eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
به بهانه‌ی تولدت... ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در پیچ و خم عشق همیشه سفری هست خون دل و رد قدم رهگذری هست... گفتی جگر شیر ندارید نیایید گفتی که در این راه همیشه خطری هست... از من اثری نیست که جامانده‌ام، اما هرجا که نظر می‌کنم از تو اثری هست... تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد این سو در اگر بسته شد آن سو که دری هست... ماجرا بر می‌گردد به سالهای سال پیش... نرسیده به اول دبیرستان. وقتی با «شما» آشنا شدم... وقتی تمام هنرمندان مقابل چشمانم و در دلم رنگ باختند و شما شدی الگوی زندگی من. کتابی نمانده بود که در آن زمان گفته باشند از شما و شرح زندگی شما وجود دارد و من نیافته و نخوانده باشم. انقدر آشکارا در جستجویت بودم که حتی دوستانم برای خوشحال کردنم هرجا کتابی از شما می دیدند هدیه برایم می آوردند. بخصوص کتاب «مَرد» که نمی‌دانم چرا هرگز دیگر تجدید چاپ نشد اما به طرز معجزه آسا از یک کتابخانه خیلی قدیمی توسط دوستی به دستم رسید. بحث سر سطح علاقه‌ها و گرایش‌ها بود. وقتی شما پیدا شدی نتوانستم دیگر شخصیت محبوبم فلان بازیگر سینما یا فلان ورزشکار باشد. وقتی شما پیدا شدی استانداردهای زندگی‌ام خیلی تغییر کرد. سطحش خیلی بالا رفت. همه چیز تغییر کرد. شما مرا با همه ارزش‌های خودت عمیقا آشنا کردی، بخصوص وقتی با سرانگشت نورانی‌ات «انتهای افق» را نشان دادی و گفتی تا نرساندن حرف حق به آنجا استراحت معنی ندارد... شرم است در آسایش و از پای نشستن جرم است زمین‌گیری اگر بال و پری هست... و من بعد از این همه سال، وقتی تصمیم گرفتم ـ من هم ـ در این دنیای امروزی «کانال» بزنم... یک روزِ تمام، فکر کردم که اسم این کانالم چه باشد؟ ناگهان «شما» باز پیدایتان شد، انگشتتان را به دور نشانه رفتید و گفتید: انتهای افق... نام کانالم را بیست سال پیش اشاره کرده بودید... برای نسل ما، خط داده بودید. کد داده بودید. یقین دارم. و من نیت کردم و نوشتم و قلم برداشتم و گفتم: تا انتهای افق با «شما» در ادامه‌ی راه شما... هربار کم آورده‌ام یادتان کرده‌ام. و فقط یادتان کافی بوده است که جان بگیرم و ادامه دهم. بخاطر سبک زندگی‌تان . بخاطر تمام مراحلی که جز صبر و سکوت و تلاش و جدیت و از پا ننشستن در آن نیافتم. بخاطر عقیده‌تان و جهادی که در مسیر آرمان بر حقتان داشتید. و بخاطر آن زمان! جهانی اندیشیدنتان... یادتان کافی است اما این روزها این نماهنگ خاص هم یاد شما را برایم زنده تر می‌کند. انقدر که هربار می‌بینم اشک‌های حماسی‌ام جاری می‌شود و مصمم‌تر می‌شوم که حرفتان زمین نماند... https://www.aparat.com/v/ymDoa چه خوب شد که به دنیا آمدید که چراغ راه ما شوید... زادروزتان بر ما مبارک... 🌾مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
نمی‌دونم این جارو واقعا ایرانی ست یا نه؛ اما هم در بود، هم در هست☺️ ظاهراً اونایی که طرفدار محیط زیست هستند بجای جارو‌های پلاستیکی، طرفدار جاروهای چوبی هستند. @ninfrance
با اینکه بهار شده، یک هفته‌س نمی‌تونیم از خونه بیرون بریم. یا برف میاد به شکل بوران، یا اگر آفتابی میشه انقدر باد و سوز داره که باز نمیشه بیرون رفت. هواشناسی می‌گه دو هفته دیگه هم وضع به همین منوال‌ست... برخی می گن اروپا قاره‌ی سبز... و این را با یک حسرتی می‌گن. اما این واقعیت که غالب ایام بارانی و ابری و دل‌گیر هست بخصوص وقتی روزها متوالی میشه، خیلی کلافه کننده میشه و دلزدگی ایجاد می‌کنه. اول‌ها درک نمی‌کردم وقتی دوستان فرانسوی می‌گفتند از روزهای بارانی بدشان می‌آید. یعنی کلی تعجب می‌کردم که باران که خیلی خوبه!! چون من از جایی غالبا آفتابی آمده بودم و باران برایم نشاط آور بود اما به مرور زمان درک کردم که همه چیز در تعادل خوب است و اینجا برعکس همه در حسرت و اشتیاق زیارت آفتاب هستند... همیشه انسان حسرت چیزی را می‌خورد که دیگری دارد و او ندارد. و چه قابل تأمل می‌شود وقتی در جای آن دیگری قرار می‌گیرد و آن داشته را از نگاه او می‌بیند که او هم دلزده از داشته‌ی خود در حسرت داشته‌ی او عمر سپری می‌کند... @ninfrance
بلند پروازِ نظر بلند ایران که بودم می دیدم که برخی مثلا به کلمه «رایانه» ایراد می‌گرفتند و مسخره می‌کردند و می‌گفتند: مگر ما کامپیوتر را اختراع کردیم و ساختیم که برایش به زبان فارسی کلمه بسازیم! و خیلی ها هم تسلیم میشدند... اما وقتی به فرانسه سفر کردم دیدم تمام کلمات انگلیسی را فرانسویزه می‌کنند. شده با گذاشتن یک اَکسان روی یک حرف یا تغییر لهجه و تلفظ آن. و مثلا چیزی بنام کامپیوتر اصلا ندارند و کلمه‌ای با تلفظ «اُغدینَتُغ» را ابداع کرده‌اند. حالا در این خصوص به جرأت می‌توانیم بگوییم که هیچکس به اندازه‌ی رهبر فرزانه دغدغه حفظ و صیانت از زبان مردم کشورم - فارسی - را نداشته و با این که در لباس دین اسلام است و به زبان آن که عربی باشد مسلط می‌باشد با جدیت هرچند وقت یکبار تاکید بر حفظ زبان و ادبیات فارسی بین مردم دارد و به مبارزه