🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#وصیتنامه_شهید🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه فمنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً»
با درود و سلام بر امام حسین كه چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموخت و با درود و سلام بر امام امت خمینی بت شكن، و با درود و سلام بر رزمندگان اسلام كه مردانه در جبهههای جنگ در حال نبرد یا دشمنان كافر میباشند.
دست از سر و تن زسر جدا باید رفت
در دشت بلا بهر بقا باید رفت
غفلت منما كه خصم دون بیدار است
از پا منشین به كربلا باید رفت
من به آگاهی كامل وارد سپاه شدم چون میدانم كه سپاه مدرسه عشق است عشق به لقاءالله و میتوان در آنجا خودسازی كرد و پا به جبهههای نبرد گذاشت و می دانم كه میدان جنگ لحظات مرگ و زندگیست و شهادت را آرزو كردم كه بار الهی من نمیخواهم كه در بستر بمیرم میروم تا همچو مردان خدا در دل سنگر بمیرم و میدانم كه به شهادت میرسم و از خداوند متعال می خواهم اگر لیاقتی را داشتم بدنم مانند بدن فاطمه زهرا مفقودالجسد بشود.
شهادت درسیاست گرانبها كه پیامبران وارث آن و خدا خونبهای آن است. اكنون كه در سیاهی شب تنها با خدای خود هستم این وصیتنامه را بر روی كاغذ میآورم شاید با این وصیت عدهای را به حقانیت در این راه آگاهی دهم انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است و هیچ كاری از او بر نمیآید بسی چه بهتر كه این مرگ در راه عشق خود در راه با آنكسی باشد كه انسان او را میپرستد و بصورت شهادت انسان ملقب بشود كه بزرگترین نامها یعنی شهادت است، او شهید، چه زیباست این نام، و چه گوشنواز یعنی كسی كه شهادت میدهد با خویش به درستی راهی كه رفته است، بعد از مرگ مرا در گوری در كنار دیگر شهدا بخاك بسپارید. چون آنجا گوشهای از كربلا میباشد و روی قبرم را لاله سرخ بكارید كه آن رهگذر[] بداند كه من قطره خونی بودم در میان خونهای پربهای دیگر.
با جامه خونین به سنگر خواهم رفت
با هدیه جان سوی سفر خواهم رفت
با پیكر صدپاره به شب خواهم زد
سیمرغ صفت سوی ظفر خواهم رفت
از پدر و مادرم تقاضا دارم كه با لبخند بر گورم نظاره كنند چون گریه را دوست ندارم و از كسانی كه با من زیر یك سقف بودند تقاضا دارم با روی باز این افتخار را بپذیرید.
مادرم و خواهرم و غیره برای من اشك نریزید چون شهید زنده است. و مادر برای من شیون نكن زیرا تو مأموریت خود را بخوبی انجام دادهای و امانتی را كه خدا به شما داد سالم و در راه خودش به او باز گردانیدی و مادرجان خوشحال باشی از اینكه فرزندت را در راه اسلام از دست دادهای چون دیگر آن دنیا فاطمه زهرا از تو گلهای ندارد و شما ای خواهرانم وقتی كه جسد پاره پاره مرا به شهر آوردند لباسی سفید به تن كنید و خوشحال باشید كه برادرتان در میدان جنگ به شهادت رسیده است و به لقاء دوست رفته و از خواهرزادهام محمد، محمدرضا و محمود میخواهم كه حسینوار راهم را ادامه دهد و از خواهرزاده دیگرم آتنا میخواهم كه زینبوار زندگی كند و حجاب خود را همیشه حفظ كند و با داشتن حجاب مشت محكمی به دهن مستكبرین زمان بزند. در آخر از همه مومنین طلب بخشش را دارم.
در وادی عشق عاقلان مجنونند
در مسلخ عشق عاشقان در خونند
چون وصف كنم كه عاشقان چونند
از دایره عقل همه بیرونند
بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد
چون عاشق مهدی خود مقبول خمینی شد
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
«فدائی امام سیدعلی دوامی»
در ضمن وصی من مادرم و ناظرم خواهرم فریبا باشد و اگر پول یا حقوقی از من مانده و یا برای مراسمهایم وسایلی میخواهید از طرف بنیاد یا ارگانهای دیگری به خانوادهام بدهید به مادرم فاطمه نیکدوز بدهید.
