین انصاری به برخی از زوایای خصوصیات ایشان اشاره کرده و می‌نویسد: از خصوصیات آن مرد بزرگ بهره‌وری بهینه از اوقات فراغت خود بود که همه مصروف تأليف، تدريس، مطالعه و مباحثه می‌شد. پای‌بندی به مستحبات و دوری از مکروهات، وظیفه‌شناسی و پرهیز از شهرت‌طلبی از ویژگی‌هایش بود. با اینکه بارها از او تقاضای تدریس درس خارج را می‌کردند اما ایشان می‌گفت: «وظیفه‌ام تدریس مکاسب است و گفتن درس خارج را دیگران بر عهده گرفته‌اند». در رفتارش وقار و آرامش و فروتنی خاصی دیده می‌شد. اخلاق خوش او به همگان - به‌ویژه طلاب جوان - این اجازه را می‌داد که هر وقت از شبانه‌روز مشکلات علمی خود را با او در میان گذارند و پاسخ بطلبند. زهد و تقوا و بی‌اعتنایی به مادیات از دیگر صفات او بود. خانه‌اش بسیار ساده و محقّر و به دور از امکانات رفاهی بود. در رعایت وقت بی‌اندازه دقت می‌کرد و درسش همواره سر ساعت آغاز و در ساعتی معین پایان می‌یافت. از تعطیلی درس و ضایع شدن وقـت طـلاب متأثر می‌شد و از همین رو با وجود بیماری‌اش، به درس ادامه می‌داد و به منع پزشکان - تـا زمانی که توانایی داشت - وقعی ننهاد. در روزهای چهارشنبه مقید بود تا حدیثی را بخواند و در شرح آن مدتی را می‌گذراند و خود، با کردارش نخستین کسی بود که بدان عمل می‌کرد. خطّش بسیار خوش بود (و به همین دلیل مرحوم آیت‌الله بروجردی استنساخ کتاب جامع‌الرواة را بدو واگذار کرد) و بر سیمای ملیحش همیشه تبسمی شیرین نقش بسته و با رویــی خـوش و کلامی دلنشین با دیگران برخورد می‌کرد. در تدریس احاطه داشت و هیچ مطلبی را ناگفته و حل نشده باقی نمی‌گذاشت و از دشوارگویی پرهیز می‌کرد و تا مدتی پس از درس، به رفع اشکالات شاگردانش می‌پرداخت و از این کار لذت می‌برد.[۲] 🔻🔻 ادامه/۱🔻🔻
🚨 - [۵۵ و ۵۶] 🔻 احمد تفلیسی (قرن ۳ ق) احمد بن علی تفلیسی از محدثین شیعه بوده و محمد بن علی بابویه معروف به شیخ صدوق (درگذشته ۳۸۱ ق) از ایشان کسب فیض کرده است.[۱] 🔻 احمد حمدی افندی شیروانی ..... - ۱۳۰۷ ق) احمد حمدی افندی شیروانی رومی از دانشمندان حنفی مذهب و عضو مجلس معارف دولت عثمانی بوده است. آثار ایشان چنین است: ۱. اصول جغرافيا؛ ۲. ترجمه مقامات حریری؛ ۳. جغرافيا الصغير؛ ۴. جغرافيا الكبير؛ ۵. خلاصة الفرائض؛ ۶. سیاحت‌نامه افغان؛ ۷. صدرالكواكب؛ ۸. قواعد السليمية؛ ۹. مقالات العرفاء في مسائل الحكما. ایشان در ۱۳۰۷ ق (۱۸۹۰م) وفات نمود.[۲] 📚 پ.ن. ۱. الامالي للصدوق، ص ۳۰۳؛ عيون الأخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۵۱؛ تنقیح المقال، ج ۶، ص ۳۷۰. ۲. معجم المؤلفين، ج ۱، ص ۲۱۲؛ هدية العارفين، ج ۱، ص ۱۹۲. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، صص ۸۱ و ۸۲. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۵۷ و ۵۸] 🔻 احمد حسن‌زاده قفقازی (..... - بعد از ۱۲۹۷ ق) احمد حسن‌زاده قفقازی عالمی فاضل بوده و بر علوم جدید رایج در اروپا که در عصر خودش رواج داشت، آگاه بوده است. او شيخ الإسلام منطقه قفقاز بوده و کتاب معلم الأطفال را در سال ۱۲۹۱ ق تألیف کرده است. ایشان به سال ۱۲۹۷ ق (۱۸۷۹م) زنده بوده است.[۱] 🔻 احمد میافارقینی (قرن ۶ ق) احمد میافارقینی عالم اهل میافارقین بود در سال ۵۴۹ ق (۱۱۵۴م) سفری به تفلیس نمود و يك زمستان را در آنجا سپری نمود.[۲] 📚 پ.ن. ۱. تراجم الرجال، ج ۱، ص ۹۳. ۲. مینورسکی، ص ۱۷۰. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۲. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۰] 🔻 احمد زاهدی لنکرانی (۱۳۲۱ - ۱۴۱۷ ق) آیتالله حاج میرزا احمد زاهدی لنکرانی از علمای اعلام و روحانیون عالی مقام منطقه قفقاز است. ایشان فرزند ملامحمدعلی و در ۲۶ شوال المکرم ۱۳۲۱ ق (۱۹۰۳م) در نجف اشرف دیده به جهان گشود. دروس مکتبخانهای و بخشی از مقدمات علوم حوزوی را نزد پدر و دیگر روحانیون منطقه فرا گرفت و در سنین جوانی و در پی حوادث ناگوار انقلاب و حاکمیت کمونیستی و تبعید پدر به سیبری عازم مشهد مقدس گردید و سالیانی چند در آن حوزه مقدسه به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. پس از آن به حوزه علمیه تهران مهاجرت کرد و علاوه بر علوم منقول، فلسفه و حکمت را از محضر حکیم متأله آیت الله میرزا محمد مهدی الهی قمشه ای آموخت و از خواص ایشان شد و در این دوران علاوه بر دروس حوزوی وارد دانشگاه معقول شد و موفق به دریافت لیسانس آن زمان گردید. بعد از آن جهت تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد و در حلقه شاگردان بزرگانی چون حضرات آیات عظام: آقا ضیاء الدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی درآمد و به مقامات عالیه علمی و معنوی نایل گشت. معظم له پس از اقامتی چند ساله در نجف اشرف و کسب فیض از محضر اساتید، به حوزه علمیه