با ورود لغات خارجی بدون فارسی شدنش اصرار می‌ورزد. (حتی بین ملی‌گراها و ایران دوست‌ها و اپوزوسیون نظام جمهوری اسلامی که ایران را منهای اسلام می‌خواهد هم چنین غیرت و دغدغه‌ای نمی‌توانید پیدا کنید)، چرا که ایشان با آن همه تلسط بر تاریخ و تمدن ملل جهان می‌دانند که حفظ زبان هر ملتی چه اهمیتی در رشد و پیشرفت توام با حفظ استقلال و آزادی‌اش دارد. کار از این هم فراتر می‌رود و ایشان با نظربلندی و دیدن انتهای افق می‌فرمایند: «ما باید پیشرفتمان جوری باشد که ۵۰ سال بعد اگر کسی خواست به تازه‌های دنیا دست پیدا کند مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد»! و این برای من که در محیط های دانشگاهی کشورم می‌دیدم که عموما نهایت افق‌شان این است که انگلیسی یاد بگیرند که مقالاتی به انگلیسی داشته باشند که در مراکز استاندارد آنها جایگاه پیدا کنند بی اندازه شگفت آور بود. که ایشان اصلا به کم قانع نیستند و در مسیر تحقق می‌دانند که غیر از حفظ این زبان برای خودمان، جهانی کردن زبان فارسی از هر نظر دارای اهمیت است و به شکل هدفمند، دارای افقی مشخص می‌باشد... اخیرا دیدم جمع‌هایی تشکیل شده‌اند که زبان فارسی را به کودکان و نوجوانانی که خانواده هایشان به هر دلیل در خارج از کشور هستند آموزش می‌دهند. مشکلی که عموم خانواده‌های ایرانی ساکن خارج با آن درگیر می‌شوند. چون فرزندانشان مدارس آن کشور را می‌روند زبان فارسی را به خوبی یاد نمی‌گیرند. و حتی این آموزش برای هرکسی که در خارج از ایران علاقه مند به یادگیری زبان فارسی باشد ظاهراً مهیاست. شنیده‌ام که این عزیزان در خارج از ایران مدرسه فارسی زبان راه اندازی می‌کنند و از داخل و خارج ایران این امر مهم را پیش می برند. و من شخصا خیلی از این کار لذت بردم و گفتم مبلغ ایشان باشم. 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance 👇👇👇 @Farsi_Aftabgardoon @Farsi_Aftabgardoon_Admin در تلگرام
غالب گوشت فروشی‌ها در گوشت مرغ را حلال می‌فروشند ظاهراً! به دلیل مشتری زیاد! چون مسلمان به وفور هست و تقاضا بالا، بازار عرضه را تحت تأثیر قرار داده است... برای ما خیلی تعجب‌آور و جالب است. و البته باورنکردنی! به همین خاطر هربار هرجا برویم باز می‌پرسیم. امروز که پرسیدیم فروشنده با جدیت گفت: بله همه گوشت‌های مرغ حلال است و رفت و گواهی تاییدش را آورد. سبک گواهی هم خیلی برایمان جالب بود و ازش پرسیدیم میشه عکس بندازیم؟ که گفت: حتما!☺️ @ninfrance
خرید با وقت قبلی وقتی به آمدیم فروشگاه‌ها باز بود و فقط باید هنگام ورود ماسک می‌زدیم. رستوران‌ها و کافی‌شاپ ها هم فقط می‌شد بروی غذا سفارش بدی و بگیری. نشستن ممنوع بود. بیش از ۵ ماه می‌گذرد... یک دوره کمتر شد اما دوباره زیاد شد... تا جایی که همه فروشگاه‌ها هم تعطیل شد جز بخش مواد غذایی. اول گفتند: همه می‌توانند به سایت فروشگاه‌ها مراجعه کنند و خرید آنلاین داشته باشند. یا برایشان ارسال خواهد شد یا باید بیایند در ساعت مشخص شده مقابل مغازه تحویل بگیرند. اما به تازگی ایده جدیدی را به کار بسته‌اند. سایت‌های فروشگاه‌ها زمان ارائه می‌دهند و شما می‌توانید حداقل چهار ساعت قبل یک ساعت مشخص رزرو کنید و با نشان دادن کد ارسالی، حضوری خرید کنید. مثلا فروشگاه اکشن زمان بندی بیست دقیقه‌ای دارد! یعنی هر ساعتی انتخاب کنی، فقط بیست دقیقه فرصت داری که خرید کنی و سریع فروشگاه را ترک کنی... به نظرم هرچند کمی عجله‌ای و کلافه کنندس اما فکر خیلی خوبی است که مانع ازدحام و تجمع افراد می‌شود، جلو هدر دادن وقت را می‌گیرد و انسان را با برنامه‌تر هم می‌کند. ☺️ @ninfrance
با من سخن بگو، «آقا مرتضی»... هشت شب متوالی با مستند «آقا مرتضی» زندگی کردیم و با حیات خاص و ملکوتی‌اش زیر و رو شدیم... هرچند نقدهایی به بخش‌هایی از این مستند بود، اما همین که در دنیایی که فلسفه ظهور و بروز رسانه در آن، سرگرم کردن هرچه بیشتر مردم به امور دنیاست، در چنین برنامه‌هایی آسمانی از تلویزیونش پخش می‌شود، باید درک کرد که چرا می‌نویسد: «جهان هرگز باور نداشت كه اینچنین روزهایی را ببیند. سال‌ها بود كه راه و یاد انبیا فراموش شده بود و ذخایر خدا نیز همچون ستارگانی كه در ظلمت شب مي‌درخشند جز به چشم بیداران نمي‌آمدند، تا ناگاه خورشیدی دیگر متولد شد و انفجار عظیمی از نور، شب را شكست و اراده‌ی حق از وجود مؤ‌منینی كه لایق آیینگی بودند تجلی یافت و آخرین عصر جاهلیت نیز با سپری شد...» پیشواز امسال‌مان در رثای ابرمردی آمیخته با قطرات اشکهایی شد که با وجود و کلام نورانی و متعالی‌اش ما را ساعاتی از جمله زمینیان کند و به زمره‌ی آسمانیان پیوند زد. مثل متنی که در ادامه می‌آید و ایشان سالهای سال پیش یک همچین ایامی که بهار ماه مبارک رمضان با بهار زمینی پیوند خورده بود نوشته‌اند: «بهاران، از کجاست که روح روییدن و سبز شدن ناگاه در تن خاک مرده پدید می‌آید؟ و از کجاست که روحِ شکفتن، ناگاه از تنِ چوب خشک، چندین برگ‌های سبز و شکوفه‌های سفید و آبی و زرد و سرخ بر می‌آورد؟ بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است و قبرستان‌ها، مزارعی هستند که در آنها بذر مردگان افشانده‌اند و جسم تا نمیرد، کجا رستاخیز پذیرد؟ این بار «انقلاب ربیع» و «انقلاب صیام» به هم برافتاده‌اند تا آن یکی هسته‌ی جسم را بشکافد و این یکی هسته‌ی جان را، و زندگان از بطن مردگان سر برآورند. با بهاران روزی نو می‌رسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده‌اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟ و یُحیِ الارضَ بَعدَ مَوتِها...» 🌾مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