در ضمن همه كارهای مراسم و غیره به عهده مادرم باشد.
تفکر صحیح رمز هدایت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین #وصیتنامه_شهید🌹 بسم الله الرحمن الرحیم « من المومنین رجال صدقوا ما ع
شهدا را متوسل بشیم به ذکر مقدس صلوات
📚حکایت
شخصی به نام جعفری نقل می کند:
حضرت ابوالحسن علیه السلام به من فرمود: چرا تو را نزد عبدالرحمن می بینم؟ گفتم: او دایی من است. حضرت فرمود: او درباره خداوند حرفهای نادرست می گوید و به جسم بودن خدا قایل است. بنابراین، یا با او همنشین باش ما را ترک کن! یا با ما همنشین باش از او دوری کن! زیرا هم با ما همنشین باشی، هم با او ممکن نیست. چه اینکه او دارای عقیده فاسد است.
عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید وقتی که من به گفته او معتقد نباشم، در من چه تأثیری می تواند بگذارد. امام علیه السلام فرمود: آیا نمی ترسی که بر او عذابی نازل شود، هر دو یکجا گرفتار شوید؟
سپس حضرت داستان جوانی را تعریف کرد که خودش از پیروان موسی علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون و فرمود: آن گاه که سپاه فرعون (در کنار رود نیل) به موسی و پیروان او رسید. آن جوان از موسی جدا شد تا پدرش را نصیحت کرده به موسی ملحق نماید. اما پدرش گوش شنوا نداشت، اندرز خیرخواهانه پسرش در او اثر نبخشید و سرسختانه به راه کج خود با فرعون ادامه داد.
جریان را به موسی علیه السلام خبر دادند. اصحاب از حال جوان پرسیدند که آیا او اهل رحمت است یا عذاب؟ حضرت فرمود: جوان مشمول رحمت الهی است چون در عقیده پدر نبود ولی هنگامی که عذاب نازل گردد، نزدیکان گناهکاران نیز گرفتار می شوند. آتش بدی بدکاران، خوبان را هم به کام خود فرو می برد.
📚 بحار ج 45، ص 350
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
شمه ای از ماجـــرای مباهله 🔽
🔴مباهله با دُردانه های خدا
فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَآءَکُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَکُمْ وَ أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَٰذِبِینَ
پس هرکه با وجود دانشی که (درباره عیسی) سوی تو آمد ، با تو محاجّه کند پس بگو :بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان (نفس و جانمان ) و خودتان را فرابخوانیم ، سپس (به درگاه خدا )تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم .
📚سوره آل عمران ، آیه61
✨ هنگامى كه خبردعوت پیامبر (ص) منتشر شد و به آنجا رسيد، گروهى از علماى نجران براى بحث و مناظره با پيغمبر(ص) به مدينه آمدند.
علماى نجران در بحث محكوم شدند ولی گفتند مباهله کنیم
زمانى كه دو طرف بحث نمىتوانستند يكديگر را قانع كنند، مقابل هم مىايستادند و به اين صورت نفرين مىكردند: «خدايا! هر يك از ما را كه بر باطل هستيم با عذاب خود هلاك كن!»
هنگام مباهله،پیغمبر (ص) فقط على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين علیهم السلام را با خود همراه كردند.
اسقف نجران هنگامى كه از دور چهرههاى نورانى آن بزرگواران را ديد به نصارى گفت:
من چهره كسانى را مىبينم كه اگر از خدا بخواهند كوهى را از جا بكند، خداوند دعاى آنها را مستجاب خواهد كرد. با چنين كسانى مباهله نكنيد كه آتشى نازل خواهد شد و همه شما در آن خواهيد سوخت و تا روز قيامت هيچ نصرانىاى در عالم باقى نخواهد ماند؛ پس برگرديد و از اين مباهله صرف نظر كنيد!
در نهايت نيز علماى نجران حاضر به مباهله با پيامبر(ص) نشدند و دادن جزيه را پيشنهاد كردند.
📚درپرتو ولایت ص 44
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
اینو میزارم اگه قبل محرم نیتی داریم ازالان شروع کنیم بسم الله...
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...
اذان مغرب شد...
وایسادن نماز خوندن...
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت:
شام خودن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.
شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
هرچی زنم گفت: بمون نرو...