قم منتقل شد و در محضر بزرگانی چون حضرات آیات سید محمد حجت کوه کمری ، میرزا محمد فیض قمی، شیخ فاضل موحد قفقازی، سید محمد رضا گلپایگانی و شيخ عباسعلی شاهرودی بهره برد و خود نیز حوزه درسی تشکیل داد و به تدریس سطوح عالیه پرداخت. بعد از آن در پی درخواست مردم منطقه نمین از محضر حضرت آیت الله سيد محمد حجت کوه کمری و حسب الامر ایشان، آیت الله زاهدی لنکرانی به شهرستان نمین عزیمت کرد و سالیان متمادی در آن منطقه به انجام خدمات دینی اشتغال ورزید و نهایتاً در دهه آخر عمر شریفش بنا به درخواست لنکرانی های مقیم تهران به تهران نقل مکان نمود و به انجام رسالت و وظایف روحانی خود همت گمارد. پس از فروپاشی حکومت کمونیستی شوروی معظم له سفری به زادگاه خود کرد و با ارحام و اقوام خود دیدار نمود و مورد استقبال مردم منطقه قرار گرفت. سرانجام آن عالم ربانی و زاهد و پارسا پس از عمری تلاش و مجاهدت علمی در سال ۱۴۱۷ ق (۱۹۹۶م) دارفانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت و پیکر پاکش در قبرستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.[۱] *** شرح حال پدرش حاج شیخ محمد لنکرانی به شماره ۶۰۹ خواهد آمد. 📚 پ.ن. ۱. آینه دانشوران، ص ۳۹۴. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۳ و ۸۴. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۱] 🔻 احمد سالیانی (..... - ۱۳۰۳ ق) آخوند میراحمد سالیانی از جمله بزرگان و فضلای سلسله سادات عظیم‌الشأنی است که در شهر سالیان قفقاز حضور چند صد ساله دارند و عالمان دینی بسیاری از آنان برخاسته است. وی در اواخر قرن هجدهم میلادی، برابر با دهه اول قرن سیزدهم هجری قمری در شهر سالیان دیده به جهان گشود. تحصیلات اولیه را از روحانیون زادگاهش فراگرفت و در جوانی عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد و سالیان متمادی در آنجا به تحصیل علوم اسلامی از محضر بزرگان پرداخت. از مدت اقامت و اساتید و سطح علمی وی اطلاعی به دست نیامد، لکن به فضل و فضیلت اشتهار داشته و در زمان خود از اعلام منطقه به شمار آمده است. فرزندان وی آقا میراشرف و سید محمد هر دو از عالمان نامی بعد از پدر بوده‌اند. وفاتش در ۱۳۰۳ق (۱۸۸۶م) اتفاق افتاده است و پیکر پاکش به نجف اشرف منتقل و در جوار بارگاه ملکوتی مولى الموحدین امام علی (علیه‌السلام) به خاک سپرده شده است.[۱] 📚 پ.ن. ۱. مصاحبه با اقوام معظم له و مطلعين محل. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۵. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۲] 🔻 احمد سالیانی (۱۲۵۱ - ۱۳۳۰ ق) آخوند ملا احمد سالیانی فرزند حسین قلی در ۱۲۵۱ ق (۱۸۳۵م) در شهر سالیان متولد گردید. دروس مکتب‌خانه‌ای و مقدمات علوم حوزوی را از مکتب‌داران و روحانیون زادگاهش آموخت. در جوانی رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد و سالیانی متمادی به کسب فیض از محضر بزرگان علمی و معنوی دیار نور همت گمارد از مدت اقامت و اساتید و سطح علمی ایشان اطلاعی به دست نیامد. وی پس از بازگشت به زادگاهش به فعالیت‌های دینی و تدریس علوم اسلامی برای مشتاقان پرداخت و در شمار عالمان بزرگ منطقه در آمد. در سال ۱۳۲۲ ق (۱۹۰۴م) از سوی اداره روحانیت مسلمانان قفقاز به عنوان قاضی شرع شهر سالیان منصوب شد و سرانجام در سال ۱۳۳۰ ق (۱۹۱۲م) بدرود زندگانی گفت.[۱] 📚 پ.ن. ۱. مصاحبه با آقا علی ستار آخونداف نواده معظم له و مطلعین محلی. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۵ و ۸۶. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۳] 🔻 احمد شروانی (۱۱۹۳ - ۱۲۶۵ ق) میرزا احمد شروانی فرزند شیخ محمد تقی (محمد) شروانی فرزند محمد علی انصاری همدانی شیروانی فرزند میرزا ابراهیم خان انصاری همدانی شیروانی وزیر نادر شاه افشار) در سال ۱۱۹۳ق (۱۷۷۹م) در حدیده به دنیا آمد و بعد از تحصیلات در یمن به هندوستان رفت و در کلکته به عنوان معلم زبان عربی در مدرسه فرویلیام استخدام شد. آثار او بدین قرار است: 1. الاقبال؛ ٢. الجوهر الوقاد؛ ۳. العجب العجاب؛ ۴. المكاتيب؛ ۵. المناقب الحيدرية؛ ۶. بحر النفايس؛ ۷. جوارس التفريح؛ ۸. حديقة الأفراح لازالة الأتراح؛ ۹. شمس الاقبال؛ ١٠. منهاج البيان الصافي؛ ١١. نفحة اليمن في ما يزول بذكره الشجن. ایشان در سال ۱۲۶۵ ق (۱۸۴۸م) در شهر پونه وفات نمود و نام فرزندش شیخ محمد عباس بود. *** شرح حال پدرش محمد تقی شروانی به شماره ۶۴۳ آمده است..[۱] 📚 پ.ن. ۱. اعيان الشيعة، ج ۲، ص ۶۰۱؛ مكارم الآثار، ج ۱، ص ۱۰۸ - ۱۰۹. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۶. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۴ و ۶۵] 🔻 احمد شیروانی (.... - .... ق) احمد شیروانی فرزند محمد یمنی معروف به شیروانی از کاتبان سده سیزدهم هجری بوده و کتاب قیصرنامه تألیف حکیم ابراهیم افندی را کتابت کرده است.