دست از سر حجاب من بردارید! کف دستش نوشته... مستندی در خصوص قوانین جدید منع در فرانسه و مصاحبه با دختر محجبه که یورونیوز در حال پخش بود. فکر کن! فکر کن چرا در همجنس گرایی آزاد و حتی حمایت و پشتیبانی از آن قانون میشه، اما برای حجاب قانون محدود کردن محجبه ها و مبارزه با آن قانون میشه. به این می‌گن جابجایی ارزش‌ها. ارزش‌های طبیعی انسانی میشه ضد ارزش، ضدارزش‌های مخالف طبیعت انسان و ایمان او میشه ارزش. فکر کن. نگذار قدرت تفکر را از تو بگیرند. تعریف آزادی چیه؟ اسلام به ما گفت یعنی: نبود مانع برای رشد... و فکر نکنی عموم مردم غرب چنین هستند... نه... حکومت دست بَدان جوامع غربی است که از شیطان فرمان می‌برند. رسالت: به تباهی کشیدن جسم و جان انسان‌ها. همان طور که شیطان برایش قسم خورده! @ninfrance
آنچه ممکن است در مدرسه نیاموزیم... موارد متعددی در ارائه‌های برنامه TED از کشورهای مختلف، مشاهده کرده‌ام، که نکاتی را توضیح می‌دهند که لازم است انسان خیلی زودتر از سن بزرگسالی، برای ساختن زندگی بهتر، بیاموزد. اما غالبا در مدارس به آن پرداخته نمی‌شود. نمی‌دانم مشکل کجاست! یعنی می‌دانم. اینجا فرصت پرداختش نیست. و البته دلایل مختلفی هم توسط ارائه دهندگان مطرح می‌شود که برخی از آن‌ها بین کشورها مشترک است. امروز در کانال « من با برنامه »، ام @manebabarname محتوایی به لطف خدا ارائه می‌دهم، که غالبا در مدارس ارائه نمی‌شود. و روزی نیست که پیامی دریافت نکنم. پیام‌هایی محبت آمیز از سنین مختلف از تأثیر خوب محتوای این کانال در باز شدن گره‌های کهنه‌ی افراد... همه‌ی پیام‌ها برایم شیرین است و شکر خدا را بجا می‌آورم. اما پیام دانش‌آموزان شیرین‌تر. از صمیم قلب خوشحال می‌شوم در مهم‌ترین دوره سنی که می‌توانند آینده خود را شکل دهند، به عنایت خداوند و لطفش، من هم نقشی ایفا کنم. و با خود می‌اندیشم... فلسفه مدرسه چیست؟ رسالت معلم کدام است؟ و می‌اندیشم و از خود می‌پرسم که در مدرسه‌ای که قرار است ان شاء الله راه‌اندازی کنم، چه چیزهایی باید آموزش داده شود؟؟ 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
اقتصاد چرخشی ( دایره ای) یک مقاله فرانسوی خواندم که محتوایش برایم جالب بود. در این مقاله توضیح می دهد که حدود سال ۲۰۰۰ شعار «می خرم، مصرف می کنم، دور می ریزم» بین فرانسوی ها رایج شده بود.. اما امروز فضای فکری تغییر کرده و شعار «تعمیر می کنم، مبادله می کنم یا دوباره می فروشم» بر سر زبان ها افتاده. تجربه میدانی ام در این خصوص بازارهای دست دوم فروشی بود که تقریبا هر ماه جایی از شهر برپا می شد تا مردم بجای دور ریختن اجناس استفاده شده خود آن ها را برای فروش مجدد به دیگران عرضه کنند. خب این کار فواید زیادی دارد. مثل برگشت بخشی از پول برای تهیه وسایل مورد نیاز دیگر، کمک به کسانی که توان خرید کمتری دارند، فرهنگ فاصله گرفتن از مصرف گرایی حاد، زباله نشدن وسایلی که هنوز قابلیت استفاده دارد و ... تجربه شخصی ام هم زمانی بود که میخواستیم را ترک کنیم و ناگزیر بودم با بسیاری از وسایلم خداحافظی کنم. دوستان توصیه کردند که صفحه ای در سایت فروش برای خودم باز کنم و با گذاشتن عکس از اجناس و توضیح کوتاه با قیمت مناسب آن را به فروش بگذارم. اما من باور نمی کردم کسی این وسایل استفاده شده را خریدار باشد. تقریبا تا روزهای آخر مانده بودم که این حجم وسایل را چه کنم تا اینکه دل به دریا زدم و برخی از وسایل را در سایت قرار دادم. باور کردنی نبود! هر روز پیام دریافت می کردم و مشتری پیدا می شد و می آمدند و وسایل انتخابی خود را می بردند. انقدر برایم جالب آمد که تا جای ممکن اجناسم را برای فروش در این سایت گذاشتم. ☺️- نام این سایت در فرانسه leboncoin است -. مثل سایت دیوار در ایران... از کمد و میز و صندلی گرفته تا وسایل ورزشی مثل راکت و توپ و ... از وسایل گل کاری گرفته تا سطل زباله و... همه با سرعت بالایی به فروش رفت که برایم بسیار جالب توجه بود. دو روز آخر هم برخی وسایل باقی مانده که واقعا قابل فروش به نظر نمی رسید را در همکف ساختمان گذاشتیم و روی آن نوشتیم رایگان. تا شب خبری و اثری از وسایل نبود... این بخش هم خیلی برایم جالب توجه بود. 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance https://www.rse-magazine.com/Economie-circulaire-encore-une-nette-marge-de-progression-en-France_a3441.html