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!
کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...
آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم
جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!
اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده
آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت
گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام ...
بهم گفت: بیا بردار برو
گفتم: چیو بردارم برم؟
گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو
همه چیو بار گاری زدیم
تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره...
ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...
تا این موقعم بیدارن شاگرداش...
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم
رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.
نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
😭 😭 😭 😭 😭 😭
اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه ا
فتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین
چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم
برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید
یامطلب پائین رو نبین یا اگه دیدی باید کپی کنی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"اَ لسلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس"
به احترام "باب الحوائج" هرکی دید،
کپی کنه تا همه سلام بدن..
*🍒 یاداشت امام جمعه کنگاور در پاسخ به یک مربی فوتبال تحت عنوان" ارمغانبی عدالتی ۴۰ساله کاخ نشینی شما بوده یا آخوندها " ....*
🍒 جناب اقای قلعه نویی سلام ،من لروند هستم امام جمعه کنگاور طلبه ودانشجویی لر زبان ،متولد روستای لیلی یادگار نهاوند ،همان کسی که با یک نوشتار تشییع جنازه شجریانرا به چالش کشید وکسی جوابی برای آن نگارش نداشت ...پس اجازه بده با صداقت لری با تو سخن بگویم ...شما ۴۰سال است بی عدالتی دیده اید یا ما که هم خود فقر دیده ایم هم آنرا لمس کردیم همبعد از ۴۳ سال درس خواندن وتحصیل یک مبل ساده در خانه نداریم ...
🍒، امیرو جان!!!! در این ۴۰سال القاب مزخرف سلطان وخان مال شما بوده وتهمت وفحش وناسزای بی حسابش مال ما ...اخوندهای عرب ،۲ریالی ،عهد قجری ،بی سواد ،بی خاصیت ،مال مردم خور ،غارتگر و.....!!!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .....
🍒به قول بچه مایه دارهای لاکچری امیرخان،مرا غارتگر میخوانند و تورا سلطان ،اما بیا بالا غیرتا دقایقی خاننباش و مثل من لر باش تا شاید این سطور به دستت رسید واز خواب غفلت بیدار شدی .....اری امیر جون ، از خواب گرانخویش گردی بیدار ،گر گپ مرا به واقعیت ها شنوی ...امیدوارم پس از خواندن این سطور شهامت عذر خواهی از مردم ایران وخانواده های شهداء را داشته باشی ...
🍒 سلطان فوتبال ،امیر خان ،وقتی پای تلویزیون مصاحبه شمارا دیدم و پخش بدون سانسور از صداوسیمای جمهوری اسلامی را نظاره کردم وبا این جمله روبرو شدم که با پررویی تمام وبیان غیر منصفانه بر زبانشما لغزید یک لحظه فکر کردم شبکه صهیونیستی من وتو ویا اینتر نشنال سعودی ،یاصدای ازاد آمریکاست که شما در آن ازادانه میگویید ۴۰سال است ما در ایران عدالت واعتقاد ندیده ایم ، و.....کلمات مزخرفی که مرا یارای بیانآننیست و دل خانواده های شهداء وزحمت کشانمردمی این نظام را به درد اورد ،اقای زحمت کش خاک زمین خورده فوتبال به کجا چنین شتابان وجدانتان را کجا جا گذاشتید ....
🍒 اقای مربی!!! من وشما دو دنیای متفاوت داریم ،من به گمانمردمنماینده این حکومت اسلامی در شهرستان های پلدختر وایوان و کنگاور بوده ام ،وچون یکطلبه ام که ماشین زیر پایم یک سمند ۹۴ است غارتگر حساب میشوم ، اما تورا سلطان میگویند که پسرت هوتن خان ،یعنی همانامریکا نشین ولاکچری سواردر این بی عدالتی ۴۰ساله گاماس گاماس عشق خارجی دروی میکند ، به راستی اگر عدالت نبوده ،چرا جنابعالی که از صدقه سر همین جمهوری اسلامی کاخ نشینهستی و قراردادهای چند میلیاردی فوتبال ومربی گری ات برکسی پوشیده نیست از آن نالانی ...