[۱] 🔻 احمد عجمی شروانی (.... - .... ق) احمد عجمی شروانی فرزند توکل از کاتبان آذربایجان بوده و کتاب احیاء علوم الدین = احیاء الدین، اثر محمد بن محمد غزالی (در گذشته ۵۰۵ ق) را به خط نسخ استنساخ و در سال ۸۵۰ ق آن را به انجام رسانیده است.[۲] 📚 پ.ن. ۱. مجموعه نسخه‌های خطی فارسی فرهنگستان علوم جمهوری ازبکستان، ص ۲۵؛ فهرست نسخ خطی فارسی گنجینه انستیتوی شرق‌شناسی ابوریحان بیرونی - تاشکند، (بخش از از جلد اول - تاریخ)، ص ۹۱؛ فهرست نسخ خطی فارسی گنجینه انستیتوی شرق‌شناسی ابوریحان بیرونی - تاشکند، (بخش اول از جلد اول - تاریخ)، ص ۷۹. ۲. فهرستگان نسخه‌های خطی ایران (فنخا)، ج ۲، ص ۳۲۷. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۷. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۶] 🔻 احمد قرشی بردعی (.... - .... ق) احمد فرزند محمد فرزند حسن فرزند السکن قرشی بردعی از مشایخ حدیث بوده و از حسن بن سعيد (حسین بن سعید اهوازی) نقل حدیث می‌کند.[۱] ایشان مورد اعتماد ابن نوح بوده و نجاشی در ترجمه (حسین) حسن بن سعيد بن حماد بن مهران می گوید: أخبرنا بهذه الكتب غير واحد من أصحابنا من طرق مختلفة كثيرة فمنها ما كتب إلى به ابوالعباس احمد بن على بن نوح السيرافي رحمه الله في جواب كتابي اليه: والذي سألت تعريفه من الطرق إكتب الحسين بن سعيد الأهوازي رضى الله عنه، فقد روى عنه أبو جعفر احمد بن محمد بن عيسى الأشعرى القمى وأبو جعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى و الحسين بن حسن بن الأبان و، احمد بن محمد بن حسن بن السكن القرشي البردعي و أبوالعباس احمد بن محمد الدينوري... إلى أن قال: وأما احمد بن محمد بن الحسن بن السكن القرشي البردعي، فقد حدثني أبوالحسن على بن بلال بن معاوية بن أحمد المهلبي بالبصرة، قال: حدثنا عبيدالله بن الفضل بن هلال الطائي بمصر، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن الحسن بن السكن القرشي البردعي، عن الحسين بن سعيد الاهوازی بكتبه....[۲] 📚 پ.ن. ۱. تنقيح‌المقال، ج ۷، ص ۲۵۷؛ معجم رجال‌الحدیث، ج ۳، ص ۴۳؛ قاموس‌الرجال، ج ۱، ص ۵۸۶. ۲. رجال النجاشی، ص ۵۹. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۷ و ۸۸. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۷ و ۶۸] 🔻 احمد لریکی (..... - ..... ق) آخوند احمد لریکی از واعظان و روحانیون مبلغ در شهرستان لريك از توابع لنکران بود و به خدمات دینی مشغول بوده است. 🔻 احمد لنکرانی (۱۳۱۵ - ۱۳۵۵ ق) آخوند شیخ احمد لنکرانی فرزند علی به سال ۱۳۱۵ ق (۱۸۹۸م) در روستای رُوُو از توابع لنکران دیده به جهان گشود. دروس مکتب‌خانه‌ای و مقدمات و بخشی از علوم دینی را از علما و روحانیون منطقه فرا گرفت، سپس عازم حوزه مقدس نجف اشرف شد و مدت مدیدی در آن حوزه مقدس اقامت گزید و از استادان عظیم‌الشأن آن دیار بهره برد. از میزان تحصیلات و استادان وی اطلاع دقیقی در دست نیست. تنها مطلبی که از مصاحبه با فرزند ایشان آقای شیر علی دانسته شد اقامت طولانی وی در نجف اشرف است. آخوند ملا احمد پس از بازگشت به زادگاهش به وعظ، ارشاد، تبلیغ و ترویج معارف و احکام دینی و تدریس علوم اسلامی همت گمارد. به دلیل فعالیت گسترده، در سال ۱۳۵۵ق (۱۹۳۷م) توسط مأموران حکومت کمونیستی دستگیر و به نقطه نامعلومی تبعید شد و پس از اندک مدتی توسط دژخیمان مذکور به قتل رسید و تنها خبر شهادتش به خانواده‌اش ابلاغ گردید. ایشان فرزندانی به نام‌های میرزا آقا، قلم میرزا، شیر علی، نجیبه، وجیهه و مستانه داشته است.[۱] 📚 پ.ن. ۱. مصاحبه با آقا شیر علی فرزند معظم له. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۷ و ۸۸. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۶۹] 🔻 احمد لنکرانی (۱۳۰۴ - ۱۳۹۶ ق) آیت الله ملا احمد لنکرانی فرزند ملا عبدالله لنکرانی به سال ۱۳۰۴ ق (۱۸۸۷م) در شهرستان جلیل آباد از توابع لنکران چشم به جهان گشود. قرائت قرآن و کتابهای بوستان و گلستان و دیگر کتابهای متداول مکتب خانه های وقت قفقاز، مقدمات و بخشی از سطوح عالی علوم دینی را نزد پدر و دیگر روحانیون منطقه آموخت. در جوانی به توصیه پدر عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد و باقی مانده دروس سطح عالی را نزد استادان آنجا به اتمام رساند و وارد حلقات درس خارج بزرگانی چون آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، میرزا محمد حسین نائینی و ملا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی گردید و به مقامات عالیه علمی و معنوی دست یافت. ملا احمد پس از ۱۵ سال بهره‌مندی از محضر بزرگان حوزه علمیه نجف به زادگاه خود بازگشت و در مسجدی که خود بنا نمود، به اقامه جماعت، وعظ و ارشاد، تبلیغ و تدریس پرداخت. پس از حاکمیت کمونیست‌ها همانند دیگر عالمان دینی و روحانیون وقت منطقه قفقاز به‌شدت تحت فشار و آزار و اذیت قرار گرفت و سرانجام در سال ۱۳۵۶ق (۱۹۳۷م) دستگیر و مدت ۱۰ سال زندانی شد. در سال ۱۳۶۷ق (۱۹۴۷م) از زندان رهایی یافت ولی پس از اندک‌مدتی دوباره دستگیر و به نقطه نامعلومی در سیبری تبعید گردید و بعد از آن کسی از سرنوشت او باخبر نشد. تنها در حدود سال ۱۳۹۶ق (۱۹۷۶م) خبر رحلت آن عالم ربانی در تبعیدگاه به خانواده اش ابلاغ شد؛ اما از محل دفن وی هرگز نشانی به دست نیامد. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۸۹ و ۹۰. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۰] 🔻احمد ناردارانی بادکوبه‌ای (۱۲۸۴ تا ۱۲۸۹ - زنده به ۱۳۵۷ ق) شهید آیت‌الله شیخ احمد ناردارانی بادکوبه‌ای فرزند کربلایی الخاص و بانو شرف خانم در میان سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۲۸۹ ق (۱۸۶۸ تا ۱۸۷۲م) در قصبه نارداران از توابع باکو که اهالی آن در منطقه قفقاز به دین‌داری و پای‌بندی به ارزش‌های دینی مشهورند - دیده به جهان گشود. در دوران کودکی قرائت قرآن گلستان بوستان، نصاب‌الصبیان و دیگر کتب متداول مکتب‌خانه‌های وقت قفقاز و مقدمات علوم دینی را از روحانیون زادگاهش فرا گرفت. سپس عازم حوزه علمیه قم و بعد از آن مشهد مقدس شد. از اساتید وی در دو حوزه علمیه مذکور اطلاعی در دست نیست. جز آن که ایشان پس از ۱۲ سال اقامت در این دو شهر مقدس، در حالی که سطح علمی بالایی داشت رهسپار نجف اشرف شد و نزديك ۲۰ سال به ترتیب از محضر بزرگانی چون حضرات آیات عظام: آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، میرزا محمد حسین نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره برد و به مقام اجتهاد رسید. در سال ۱۳۳۲ ق (۱۹۱۴م) به زادگاه خویش بازگشت و به انجام خدمات دینی و فعالیت‌های مذهبی همت گمارد و زعیم مردم منطقه شد. پس از حاکمیت حکومت الحادی کمونیست‌ها در سال ۱۳۵۷ ق (۱۹۳۸م) دستگیر و زندانی شد و دیگر هیچ اطلاعی از سرانجام کار آن عالم ربانی به دست نیامد. در میان مردم شایع و مشهور است که زندان‌بان وی گفته است؛ شیخ احمد پس از به‌جای آوردن نماز صبح بدون اینکه درب زندان باز شود غایب گشت؛ اما نظر افراد آگاه بر آن است که مأموران حکومت کمونیستی شیخ را به شهادت رسانده، جنازه وی را در محلی مخفیانه دفن نموده و جهت حفظ آرامش مردم چنین داستان‌هایی را ساخته‌اند همان‌گونه که در بسیاری موارد چنین عمل می‌کردند. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۰ و ۹۱. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۱ و ۷۲] 🔻احمد نخجوانی (..... - زنده به ۶۵۱ ق) نجم‌الدین احمد نخجوانی فرزند ابوبکر فرزند محمد نخجوانی از اطبای سده هفتم هجری بوده و حل شکل القانون از آثار اوست. وی در ۶۵۱ ق (۱۲۵۳م) زنده بوده است.[۱] 🔻 احمد نوری برزنجی (...... - ۱۳۲۵ ق) احمد نوری برزنجی از علمای آذربایجان بوده و کتاب اسباب روزی و فقر از آثار اوست. وی در این کتاب به بیان اسباب فقر و منع روزی یا اسباب زیادی مال و منال پرداخته و روایت هایی مناسب در این مورد نقل کرده است. مؤلف در سال ۱۳۲۵ ق (۱۹۰۷م) وفات کرده است.[۲] 📚پ.ن. ۱. معجم المؤلفين، ج ۱، ص ۱۷۸. ۲. فهرستگان نسخه‌های خطی ایران (فنخا)، ج ۳، ص ۲۲۰؛ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ج ۲۴، ص ۱۳۹. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۱. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۳ و ۷۴] 🔻احمد همدانی شیروانی (...... - ۱۲۵۶ ق) میرزا احمد فرزند محمد فرزند علی فرزند میرزا ابراهیم خان همدانی شیروانی، عالمی فاضل و شاعری ادیب بود. از آثار او می‌توان به الجوهر الوقاد فى شرح بانت السعاد نام برد.[۱] 🔻 ادریس بدلیسی (...... - ۹۳۰/۹۲۷ ق) ادریس بدلیسی فرزند حسام‌الدین علی از دانشمندان دوره سلطان يعقوب آق قويونلو و شاه اسماعیل صفوی بود و در دربار سلطان بایزید دوم و سلطان سلیم عثمانی اول خدمت کرد. وی در سال ۹۳۰/۹۲۷ ق (۱۵۲۳/۱۵۲۰م) وفات کرد. ۱. الآباء عن موقع الوباء؛[۲] ۲. تاریخ آل عثمان؛[۳] ۳. هشت بهشت این کتاب در بین سال‌های ۹۰۸-۹۱۲ق و به خواهش بایزید دوم از سلاطین عثمانی نگاشته شده و در آن حوادث دوران سلطنت ۸ تن از سلاطین آل عثمان از سال ۶۹۹-۹۱۲ق گزارش شده است.[۴] ***** شرح حال پدرش حسام‌الدین علی بدلیسی به شماره ۱۷۰ آمده است. 📚پ.ن. ۱. اعيان‌الشيعة، ج ۳، ص ۱۳۰؛ تكملة أمل الأمل، ج ۲، ص ۱۳۲؛ الذریعة، ج ۵، ص ۲۹۲. ۲. فهرستگان نسخه‌های خطی ایران (فنخا)، ج ۱، ص ۲۹۱. ۳. كشف الظنون، ج ۱، ص ۲۸۳. ۴. كشف الظنون، ج ۲، ص ۲۰۴۳؛ فهرست نسخ خطی فارسی گنجینه انستیتوی شرق‌شناسی ابوریحان بیرونی - تاشکند، (بخش اول از جلد اول - تاریخ)، ص ۱۱۸؛ فهرست نسخه‌های خطی فارسی مؤسسه خاورشناسی فرهنگستان علوم روسیه، ص ۲۶۶. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۲. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۵] 🔻اسحاق آستارایی (۱۳۱۷ - ۱۳۹۱ق) آیت‌الله شیخ اسحاق آستارایی قفقازی از علمای اعلام و فقهای عالی مقام قفقاز است. ایشان در سال ۱۳۱۷ ق (۱۸۹۹م) در روستای ارچوان از توابع شهرستان آستارای منطقه لنکران دیده به جهان گشود. دروس مکتب‌خانه‌ای و بخشی از مقدمات علوم حوزوی را در حوزه علمیه لنکران آموخت. سپس به حوزه علمیه اردبیل عزیمت کرد و سطوح عالیه را نزد اساتیدی چون میرزا ابراهیم افتخارالعلما و شيخ عبدالله اردبیلی و آقا میرمحی‌الدین یونسی فرا گرفت. در سال ۱۳۴۰ق به حوزه علمیه مشهد مقدس مهاجرت کرد و در محضر حضرات آیات شیخ حسن برسی، میرزا ابوالقاسم حکمی، سید آقا بزرگ شهیدی، شیخ هاشم قزوینی و ادیب نیشابوری به تکمیل تحصیلات خود در علوم نقلی و عقلی پرداخت و پس از پنج سال اقامت در جوار بارگاه ملکوتی ثامن‌الحجج حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیهماالسلام در سال ۱۳۴۵ق به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و رحل اقامت در آن شهر مقدس افکند و در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام: حاج شیخ عبدالكريم حائری یزدی، آقا سید محمدتقی خوانساری، سیدمحمد حجت کوه‌کمری و شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و سپس آقا سیدحسین طباطبایی بروجردی حاضر شد و به مقامات عالیه علمی و معنوی دست یافت و خود به کرسی تدریس نشست و از مدرسان بنام فقه و اصول و فلسفه و کلام حوزه علمیه قم گشت و نیز از آغاز تأسیس مدرسه علمیه حجتیه توسط آیت‌الله العظمی آقا سیدمحمد کوه‌کمری مدیریت آن مرکز علمی را به امر معظم‌له عهده‌دار شد و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. از ایشان تقریرات ابحاث علمی اساتید خود حضرات آیات حجت کوه‌کمری و حائری یزدی به یادگار مانده است. وفات آن عالم ربانی در روز پنجشنبه ۱۸ ذی‌القعده سال ۱۳۹۱ق (۸ ژانویه ۱۹۷۲م) اتفاق افتاد. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در شهر مقدس قم در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۳. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۶] 🔻 اسحاق قُبائی (۱۳۱۶ - ۱۳۶۶ق) کربلایی سیداسحاق قُبائی در سال ۱۳۱۶ق (۱۸۹۸م) در منطقه قُبا به دنیا آمد. پدرش سیدهادی از تحصیل‌کردگان مشهد و نجف اشرف و قاضی قره‌باغ بوده است. وی اهل بصیرت و کرامت بود و در سال ۱۳۶۶ق (۱۹۴۶م) وفات کرد. فرزندش حاج میرحسن نام دارد. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۴. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۷] - بخش سوم 🔻 اسدالله سيف‌الدينی لنكرانی (۱۲۸۷ - ۱۳۷۵ق) نگارنده (عادل مولایی) به هنگام ثبت و ضبط این سرگذشت‌های دردناک و مظلومیت مؤمنان موحد و عالمان ربانی، بسیار متأثر و اندهگین شدم و این‌گونه خود را دل‌داری می‌دادم و برای تسکین دل خود با خود چنین نجوا می‌نمودم: مگر غیر از این است که انبیاء عظام و رهروان آنان در راه خدا از بذل جان و مال و آبروی خویش دریغ نکرده و همواره در روزگار خود اسیر جهل و انکار فرومایگان بوده‌اند؛ سلام و صلوات خداوند بر ارواح طیبه انبیاء و اولیاء و عالمان و مؤمنان پیرو و راهرو آنان باد، در هر حال شیخ اسدالله به جرم ناکرده به مدت ۵ سال در زندان تاشکند پایتخت ازبکستان زندانی شد. پس از گذران دوران محکومیت در سال ۱۳۶۲ق (۱۹۴۳م) از زندان آزاد و به شهرستان ماساللی بازگشت. اما از آنجایی که خانه و اموالش مصادره شده بود و محلی برای سکونت نداشت، به زادگاه خود روستای سییتین (سیف‌الدین) رفت و در آنجا اقامت گزید. متأسفانه آرامش در کنار خانواده برای شیخ بیش از چند روز دوام نیاورد؛ دادستان محل او را احضار نموده و به وی ابلاغ کرد که در منطقه زمان و به جای دیگری برو گزارشگر این واقعه در اینکه این گفته دادستان حکم دولتی بوده و یا او از سر ارادت و برای دفع خطرات احتمالی چنین مطلبی را به شیخ گفته تردید داشت اما احتمال می‌داد که این یک دستور قضایی بوده است. شیخ دیگربار خانواده خود را ترک گفت و جلای وطن کرد و به خانه یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام مشهدی جعفرقلی که از اهالی روستای شَرَفه و ساکن در شهر باکو بود رفت و مدتی بطور پنهانی در آنجا بسر برد. سرانجام روزی مردی از اهالی روستای کاظم‌آباد از توابع شهر جلیل‌آباد که برای انجام معامله‌ای نزد مشهدی جعفرقلی آمده بود از نبود روحانی در منطقه شکایت می‌کند و مشکلات مردم از نظر دینی و شرعی