قانون سوم نیوتون قسمت اول از زمانی که معلم و مربی بودم در مدارس تا امروز، بارها برایم پیش آمده که یک دانش آموز یا دانشجوی دختر پیام بده و درخواست کمک کنه بخاطر ابتلائاتی که به دلیل عاقبت اندیش نبودن، بخاطر روابط آزاد با جنس مخالف برایش ایجاد شده. با یک حال زار و جسم آسیب دیده و با بند بند وجود حس پشیمانی. یعنی لحظات لذت موقت رفته و زمان ندامت و پشیمانی ماندگار رسیده... همیشه تمام سعی ام را کرده ام که با یاری خدا کمک کننده باشم برای بازیابی شخصیت این بچه ها و الحمدلله موارد زیادی مسیر زندگی را تغییر داده اند و امروز به آرامش رسیده اند. اما خب واقعیت این است که کار بسیار سختی است بخصوص که برخی خسارت ها جبران ندارد. این خروجی دیدن فیلم های فانتزی خارجی، خواندن رمان های عشقی، دروغ های رسانه های فارسی زبان خارجی و نبود آموزش به وقت در سیستم آموزش و پرورش کشوری است که دست معلمانش می تواند از معارف دقیق دینی برای تربیت هوشمندانه افراد در مدیریت و کنترل نفس خود و عاقبت اندیش بودن پر باشد. این داستان اما در غرب به شکل دیگری است. غربی که سند ۲۰۳۰# را برای کل مردم جهان نوشته،‌ تصور می شود که خودش در امر تربیت افراد جامعه خود برای مراقبت از نفس خود، موفق بوده است. این در حالی است که با هر روز یک مورد به موارد دیگر قانون اضافه کردن و در نظر گرفتن جریمه های مالی سنگین سعی بر کنترل شرایط دارد. سالیان بلند در ایران این جمله را می شنیدم که در غرب همه چی آزاد است و از این رو همه چشم و دل سیر هستند و کسی به کسی کاری ندارد... ولی امروز با لطف خدا با یاد گرفتن زبان خارجی و مستقیم و بی واسطه با رصد رسانه هایشان و دنبال کردن اخباری که روزانه در جریان است متوجه شدم که فاصله ی از زمین تا آسمانی وجود دارد بین حقیقت زندگی مردم جهان و آنچه ما در تصوراتمان ساخته شده است. کافی است فقط کمی هشتک را دنبال کنیم... حوادثی که در غرب در خصوص دختران و زنان روزانه در حال وقوع هست، خیلی غم انگیز و اعصاب خورد کن است. اما برای فارسی زبانان این بخش ها که در خود رسانه های غربی منتشر می شود، به زبان قابل فهم نوجوانان ما بازنشر داده نمی شود... ادامه دارد... نمونه: https://www.youtube.com/watch?v=h-_jtSbL_jE 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
قانون سوم نیوتن قسمت دوم وقتی زندگی واقعی آدمها را مورد مطالعه قرار می دهی، باز به این نقطه می رسی که محال ممکن است کسی عمل به فرامین یک دین بدون تحریف متصل به وحی نکند و زندگی بدون آسیبی را سپری کند. و دستورات دین همان است که عقل حکم می کند. عقل حکم می کند که برای انجام هرکاری اول عاقبت اندیش باش... اما دنیای غیرالهی به پیروان خود آموزش داده است که اصالت با لذت است،‌ لحظه شیرین الان را دریاب! در تمام فیلم ها و سریال ها و برنامه ها تا اینجا افراد را همراه می شوند. اما وقتی دچار بحران و آسیب از رها کردن خود در هر امر غیرعقلانی بر پایه میل و خواهش نفس می شوند هیچ کدام این ها نیستند که دست این صدمه دیده های جسمی و روحی را بگیرند... شاید باور نکنید اما با تمام موج های فمینیستی، با تمام تلاش های شبانه روزی برای احقاق حقوق زن در غرب، هنوز زنان در ابتدایی ترین حقوق خود که مثلا در زندگی در مدرسه و محیط کار بدون آسیب باشند، در بحران به سر می برند و عملا کاری از دست کسی بر نمی آید... چون خودشان خواسته اند که آزاد باشند... چه زن با هر نوع پوشش و آرایشی،‌ چه مرد با هر نوع پاسخ به میلی... راه حل مشخص است. اما چه کسی حاضر است به آن عمل کند؟ دختران نوجوان با تصورات موهوم و پیش فرض های غلط به زیباترین شکل ممکن خود را آرایش می کنند و با خرج تمام توان خود در جلب توجه جنس مخالف و موافق خود در جامعه عرض اندام می کنند و وقتی بینندگانشان عنان از کف می دهند و به آنان تعدی می کنند ناراحت می شوند و می گویند من در جامعه خود آزاد نیستم! به من ظلم شده و من از حقوق خود محرومم. بدون فکر به اینکه میل به آزادی در زن و مرد فرق دارد. زن آزادی را در این می بیند که هر طور و سبک و مدلی که دوست دارد در جامعه ظاهر شود و حتی دلربایی کند اما هیچ کس با او کاری نداشته باشد و هیچ چشم طمعی دنبال او راه نیفتد ولی در مقابل مرد هم آزادی را در این می بیند که از هر سوژه ای که خوشش آمد و میلش کشید بهره کافی و وافی ببرد و هیچ کس در جامعه به او کاری نداشته باشد و به او معترض نشود. خب؟ به کدام حق بدهیم؟ و کدام طرف، حق می گویند؟ عقلی که میل و شهوت بر آن سایه ننداخته باشد می گوید: به هیچ کدام. اگر دختران یک جامعه میخواهند در امان باشند باید طوری خودشان را در اجتماع در پوشش قرار دهند که انسان بودنشان به چشم بیاید نه زن بودنشان. روح و شان و منزلتشان به چشم بیاید نه جسم و جنسیتشان. و اگر مردان جامعه به دنبال همراهی پاک و وفادار یک زن در کنار خود هستند باید چشم های خود را پایین بیندازند،‌ طمع خود را کنترل کنند و تحت امر هوا و هوس خود تنوع طلبی خود را پراشتها نکنند. این یعنی تا هم زن و هم مرد - چه دختر نوجوان باشد یا یک خانم جوان و چه یک پسر نوجوان باشد چه یک آقای جوان - خود را به دست خود و فعالانه محدود نکنند و معنای آزادی را معادل با لاابالی بودن نسبت به خود و جامعه خود نگیرند،‌ باید بدانند قانون سوم نیوتن در خصوص آن ها هم خیلی دقیق پابرجاست: هر عملی را عکس العملی است موافق یا در مقابل آن... «نیروی تک در طبیعت وجود ندارد. هر نیرویی که در محلی سراغ گرفته شود، قطعا نیروی دیگری با همان اندازه و در جهت مخالف آن وجود دارد.» و نکته مهم این داستان این است که این قانون نه مذهب و ملیت می شناسند نه مرز جغرافیایی... https://www.youtube.com/watch?v=sdiOPzC9Gzk 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