🍒 اقای قلعه نویی من از سال ۵۶ یعنی اواخر عمر پهلوی ملعون تا کتون که در حال اتمامپایان نامه دکتری در دانشگاه قم هستم مشغول تحصیل هستم واکثر مردم غرب کشور میدانند در حال حاضر با گدایی کردن ورو انداختن به خیرین چندین هزار خانواده محروم را کمک رسانی میکنم ولی چه کنم که درد زمانه کاری کرده که قضاوت کنندگان زمانه ، به ما اخوند غارتگر میگویند وبه شما زحمت کشان عرصه ورزش که خاک زمین خورده اید ،البته این طلبه کاری ندارد که شما چه میزان خاک خورده اید، ولی اهل انصاف میدانند خاک زمین را سلیمانی ها وباکری ها وهمت ها خوردند که هیچ وقت هم دنبال درمان ریه بیمار خود ازاین خوراک خاکی برنیامدند ، وچه بسا در زمانه وارونه سلیمانی ها خون خود را به خاک هدیه کردند تا این خاک در زیر چکمه اجنبی ها قرار نگیرد ....البته کسی به زندگی لاکچری شما گیر نداد اما !!!
🍒 امیر جان صداوسیمای بی حساب از شما مصاحبه محکومیت انقلاب ۴۳ ساله را پخش میکند واینقدر از شما وسایر سلبریتی ها تمجید بی حساب میکنند که بعضی شمارا اسطوره خطاب میکنند به حدی که روزی خواهری از ستاد نماز جمعه ما میگفت فردا جلسه نگذارید فوتبال است
🍒 امیرو جون ،با این همه پول که به جای اشتغالزایی از صنعت نفت و تراکتور و مس به حلقوم فوتبال ریخته شده باز نظامرا متهمبه بی عدالتی ۴۰ساله میکنید اما تحقیق کن ، در سیل پلدختر کدام قشر با گذاشتن عمامه به سر گل ولای خانه های مردم را تخلیه کرد ، در زمان دفاع مقدس کدام قشر اندازه روحانیت شهید داد ، درنهاوند کل طلبه ها ۱۰۰نفر نبودند اما ۱۶ نفراز آنها شهید شدند ، اکنون شما صاحبان قراردادهای میلیاردی تحقیق کنید ، حقوق یک روحانی که تحصیل میکند و تبلیغ دین اسلام را انجام میدهد حتی به ۲میلیون تومان هم نمیرسد واهل انصاف میدانند قرار داد چند میلیاردی یک فوتبالیست میشود اندازه حقوق ۲هزار روحانی ، البته من کاری با اقازاده های مرفه بی درد ندارم ،عددی هم نیستند ،اما چرا همیشه ما متهم هستیم ....یک دلیل بیشتر ندارد وآن هم اینکه ما یاد گرفته ایم روی خون شهداء پا نگذاریم ،اری زخون هرشهیدی لاله روید مبادا روی لاله پاگذارید ...یا حق ایام عزت مستدام ...
بنده کمترین علی محمد لروند امام جمعه کنگاور ۱۶ مرداد ۱
بوی پیراهن حسین ۲.mp3
8.11M
#تلنگری #بوی_پیراهن_حسین ۲
▪️بأبی أنت و أمّی (پدر و مادرم بفدای شما)
این چه دعایی است آخر ...
که زیارت عاشورا برایمان طراحی کرده است؟
چرا باید دعا کنیم مادر و پدرمان که قرآن آنان را در بزرگداشت مقامشان،درست بعد از پرستش خویش آورده، فدا شوند؟
#استاد_شجاعی
#استاد_رائفیپور
@ostad_shojae
مداحی_آنلاین_-_باز_داره_صدای_گریه_های_روضه_هات_میاد_-_مهدی_رسولی.mp3
4.7M
🔳 #واحد #محرم
🏴 باز داره صدای گریه های روضه هات میاد
🏴 اخ که چقدر لباس سیاه به نوکرات میاد...
🎤 #مهدی_رسولی
🇮🇷 به #کانال_خط_شکن_بپیوندید.👇
Join🔜 @Khatshekan1🙏
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
TasnimNews_com_روضه_حضرت_مسلمبنعقیل_ع.mp3
25.49M
روضه حضرت مسلمبنعقیل (ع)
▪️با نوای حاج محمدرضا طاهری
#محرم #مداحی
🇮🇷 به #کانال_خط_شکن_بپیوندید.👇
Join🔜 @Khatshekan1🙏
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─