مانند دفن اموات و اجرای نکاح و طلاق و غیره را با او در میان می‌گذارد. جعفرقلی به او گفت که عالمی بزرگ سراغ دارد که در صورت پای‌بندی آنان به رعایت حرمت و حفاظت و وفا به او، مایل است وی را به آنها معرفی کند. آن مرد متعهد می‌شود که تمام همت‌شان را در خدمت به او بکار بندند و پس از چند روز با سه نفر از ریش‌سفیدان روستای مذکور به نام‌های خان‌اوغلان و عیسی و رستم به خانه مشهدی جعفرقلی آمده و ضمن آشنایی با شیخ اسدالله او را با احترام به روستای کاظم‌آباد می‌برند اهالی روستا برای شیخ خانه‌ای ساخته و خانواده‌اش را از روستای سیبتین (سیف‌الدین) به نزد وی می‌آورند، شیخ تا سال ۱۳۷۱ ق (۱۹۵۲م) در آن روستا بسر برد و به‌رغم تنگناها و خفقان حاکم بر اوضاع تا آنجا که ممکن بود به انجام خدمات دینی اشتغال ورزید. آن‌گاه در سال مذکور به شهرستان ماساللی نقل مکان نمود و چهار سال آخر عمر شریفش را در آنجا گذراند. ادامه دارد... 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۷ و ۹۸. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۷۷] - بخش چهارم 🔻 اسدالله سيف‌الدينی لنكرانی (۱۲۸۷ - ۱۳۷۵ق) سالخوردگان و فرزندان و نوادگان شیخ، او را با چنین اوصافی یاد می‌کنند: شیخ عالمی پرهیزگار و باتقوی بود و به دقت تمام، از اعمال و رفتار خود مواظبت می‌کرد، مردی شب‌زنده‌دار و عابد بود و بسیار گریه می‌کرد دوست می‌داشت که با افرادی زیاد و یا مهمانان سرسفره بنشیند در راه خدا از چیزی نمی‌هراسید به‌رغم فشارهای موجود از هر وسیله و در هر فرصتی برای تبلیغ دین استفاده می‌کرد، روزی شیخ در خانه شخصی از اهالی ماساللی به نام جبرائیل مهمان بود. شیخ که برای چندمین‌بار در خانه فرد مذکور دعوت شده بود، همان افراد قبلی را به‌عنوان مدعو در آنجا دید، صاحب‌خانه را صدا زد و از او پرسید: که چرا افراد دیگر را به خانه خود دعوت نمی‌کنی؟ جبرائیل به شیخ پاسخ داد: برای آنکه آنان به واجبات دینی خود عمل نمی‌کنند و اهل نماز و روزه نیستند و بعضی از آن‌ها شراب‌خوارند، شیخ می‌فرمود: من همان‌ها را می‌خواهم این افراد متدین که بدون من هم به واجبات خود عمل می‌کنند من باید کاری کنم که آنهایی که اهل نماز و روزه نیستند نماز بخوانند و روزه بگیرند. شیخ ایمانی راسخ و توکلی استوار داشت، فردی خیر و درعین‌حال بسیار دل رحم و مهربان بود. نقل شده در زمانی که در روستای کاظم‌آباد ساکن بود روزی در مجلسی حضور داشت ناگهان مردی در حالی که دست دختر و پسر کوچکی را گرفته بود وارد مجلس شد و رو به شیخ کرد و گفت: این دو کودک پدر و مادرشان را از دست داده‌اند حال چه کنند؟ شیخ فرمود: پدر و مادرشان را از دست داده‌اند خدای ایشان را که از دست نداده‌اند، سپس سرپرستی کودکان یتیم را با کمک معتمدین مردم به عهده گرفت و آنها را بزرگ کرد و تربیت نمود تا به سروسامان رسیدند، مرحوم حاج امیراصلان نوه مرحوم شیخ اسدالله برای نگارنده (عادل مولایی) نقل کرد: ادامه دارد... 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۹۸ و ۹۹. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۱۰۱ و ۱۰۲] 🔻 در شماره ۱۰۱ با اعمال فشار و مصلحت‌اندیشی برخی‌ها (لابی داخلی) مرحوم مولایی به اجبار و ناگزیر از افسر ک.گ.ب یعنی الله‌شکور پاشازاده (معروف به شیطان‌شکور در بین برخی از جامعه دین‌دار جمهوری آذربایجان) یاد شده که چون از طرف ما اطلاع دقیق داریم که وی در اصل روحانی نبوده و سواد دینی هم ندارد و فردی بی‌تقوا و مأمور رژیم صهیونیستی الهام علی‌اف در راستای تحریف مذهب شیعه و از مبدعان اسلام مدل آذربایجانی به‌شمار می‌رود و لذا از ذکر بیوگرافی او به‌عنوان فرزانه قفقاز خودداری می‌شود. 🔻 الله‌وردی سارایلی (..... - .....ق) آخوند حاج الله‌وردی سارایلی از عالمان و روحانیون منطقه قفقاز بوده و در ردیف مبلغین علمای دینی قرار داشت. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۱۱۵ - ۱۱۷. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۱۰۴ و ۱۰۵] 🔻 الماس شماخی (۱۲۶۴ - ..... ق) ملاالماس عرب شالباش شماخی فرزند فرهاد در سال ۱۲۶۴ق (۱۸۴۷م) در قصبه عرب شالباش شماخی متولد شد و در مدرسه قلعه‌گاه شهرستان قُبا تحصیل کرد. در سال ۱۹۳۹م در ۹۰ سالگی به دلیل تعلیم علوم دینی در منطقه دستگیر و در ۱۰۰ سالگی در سال ۱۳۶۴ق (۱۹۴۴م) اطراف ولایت ماقادان سیبری وفات نمود. 🔻 امیر علی لنکرانی (۱۲۸۵ - ۱۳۶۳ق) آخوند امیر علی لنکرانی فرزند سیف‌الله در سال ۱۲۸۵ق (۱۸۶۹م) در لنکران دیده به جهان گشود. دروس مکتب‌خانه‌ای و مقدمات و سطوح عالی علوم دینی را از روحانیون و علمای منطقه فرا گرفت. بنا به احتمالی به حوزه مقدس نجف اشرف عزیمت نمود و خوشه‌چین خرمن دانش بزرگان علمی آنجا گردید. آن‌چه درباره این بزرگوار می‌توان گفت این است که ایشان در شمار علمای بزرگ و صاحب نفوذ منطقه بوده است. وفاتش به سال ۱۳۶۳ق (۱۹۴۴م) اتفاق افتاده است.[۱] 📚 پ.ن. ۱. آرشیو مسجد لنکران. 📘 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۱۱۷ و ۱۱۸. 👇 🆔 ☫ @sardabir313