تا امروز چقدر قرآن میل کردید؟! فرمود: ضیافت خدا فرق دارد با ضیافت‌های مردم. در مهمانی‌های ما به فراخور مهمان، غذایی است و تفریحی. در مهمانی خدا امر است به نخوردن! این است مهمانی خدا! و البته یک مائده غیبی و آسمانی است که دعوت فرموده تا می‌توانید در این مهمانی از آن میل کنید... تا بحال اینطوری به قرآن نگاه نکرده بودم! به این که سفره‌ای که خدا در این ماه پهن کرده است قرآن است و به ما قرآن تعارف می کنند و می‌توانیم از آن بخوریم و بیاشامیم... یعنی چه غذای مناسبی است برای مهمان که هر روز و شبش همین است محتوای پذیرایی؟... ما مشکلمان این است که غالبا عربی نمی‌دانیم و لذا ختم قرآن که می‌کنیم بیشتر محدود می‌شویم به اجر خواندن این کتاب آسمانی و نامه محبوب به حبیب خود... فرض کن یک کتاب فارسی باشد و شما هر روز بخوانی. تمام شود دوباره بخوانی. تمام شود. دوباره بخوانی... کم کم عباراتش را هم حفظ می‌شوی و با گوشت و پوست و خونت آمیخته می شود. وقتی دهانت باز می شود. انگار قرآن میخوانی. از کوزه همان برون تراود که در اوست می‌شود... و اما وظیفه ما که به مهمانی دعوت شده‌ایم... فرمود: شما وقتی می‌خواهید بروید به مهمانی، به سر و وضع خود می‌رسید. فرق است بین شکلی که در خانه هستید و شکلی که در مهمانی حاضر می‌شوید. برای مهمانی خدا با ادعیه می‌توان سر و ظاهر خود را مناسب کرد... در واقع همان مسائل قران با زبان ادعیه از امامان معصوم به ما رسیده است. و این دعاها هستند که ما را بیرون می‌کشند از کثیفی و نامرتبی و بهم ریختگی و ما را آماده می کنند به شب ضیافت اصلی... شب قدر... شب نزول قرآن به قلب پیامبر... فرمود: ادعیه مقدمه‌ای است و آرایشی است که برای قلب خود می‌کنیم که مهیا شویم برویم مهمانی خدا. مهمانی که در آن سفره‌ای که پهن کرده اند قرآن است و محلی که در آن این ضیافت برپاست مهم ترین شبش لیله القدر است... و اینگونه اهمیت پیدا می‌کند که به چه شکل از این مهمانی بهره و لذت کافی و وافی را ببریم... مدت‌ها بود دوست داشتم برخی از آیات قرآن کریم را که با آن برخورد می‌کنم و مرا در خود متوقف می‌کنند، در این جا به اشتراک بگذارم و به نظر این ماه، طلیعه مبارکی باشد برای این کار با هشتک ... ظاهرا دعوت شده‌ایم که روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهمِ این ماه مبارک، «دعای مجیر» را بخوانیم، برای مرتب شدن و مهیا شدن کامل جهت ورود به ضیافت اصلی یعنی شب های قدر... این روزها و شبها خیلی التماس دعا... 🤲 ✨مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
فقط کسانی که مذهبی هستند و تجربه زندگی در کشورهایی را دارند که مردان و زنان نامحرم به هم دست می‌دهند ارزش این تصویر را درک می‌کنند...☺️ از الطاف خفیه همه‌گیری ویروس کرونا این شده که هنگام سلام دست بر سینه می‌گذارند و ادای احترام می‌کنند... هیچ بی‌ادبی هم محسوب نمی‌شود... چون همه به ضرورت حفاظت از خود با فرض اینکه ممکن است خودشان یا فرد مقابل آلوده باشد پی برده‌اند، و به یکدیگر حق می‌دهند که خودمراقبتی کنند... یکی از اساتید فرانسوی آقا وقتی دوستم به او هنگام سلام دست نداده بود ولی دست بر سینه ادای احترام کرده بود، (داستان بر می‌گردد به پیش از ظهور کرونا) خیلی عصبانی شده بود و با خطاب و عتاب به او گفته بود، این بی‌احترامی محسوب می‌شود و اگر این رویه را پیش بگیری نمی‌توانی در کار و تحصیل موفق شوی... و البته از آنجا که همه فرانسوی‌ها با این استاد هم عقیده نبودند☺️ ایشان در بهترین شرکت فرانسوی - بدون دست دادن با کسی - پذیرش شد و دوره کارآموزی خود را هم به اتمام رساند و به کشور عزیزمان ایران بازگشت. @ninfrance
