هدایت شده از خضر نیوز (جنگ شناختی)
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از خضر نیوز (جنگ شناختی)
یک همجنسباز نخستوزیر فرانسه شد
🔹ماکرون «گابریل آتال» وزیر آموزشوپرورش فرانسه را به نخستوزیری این کشور منصوب کرد. آتالِ ۳۴ ساله جوانترین نخستوزیر فرانسه و اولین کسی است که آشکارا همجنسباز است.
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پدر فلسطینی دلش نمیاد نوزادش رو بذاره تو سردخونه...
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...😔
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
با عکس پر کشید ...
تیرماه ۱۳۶۵ برای گرفتن عکس از عملیات کربلای ۱ که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم
در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد، برگشتم،
رزمندهای با خنده گفت : برادر، یک عکس هم از ما بگیر
گفتم : شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژهام ...گفت: حتما باید باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟
با شرمندگی گفتم: نه برادر این چه حرفیست؛ من در خدمتم
نشست، چفیه اش را به سر بست و عطر به خودش زد، صدای خنده بچه ها بلند شد...
عکس که گرفتم کلی تشکر کرد ...هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره ای کنارمان خورد، با عجله برگشتم او را ببینم
دیدم او هم به خیل شهدا پیوسته بود ...
خاطره ای از عکاس سید مسعود شجاعی طباطبایی
@BisimchiMedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
37.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کانال ۱۳ اسرائیل یک ویدئو جدید از روز ۷ اکتبر منتشر کرد.
این فیلم از دوربین های رزمندگان فلسطینی خارج شده است
@BisimchiMedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیههای شهید احمد کاظمی دربارهٔ هدف و نیت در کارها
@BisimchiMedia
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ فحش درمانی
🔰 حمید رسایی: در سالهای پس از انتشار هفتهنامه ۹ دی، یکی از توفیقات بنده و همکاران نشریه، دیدار و گفتگوی سالانه ما با استاد بود. این گفتگوها هر ساله درباره مسائل روز و البته اثرگذار و با بازتاب بسیار بود.
این فیلم مربوط به یکی از این مصاحبههاست که از استاد درباره موضوع #فحش_درمانی پرسیدم: تا قبل از دوره اصلاحات به دلیل بیماری میگرن شدیدی که شما داشتید، کمتر تدریس، سخنرانی و فعالیتهای سیاسی به این شکل علنی داشتید، ولی در ایام تحرک اصلاحطلبان آمریکایی، گاهی اوقات در یک روز پنج تا شش سخنرانی داشتید؛ همان ایام در خاطرهای، موضوع "فحش درمانی" را مطرح کردید. قصه این "فحش درمانی" چه بود؟ میخواهیم از زبان خودتان بشنویم.
🔸علامه مصباح یزدی در پاسخ فرمودند: آنچه که بنده یادم می آید این است که بعد از مدتی کسالت یکبار که خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شده بودم، ایشان احوالپرسی کردند، بنده عرض کردم...
ادامه این خاطره و مزاحی که استاد با بنده داشتند را در فیلم ببینید.
عضویت در این کانال را توصیه میکنم👇👇👇
🔺برای دیدن تحلیلهای هفتهنامه ۹دی عضو کانال شوید🔻
eitaa.com/joinchat/389742592Cfbd77cc21a
eitaa.com/joinchat/389742592Cfbd77cc21a
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 انتشار نخستینبار
📹 خاطره روز گذشته رهبر انقلاب از جلسه عجیب با فرماندهان سپاه و نقل قول حاج قاسم از همسرشان برای حضرت آیتالله خامنهای
💻 Farsi.Khamenei.ir
20.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یمنیها آبرو نذاشتن برای ابرقدرتهای جهان
کم مونده یه سایت بزنن شروع به فروش ناوهای اسقاطیلی بکنن😁
🔴 بزرگ بودن یا کوچک بودن به ظاهر ارزشی ندارد مهم ایمان و اراده و بصیرت داشتن هست که شجاعت می آورد .
خدا قوت برادر یمنی
هدایت شده از خبرگزاری بسیج
1_9028018577_240110_222916.pdf
1.14M
📈 #نقشه_راه | نمودار درختی بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم. ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
#امام_خامنهای
🔹 @basijnewsir
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سالروز شهادت شهید احمدی روشن
♦️21 دیماه سالروز شهادت شهید احمدی روشن گرامی باد
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸
🌍 @ebratha_ir ایتا
🌍 @ebratha.org سروش
هدایت شده از کانال روشنگری ثامن بسیج فریدونکنار
https://eitaa.com/joinchat/3288662076C12422e1a7c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از حالا هر وقت اصلاحطلبان گفتن ما در ۳۲ سالی که دولت رو در دست داشتیم کارهای نبودیم این اعترافات تاجزاده رو نشونش بدید!
#روشنگری_ثامن_بسیج_فریدونکنار
https://eitaa.com/joinchat/3288662076C12422e1a7c