✍️ - [۱۲۹] ⬇️برهان بدخشانی لنکرانی (۱۲۶۷. ...- ق) ⚫ آیت‌الله شیخ برهان بدخشانی لنکرانی فرزند شیخ عبدالله در سال ۱۲۶۷ ق (۱۸۵۱م) در روستای کلاتان از توابع شهرستان ماساللی منطقه لنکران دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبدالله از روحانیون منطقه و به تقدس و زهد و تقوی مشهور بود و در کنار پرداختن به وظایف يك روحانی به کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. مردم منطقه حکایت‌ها از مواظبت و مراقبه‌های ایشان بر زبان دارند. از آن جمله نقل است که شیخ عبدالله هرگاه گاو و گوسفندان خود را به چرا می‌برد در آغاز حرکت بر دهان حیوانات پوزه‌بند می‌بست و در چراگاه خود می‌گشود و در بازگشت نیز چنین می‌نمود تا مبادا احشام او در راه از مزارع و مراتع مردم بخورند یا آسیبی بزنند. ⚫ وی در چنین محیط تربیتی و زیرنظر چنین پدری به فراگیری قرآن کریم و دیگر دروس مکتب‌خانه‌ای و مقدمات علوم اسلامی پرداخت به ارشاد پدر در آغاز سنین جوانی به حوزه علمیه نجف اشرف مهاجرت کرد و سطوح عالی فقه و اصول و حدیث و تفسیر و دیگر علوم را نزد استادان آن حوزه مقدس فراگرفت. متأسفانه گذشت زمان و خفقان موجود، مجال ثبت و ضبط اساتید و دیگر خصوصیات علمی ایشان را نداده است. اما حسب قرائن به احتمالی ایشان در دروس خارج بزرگانی همچون حضرات آیات عظام: سید حسین کوه‌کمری، مولی محمد فاضل ایروانی و شیخ محمدحسن مامقانی حاضر شده است. ایشان در میان عالمان دینی و روحانیون و مردم منطقه به اجتهاد اشتهار داشت و مورد تکریم و تعظیم علما و روحانیون منطقه بود. وی پس از سال ۱۳۰۸ ق (۱۸۹۰م) به زادگاه خویش بازگشت و به انجام وظایف و شئونات دينى يك روحانی عالی‌مقام قیام نمود و بیش از بیست سال مرجع مراجعات دینی و شرعی مردم منطقه گردید. پس از پیروزی انقلاب کمونیستی و استقرار حکومت الحادی و اوج‌گیری خفقان و استبداد بر عالمان دینی و مردم، در حدود سال ۱۳۴۰ ق (۱۹۲۲م) در یکی از روزهای زمستانی مأموران دولتی برای دستگیری او به خانه‌اش هجوم آوردند. وی به نحوی فرار کرد و در یکی از باتلاق‌های منطقه جنگلی ماساللی به‌رغم برف زیاد و سرمای طاقت‌فرسا پنهان شد. پس از ناامیدی مأموران از دستگیری وی و بازگشتشان شیخ از مخفیگاه خود بیرون آمد و به خانه خواهر خود رفت و تغییر لباس داد و از طریق، خواهر خانواده خود را توصیه به صبر و پایداری کرد و به آنان اطلاع داد که به آن‌سوی مرز به شهر اردبیل فرار می‌کند تا خدا چه خواهد. وی در میان هراس دهشت‌بار و با زجر و زحمتی فوق طاقت و پنهانی از طریق جنگل‌های منطقه لِریک لنكران از مرز گذشت و جسم نیمه‌جان خود را به روستای پنجه از توابع اردبیل رساند. 🔽 ۱/۲ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صد سال پیش در آذربایجان ۳۰ مجتهد به‌صورت هم‌زمان زندگی می‌کرده‌اند 🎤 مرحوم عادل مولایی نویسنده کتاب 🖊 چه به روزگار فرزند دور افتاده ایران (آذربایجان) آوردند که اکنون لانه سگ هار و وهابیت شده است!!! 👇 🆔 ☫ @sardabir313
🚨 - [۱۴۷ و ۱۴۸] 🔻 جعفر برزنجی (..... - ۱۱۸۷ ق) جعفر برزنجی فرزند حسن فرزند عبدالکریم از علما و دانشمندان بود و کتاب العرين لاسماء الصحابة البدريين را در یاد کرد و توسل به اصحاب بدر نوشته شده است.[۱] 🔻 جعفرقلی سراخانی بادکوبه‌ای (۱۲۷۴ - ۱۳۴۹ ق) آیت‌الله میرزا جعفرقلی سراخانی بادکوبه‌ای فرزند حاج‌بابا در سال ۱۲۷۴ق (۱۸۵۸م) در روستای سراخانی از توابع باکو دیده به جهان گشود. قرائت قرآن، کتاب‌های بوستان، گلستان و دیگر کتب متداول مکتب‌خانه‌های آن زمان و مقدمات علوم دینی را از روحانیون منطقه فراگرفت. در سال ۱۲۹۲ ق (۱۸۷۵م) درحالی‌که ۱۸ سال از عمر شریفش می‌گذشت به امر پدر به حوزه‌های علمیه اردبیل زنجان و قزوین مهاجرت کرد و از استادان وقت حوزه‌های مذکور که در آن سال‌ها با حضور عالمان فقیهان و فیلسوفان بزرگ، از رونق خاصی برخوردار بودند، بهره برد. آن‌گاه به حوزه علمیه مشهد مقدس عزیمت کرد و از گنجینه دانش بزرگان علمی و معنوی آنجا توشه برداشت. مجموع اقامت ایشان در حوزه‌های مذکور ۱۷ سال بوده است؛ اما از استادان وی اطلاع دقیقی در دست نیست. آن‌چه مسلم است ایشان به علم و فضيلت مشهور و مورد تکریم و تعظیم عالمان و روحانیون و مردم منطقه بوده و بسیاری از روحانیون وقت منطقه از شاگردان وی به شمار می‌آیند. ایشان در سال ۱۳۰۹ق (۱۸۹۲م) به زادگاه خویش بازگشت و در مسجد حاج‌مسلم و مسجد حاج‌خاسای اقامه جماعت کرد و به وعظ، ارشاد همت گمارد؛ مدرسه‌ای بنا نمود و به تدریس علوم اسلامی در آن پرداخت و نیز کتابخانه‌ای بزرگ تأسیس کرد و در اختیار عموم قرار داد. به‌تدریج بر شهرت و اعتبار ایشان افزوده شد و طلبه‌های بسیاری گردش جمع آمدند. از جمله شاگردان ایشان در این دوران ملا شریف سراخانی و میرزا اسدالله سراخانی را می‌توان نام برد. حکومت کمونیستی ایشان را همانند دیگر عالمان وقت منطقه تحت تعقیب و شکنجه و آزار قرار داد و سرانجام در سال ۱۳۴۹ ق (۱۹۳۰م) مأموران رژیم الحادی به مراکز فعالیت ایشان هجوم آورده، مدرسه و کتابخانه وی را به آتش کشیده و ویران ساختند و همه اموالش را مصادره و تمامی فعالیت‌های ایشان را ممنوع کردند. پس از این حادثه آن عالم ربانی، به شدت غمناک گردید و در اثر تألمات روحی در همان سال یعنی ۱۳۴۹ ق (۱۹۳۰م) شهادت‌گونه بدرود حیات گفت و به دیدار حق شتافت. 📚 پ.ن. ١. فهرست‌‌گان نسخه‌های خطی ایران (فنخا)، ج ۳، ص ۵۲۱ به نقل از نشریه نسخه‌های خطی، ج ۱۱، ص ۵۹۹. 📖 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۱۴۴-۱۴۶. ◦◦◉✿ ✿◉◦◦ ┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام | 🆔 ☫ @sardabir313
✍️ - [۱۵۳] - بخش چهارم ⬇️ جلال لنکرانی (۱۳۰۲ - ۱۳۸۰ ق) مسلماً پیش‌گویی شیخ اندك تأملی و امعان نظری در اوضاع و احوال سیاسی وقت می‌خواست که البته ایشان قدرت توجه و تحلیل آن را داشته است. درباره شیوه تعلیم و تربیت شیخ جلال، فرزندش مرحوم طاها می‌گفت: به‌رغم آنکه در تعلیم و تربیت کودکان سخت‌گیری می‌کرد اما درعین‌حال با رأفت و مهربانی و روش‌های تفریحی و تشویقی جالب آنان را مجذوب خود و برنامه‌هایش می‌نمود. روزهای جمعه با طلبه‌های خود به‌صورت دست‌جمعی به طرف دشت و جنگل‌های اطراف روستا که منطقه‌ای کاملاً سرسبز با مناظر دلپذیر و زیباست حرکت می‌کرد و اشعار و سرودهایی در مدح حضرت صاحب‌الامر امام زمان - سلام‌الله‌عليه ـ می‌خواند و بچه‌ها را با خود هم صدا می‌کرد و در همان مسیر در جاهای مناسب می‌نشست و برای آن‌ها موضوعاتی از عقاید و دیگر معارف اسلامی مطرح می‌نمود. هر از چند گاهی جمع شاگردانش را با خود به قبرستان می‌برد و ضمن قرائت فاتحه به روح اموات، به موعظه و نصیحت شاگردان می‌پرداخت. روش‌های متنوع و تأثیرگذار ایشان موجب گردید در اندک زمانی تعداد شاگردانش به قدری شود که دیگر مسجد گنجایش تعداد طلاب را نداشته باشد. این امر موجب شد بانویی به نام بالاقیز که از زنان ثروتمند بود و خانه‌ای وسیع داشت خانه خود را جهت تعلیم و تربیت در اختیار شیخ بگذارد. وی برنامه‌های درسی خود را به آن خانه منتقل کرد و با شور و اشتیاق و همت والا به تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان مشغول گردید. اما این روزگار خوش بیش از چند سال معدود به طول نینجامید و بالاخره در سال ۱۳۴۷ق (۱۹۲۸م) موج ستیز با دین و دین‌داران چنانچه شیخ خود پیش‌بینی کرده بود به منطقه لنکران و روستای کلاتان رسید و پس از عموی بزرگوارش - آخوند شیخ برهان - به سراغ او آمدند. در یکی از روزهایی که شیخ جلال در سر کلاس مشغول تدریس بود، چند مأمور پلیس با بی‌احترامی وارد کلاس درس شیخ شده و با ایجاد رعب و وحشت او را مخاطب قرار داده و گفتند: اینجا چه خبر است؟ و چه چیزی درس می‌دهید؟ شیخ در پاسخ گفت: قرآن تدریس می‌کنم. مأمور از شیخ خواست آموخته یکی از شاگردان را ارائه کند. شیخ به یکی از شاگردانش دستور داد برخیز و جزء سی‌ام قرآن را از حفظ بخوان. شاگرد برخاست و تا نصف جزء سی‌ام را از حفظ تلاوت کرد. سپس شیخ از یکی دیگر از شاگردان می‌خواهد که نصف دوم را از حفظ بخواند. پس از اتمام جزء، مأمور پلیس به شیخ گفت: بعد از این باید این برنامه را تعطیل کنی و طبق برنامه‌های ما و آن‌چه ما می‌خواهیم تدریس کنی! شیخ گفت: ما مسلمانیم و من روحانی هستم و وظیفه خود را تدریس قرآن و علوم دینی و یا آنچه بر اساس دین ماست می‌دانم. مأمور گفته خود را تکرار و شیخ را تهدید کرد که در صورت ادامه تدریس قرآن و معارف دینی باید منتظر عواقب کار خود باشد. شیخ به فراست و از تهدید مأموران دریافت که هر آن احتمال دستگیری وی می‌رود. پس از اتمام درس شاگردان را مرخص کرد و خود به خانه آمـد و هـمـســر و سـه فـرزنـد خردسالش طاهر و طاها و زهرا را برداشت و به شهرستان بیله‌سوار رفت و دو ماه پنهانی در آن‌جا به‌سر برد. در خلال این مدت به‌صورت محدود برخی امور شرعی مردم از قبیل اجرای احکام نکاح و سؤالات شرعی و غیره انجام می‌داد که این امر توسط جاسوسان به مأموران اطلاع داده شد و محل اختفای شیخ لو رفت و سرانجام در مجلس عقـدی خصوصی دستگیر شد. ادامه دارد... 📖 منبع: فرزانگان قفقاز، عادل مولایی، ص ۱۵۳-۱۵۴. ©️ ┘◄🌐| سایت | بله | تلگرام | ایتا | 🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