شمرده، شمرده و بلند بخوانید... ای مسلمانان! با یهودی‌ها و مسیحی‌ها طرح دوستی نریزید! چون وقتِ رودررویی با شما، آن ها هوای همدیگر را دارند، هر کدامتان دوست صمیمی آنها شود، جزء همان‌ها محسوب می شود و خدا دست چنین مردم بدکاری را نمی گیرد! ۵۱ می‌بینی کسانی که «بیماری سیاسی» دارند در دوستی با اهل کتاب سر از پا نمی شناسند و در توجیه این کارشان می‌گویند می‌ترسیم اتفاق ناگواری برایمان بیفتد و به کمک‌شان نیاز پیدا کنیم. ولی شاید خدا از طرف خودش پیروزی یا گشایشی نصیب مسلمانان کند تا در نتیجه آن بیمار دلها از توهّم‌هایی که در دل داشتند پشیمان شوند. ۵۲ آن وقت است که مسلمانان به آنها می‌گویند: این اهل کتاب همان‌هایند که سفت و سخت به خدا قسم می‌خوردند که همیشه با شمایند؟!، «با این کارشان کارهای خوبی هم که احیاناً از آنها سر زده است هدر رفت و سرمایه عمرشان را باختند»...۵۳ مسلمانان! اگر عده‌ای از شما با تمایل به دشمن در دین خودشان ثابت قدم نباشند، خدا مردمی را به صحنه خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آن‌ها هم او را دوست دارند، در برخورد با مسلمانان نرم و فروتن‌اند و در برابر دشمن بی دین، سرسخت و قاطع اند. در راه خدا می جنگند و از سرکوفتِ هیچ سرزنش کننده‌ای، نمی ترسند! این لطف خداست که به هر ملتی شایسته بداند می دهد. زیرا خدا روزی گستر داناست. ۵۴ مسلمانان! با کسانی از اهل کتاب که دینتان را مسخره می‌کنند و به آن متلک می پرانند و نیز با بی‌دین‌ها طرح دوستی نریزید! اگر واقعاً مسلمانید، در حضور خدا مراقب ارتباطات تان با آنها باشید... ۵۷ 💫سوره مبارکه مائده ✨مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
تا حالا در چند فیلم فرانسوی که با موضوعی داستانی، زمان قدیم را به تصویر می‌کشد و روایت می کند، توجهم جلب شده‌است که مدارس، دخترانه و پسرانه دارد. یعنی تفکیک جنسیتی صورت می‌گرفته... نمی‌دانم از چه زمانی این اختلاط بخشنامه شده، (شاید از آن روز که تصور شد جنس و روحیه زن و مرد با هم مشابه است. درحالی که نیست)، اما خروجی امروزش، مقالات جامعه‌شناسان در خصوص اشتباه بودن این اختلاط بوده است. با چه دلایلی؟ از کم شدن اعتماد به نفس دختران، در مقابل قلدری و تمسخر پسران، یا در رقابت‌های ورزشی و برخی دروس، تا شکل‌گیری روابط ناگزیر و حوادث ناراحت کننده که قربانی و شخصیت آسیب دیده، قریب به اتفاق شامل حال دختران بوده است. در خاطرم هست در مقاله نوشته بود که ما باید بپذیریم جنس دختر و پسر، توانایی‌ها و استعدادها، علایق و سلیقه های این دو با هم دو دنیای متفاوت است و رقابت بینشان عادلانه و عاقلانه نیست. نکته‌ای که ۱۴۰۰ سال پیش اندیشه اسلامی متذکر آن بوده است که حقوق و تکالیف زن و مرد مساوی است اما مشابه نمی‌باشد. (مقاله قبلاً در کانال ارسال شده است.) مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از و هلند @ninfrance
تا انتهای افق
تا حالا در چند فیلم فرانسوی که با موضوعی داستانی، زمان قدیم را به تصویر می‌کشد و روایت می کند، توجهم
بازگشت به مدارس تک جنسیتی ( یعنی قبلا مدارس فرانسه تفکیک جنسیتی داشته) در حال بررسی مقالات به روز اساتید فرانسوی با موضوع آموزش بودم که در مجله ی آموزش و پرورش فرانسه مقاله ای را دیدم با عنوان: Le retour de la non-mixité à l’école. État des recherches, maintien des tabous et « doing gender که مدرسه بدون اختلاط را مورد بررسی قرار داده است. در چکیده مقاله آمده است: با توجه به تداوم نابرابری جنسیتی در مدارس؛ چشم انداز، بازگشت به مدارس غیر مخلوط است که در برخی کشورها در حال اجرا است. ریشه این بحث، ایجاد مشکلات در اختلاط جنسیتی در مدارس و تفاوت های بین مغز زن و مرد و تفاوت های روانشناختی است. آن چه در این مقاله برای من جالب بود استفاده از کلمه بازگشت است. Le retour یعنی ظاهرا در گذشته در مدارس اروپایی هم این تفکیک وجود داشته است. اما با عقل بشری تشخیص داده اند که این ناعدالتی است و برابری یعنی زن و مرد به شکل مساوی و مشابه از هر امکانی بهره مند شوند و باید از هر دو جنس یک انتظار را داشت اما با گذشت سالیان سال دارند به این نتیجه می رسند که آسیب این کار بیش از فواید آن شده است و بهتر است تجدید نظر شود... در کتاب "نظام حقوق زن در اسلام" نوشته علامه مرتضی مطهری آمده است که زن و مرد جسمی و روحی، تفاوت در خلق شدن دارند و به همین خاطر عدالت واقعی آن است که هر کدام مطابق با شاکله وجودشان از این دنیا بهره ببرند (حقوق) و متناسب با استعدادهایشان از آن ها انتظار فعالیت و رشد و تکامل داشت (تکالیف). لذا اسلام با مساوات به معنای اینکه زن و مرد فارغ از جنسیت دارای حق و تکلیف مساوی هستند موافق است اما با تشابه موافق نیست. چون زن و مرد یک شکل نیستند که از آنها مثل هم انتظار داشته باشیم مثل هم به آنها تکلیف کنیم و مثل هم به آنان حقوق ارائه دهیم... بشر تصمیم گرفت معرفت شناسی وحیانی را کنار بگذارد و با عقل خود به نتیجه برسد؛ عقل مستقل... خب معلوم نیست چقدر انسان بالقوه دیگر باید قربانی شوند تا بلاخره به جواب درست برسند. 🌸مشاهدات و تجارب یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance لینک مقاله فوق الذکر: https://journals.openedition.org/rfp/4983
روز یا روز معلمِ ؟ قسمت اول دانش آموز که بودم روز معلم را خیلی دوست داشتم. تزئين کلاس، جشن و شیرینی. معلم ها مهربان تر می شدند. ما توجهمان به معلم ها بیشتر می شد. امتحان ها لغو می شد. جشن و شادی در کلاس برپا می شد. خلاصه که روزهای شادی بخشی بود. و البته فقط فعالیتی در سطح شاد شدن... این گذشت تا اینکه کم کم فهمیدم روز معلم شان نزولی دارد. روز ترور ناجوانمردانه یک معلم بزرگ کشور ما و به شهادت رسیدنش نام گذاری شده به نام روز معلم... اول به گرامیداشت این معلم بزرگ و به دنبالش به گرامی داشت همه کسانی که مثل او در حال تربیت حقیقی انسان ها هستند. کم کم متوجه شدم که این روز فقط گرامیداشت روز معلم شده است. نه آن معلم بزرگ و نه هیچ معلم بزرگی که در تاریخ خوب است که از او یاد شود و به ما دانش آموزان معرفی شود. (البته این مطلق نیست و حتما مدارسی هستند که غیر این عمل می کنند.) این گذشت تا خودم معلم شدم... حتی فرایند تقدیر بچه ها از معلم ها هم تغییر کرده بود. برنامه مدرسه این شده بود که در روز معلم یک رستوران رزرو کنند. معلمین را به رستوران ببرند... یا در خود مدرسه غذایی سرو شود و بعد یک شاخه گلی، یک تبریکی و مبلغی پول به عنوان هدیه به حقوق معلم ها اضافه شود. در مدارسی که تدریس می کردم روال این بود... خیلی ناراحت و اذیت می شدم. قلبا دوست نداشتم در این مراسم ها شرکت کنم. حتی یادم آمد یکبار پیشنهاد دادم که در این روز مهم صحبت کنم و از فلسفه نام گذاری این روز بگویم و از آن معلم بزرگ بگویم و از شاخص های معلم بودن... اما نشد و تا امروز نشده است... امثال من که با این معلم بزرگ آشنا شدیم و تغییر و تحول بنیادین در افکار و رفتار خود را شاهد بودیم قصد کردیم که به نوبه خود آثار این معلم بزرگ را تا جایی که در توان داریم به بچه های مدرسه که روزگاری در سن آنها بودیم و جای خالی اش را حس می کردیم برسانیم. در مدارس می رفتیم و از ایشان می گفتیم و کتب حیات بخش ایشان را تدریس می کردیم. بازخورد خوب بچه ها. بحث هایی که می شد. تفکری که بچه ها به آن وا داشته می شدند... همه و همه برایمان بسیار شیرین و ارزشمند بود. و البته بخش غم انگیز داستان ناشناخته بودن این معلم بزرگ بین بچه ها بود. باور نمی کردیم که این شخصیت بزرگ را کسی باشد که به این سن رسیده باشد و نشناسد. غالب بچه ها اصلا نمی دانستند کیست و الان کجاست؟ نمی دانستند ترور شده و نمی دانستند این همه آثار خوب دارد! و البته همین بچه ها اهل مطالعه بودند! و اطلاعات زیادی از برخی نویسندگان خارجی داشتند و کتبشان به وفور در مدرسه یافت می شد... نام کتاب را نمی برم اما در دوره من غالب بچه ها به تقلید و تاسی از هم به صورت نمونه این کتاب را خوانده بودند و جالب اینکه غالبا بعد آن حال بدی را تجربه کرده بودند... یادم هست یکی از بچه های اول دبیرستان به من می گفت من بعد خواندن این کتاب احساس می کردم شاید یک سوسک هستم! و باز هم این مطلب به ذهن هجوم می آورد که: آنچه در مدرسه شاید هرگز نیاموزیم... آنچه موثر در شکل گیری صحیح و سالم و متعالی شخصیت ما می تواند باشد. آنچه کمک می کند ما بعد از عبور از دوران تعلیم و تربیت در مدرسه، بهتر اندیشیدن و بهتر زندگی کردن را حقیقتا آموخته باشیم. 🌸مشاهدات و تجارب یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
بر شما باد به نظم! برای دیدن خانه برای اجاره کردن، باید از طریق سایت و ایمیل وقت می گرفتیم. سه خانه را هماهنگ کردیم که یک روز وقت بگذاریم و هر سه را با هم ببینیم. راس ساعت سر قرارها رسیدیم. خانه اول را دیدیم، خانه دوم را دیدیم، برای خانه سوم به دلیل اینکه یک خیابان بسته بود راهمان دور شد و نزدیک ۱۵ دقیقه دیر سر قرار رسیدیم. به محض رسیدن دیدیم کسی که منتظر بوده خانه را به ما نشان بدهد، جلوی چشم ما - که از ماشین پیاده شده بودیم و با شتاب به سمتش می رفتیم - نگاهی به ساعتش کرد به معنی اینکه زمانش گذشت سری تکان داد و بی حرف سوار دوچرخه اش شد و در مقابل چشمان حیرت زده ما رفت! باز گفتیم شاید متوجه ما نشده و با شرکت تماس گرفتیم اما جواب ندادند... از این برخورد که چشم در چشم ما زمان را به رخ ما کشید و عبور کرد خیلی حالم گرفته شد. چون خارج از برنامه برایمان پیش آمده بود و حتی فرصت توضیح به ما نداد... بعد با خودم گفتم شاید جای دیگر قرار داشته و نمی توانسته بیش از این منتظر ما بماند. بعد گفتم خب می توانست حالا که ما را دیده بایستد توضیح بدهد و بگوید درک می کند اما چاره ای ندارد و بعد برود. بعد گفتم شاید میخواسته به ما متذکر شود که سر وقت باید می آمدید و این جریمه را باید بپذیرید و هیچ توجیهی مورد پذیرش نیست... هرچند ما تن نمی دهیم اینطور ربات گونه با انسان ها برخورد کنیم و باید انعطافی در برنامه ها باشد. اما اگر این بخش را در نظر نگیریم واقعیت این است که در این دست کشورها اصطلاحا فرهنگ سازی شده ارزش زمان و نظم در برنامه این نظم و دقت در زمان، تا این حد، در هلند وجود دارد و به نظرم از فرانسه هم جدی تر است. شخصا چند موردش را تجربه کرده ام. به معنی واقعی راس ساعت... مثلا چند وقت پیش که وقت دکتر داشتم. وقتی وارد بیمارستان شدم، حتی منشی نبود. و چراغ های سالن نیمه خاموش بود. شک کردم که همین جاست و آیا همه چیز برقرار است؟ که دیدم مقابل شیشه منشی نوشته همه چیز هماهنگ است در سالن انتظار بنشینید. راس ساعت چراغ روشن شد پزشک مربوط خودش در را باز کرد نام مرا صدا زد و من به اتاقش رفتم. کمی قبل از من یک مراجعه کننده دیگر فقط آمد و وقتی بیرون آمد یک مراجعه کننده دیگر هم اضافه شده بود. یعنی راس ساعت هرکس برای وقت خود رجوع می کرد... آنچه در بسیاری از موفقیت های کاری در این کشورها دیده می شود، همین حساسیت شدید به رعایت نظم در مدیریت زمان است. به شدت به وقت خود وسواس دارند و حتی وقتی از یکی از دوستان هلندی پرسیدیم که شما چرا اعصاب ندارید و وقتی یک ماشین متوقف می شود سریع بوق می زنید و معترض می شوید! می گفت: ما وقتمان مهم است و دوست نداریم بی جهت هدر شود! نظم همان است که امام اول ما، علی ابن ابی طالب، در اولین وصیتش به اطرافیانش، با آن حال بعد از ضربت😭 فرمود: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم همه شما و فرزندان و کسانم و هرکس را که نوشته ام به او می رسد به تقوی خدا و نظم داشتن در کارتان سفارش می کنم.» در کتاب «گریز از ایمان، گریز از عمل» علامه شهید مرتضی مطهری می‌خواندم که: غرب از آن زمان از لحاظ انسانی به سمت فروپاشی رفت که «ایمان» را کنار گذاشت و جوامع اسلامی هم از آن زمان به انحطاط کشیده شدند که «عمل» به دستورات و فرامین دینی و ایمانی خود را کنار گذاشتند... به شکل کلی، آن ها در ایمان لنگ می زنند، ما در عمل! و جهان باید به سمت داشتن هر دو این دو مورد توامان برود. ایمان و عمل صالح... و دنیای پس از ظهور، چنین دنیایی خواهد بود... 🌸مشاهدات و تجارب یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 از و فرانسه @ninfrance
وضعیت مدارس هلند در دنیای کرونا زده آموزش و پرورش هلند اعلام کرده که طی بررسی های انجام شده، مضرات در خانه ماندن بچه ها و از درس و فضای فعالیت دورماندن بسیار بیش از به مدرسه آمدن و احتمال گرفتن کروناست. مثال هم زده که برخی درس را کلا رها کرده اند یا چند مورد خودکشی گزارش شده... در نهایت با این تصمیم مدارس را باز کرده اند. دیروز با دختر خانم دوستم که کلاس ششم است صحبت می کردم و می گفت: همه به مدرسه می روند و نه بچه ها و نه معلم ها هیچکدام ماسک نمی زنند! هیچ فاصله اجتماعی همه رعایت نمیشه... فقط مدرسه گفته اگر احساس کردید کرونا گرفتید مدرسه نیایید. تا ۵ روز! اگر آزمایش دادید و مثبت بود. اگر منفی بود و فقط سرماخوردگی بود که نیاز نیست این پنج روز احتمالی رو هم بمونید و بلند شید بیاید مدرسه... قوانین بازگشایی مدارس با جزئیات در پیوند زیر قابل ملاحظه است. https://www.rijksoverheid.nl/onderwerpen/coronavirus-covid-19/onderwijs-en-kinderopvang/basisonderwijs-en-speciaal-onderwijs 🌸مشاهدات و تجارب یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 از و فرانسه @ninfrance
حیوانات مظلومِ بی‌گناهِ زبان بسته را نخورید! همکار فرانسوی می‌گفت: بعد از مدت طولانیِ توجه انسان به خودش و خواسته‌هایش که نتیجه‌اش ظلم به حیوانات و طبیعت شده، و جهان در حال نابودی است - به زعم خودشان-، حالا فرهنگ به سمت توجه به طبیعت و حیوانات رفته و همین باعث شده که خوردن گوشت حیوانات تقبیح بشه و خوردن گیاهان تشویق. و این یعنی تصور نشود که باز برایشان حقوق حیوانات یا طبیعت محترم شده، نه! باز انسانِ نگران از آینده و نجات خودش او را به سمت اصلاح و رعایت کشانده. در غالب انیمیشن ها هم با جان بخشی به حیوانات و نمایش مظلومیت و رنج آنان، از کودکی بچه ها را آماده می‌کنند برای توجه بیشتر به حیوانات و مراقبت و حفاظت از آن ها اما حتی یک انیمیشن در طول تاریخ سینمای جهانِ اینها نمی‌بینید که زبان کودکان فلسطینی، عراقی و افغانستانی شود و بگوید بای ذنب قتلت؟ به کدامین گناه اینها دارند به اسلحه شکارچیان درنده کشته و خورده می‌شوند... اهمیت حمایت از داشتن دین خدا اینجاست. امام فرمود: دین ندارید لاقل آزاده باشید. و دیدیم که حتی آزاده هم نبودند وقتی تیر سه شعبه به گلوی یک کودک شش ماهه زدند یا وقتی گوشواره از گوش دخترک‌های مصیبت دیده کشیدند و از حرص از دست دادن حتی یک انگشتر، انگشت و انگشتر را با هم ربودند... چون دین است که انسان را آزاده می کند... آزاد از هر نوع خوی غیر انسانی... دین است که نمی گذارد قساوت قلب تا آنجا قدرت تفکر انسان را فلج کند که برای یک ملیت شمع روشن کند برای یک ملیت نه... برای یک ملیت متاثر شود برای یک ملیت نه... برای حیوانات متاثر شود برای انسان ها نه... به روایات موثق دینی قلب انسان می‌تواند بمیرد. در سینه باشد. بتپد و خون را پمپاژ کند. اما دیگر روحی که به آن دمیده شده بر آن حاکم نباشد که بتواند درست ببیند و بشنود و درک کند و اقدام کند. و البته که این شامل همه نمی‌شود و دستی از غیب دارد بر سر عقل و قلب بشریت کشیده می‌شود و کم کم همه در اوج تسخیر و مسخ ذهن‌ها و قلب ها در حال بیدار شدن و هوشیار شدند... 🌅مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه @ninfrance
وقتی مغز‌ها را مشغول میکنند تا پر شوند و جایی نباشد برای توجه به موضوعات حیاتی بشریت... بر تصویر بالا، سمت چپ، که چشم اشک‌آلود یک حیوان است، نوشته: لطفا مرا نکش! تصاویر بالا در رسانه‌های جهان تصاویر پایین دنیای واقعی ما... @ninfrance