حال و روز همه کسانی که وضع اقتصادی خوبی دارند، خوب است؟
کاش همه در ایران وضع اقتصادی خوبی پیدا کنند که دیگر این موضوع، برای برخی، عامل ندیدن هزاران رشد و پیشرفت کشور خودشان نشود.
امیدوارم همه به سطح عالی اقتصادی برسند تا بفهمند درد بشر رفاه مادی نیست صرفا. که اگر بود، همان ثروتمندها الان آرام گرفته بودند و هزینه های سنگین برای نابودی ایران وسط نمی گذاشتند.
هرگز فراموش نمی کنم مردی را که چند شرکت و خانه داشت و به بدترین شکل از مشکلات اقتصادی کشور حرف می زد و صدر و ذیل را زیر سوال می برد و از هیچ توهینی فروگذار نمی کرد و از اضافه وزن رنج می برد...
غرب، یعنی کشورهایی مثل آلمان و فرانسه و اسپانیا و انگلیس و آمریکای شمالی، با استعمار بلند مدت، کشورهای خودش را غرق در رفاه کرد. معنویت را حذف کرد، مادیات را جایگزین. و همین کشورها بدترین آمار را در وضعیت روحی روانی مردم و جوانان و زنانش دارد. بارها از سایت های خود این کشورها در کانال سند آورده ام. باز هم ارسال خواهم کرد.
نیاز اقتصادی و آرامش نشات گرفته از رفاه خوب است، اما انقدر قدرت ندارد که همه نیازهای انسان را با هم پاسخگو باشد. یک زندگی متوسط مادی برای زندگی در این دنیا کافیست. ما برای آرامش و لذت و تعالی به چیزهای دیگر هم نیاز داریم. اما رسانه به شکل نظام مند با ما کاری کرده که هم تصور غلط داشته باشیم، هم آرزوی غلط.
اگر غرب که نماد به چنگ آوردن مادیات و رفاه است آرام گرفته بود، برای من این همه سوال ایجاد نمیشد...
اما وقتی خبر می رسد یک پسر جوان در بهترین شرکت با بهترین درآمد، خودکشی می کند، و پدرش میگوید غمی نداشت. یا غرب پر میشود از کتبی که بحثش حقیقت معنای زندگی است، این علامت سوال در ذهنم ایجاد می شود. که پس چه کم داشت و چه کم دارند؟
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
کتاب «برتبعید»
شرح دوران تبعید رهبر فرزانه را هم خواندم و آن داستان خاص... که در متن بعدی میآید:
@ninfrance
کتاب «بر تبعید» کتاب مهم، مفید و ارزشمندی بود که هدیه یک دوست عزیز، در سفر اخیرم بود. گفت بخوان، به درد دور از وطنها میخورد...
کتاب را خواندم و تمام شد. برای من که جز شرمندگی نداشت. آدمهای بزرگ و بزرگوار، هرجا باشند مؤثرند. حتی در تبعید. در سخت ترین شرایط روزگار. اما بسیار انگیزه بخش و حرکت ساز بود.
در میان داستانهای مختلفش که همه خواندنی است، به نظرم رسید لااقل این یکی را به اشتراک بگذارم.
زمانی بانویی تاجر تمام ثروت خود را وسط گذاشت تا انقلاب آسمانی همسرش که دیگر رسول خدا بود به بار بنشیند. پول را فدای برپایی ارزشها کرد. ارزشهای انسانساز.
بعدِ «او» بانوانی آمدند که با پرورش در این مکتب، این راه را ادامه دادند و تا امروز هم ادامه دارد.
انقلاب همه جانبه صدر اسلام به انقلاب اسلامی ایران ختم شد و این انقلاب، به انقلاب جهانی مهدی موعود. این شعار نیست. این نشانهها، وجه امتیاز انقلاب ایران با سایر انقلابهای دنیاست. در انقلاب رسول خدا هم انحراف ایجاد کردند اما درون مایه مطهرش نسل به نسل گشت تا به ما رسید. انقلاب اصیل ایران هم به همین ترتیب خود را #تا_انتهای_افق خواهد رساند...
اما آن متن تأثیرگذار:
« مهمانان زیادی به ملاقات تبعیدی ها میآمدند. برخی مقدار زیادی پول میآوردند و میخواستند تقدیم آقای خامنهای کنند تا ایشان برای مبارزات خرج کند. اما آقای خامنهای قبول نکرده و گفته بود: ما اینجا احتیاج نداریم، پول را به تبعیدیهای شهرهای دیگر برسانید.
در آن جمع، حاج حیدر رحیم پور به جای پول، زیورآلات همسرش را آورده بود. آنها را مقابل آقای خامنهای گذاشته و گفته بود: «همسرم سلام رساند و اینها را فرستاد تا هر طور صلاح میدانید در مبارزه خرج کنید.» وزن تقریبی زیور آلات طلای تقدیمی، یک کیلوگرم بود! آقای خامنهای، حاج حیدر رحیم پور و همسرش، فاطمه فکور یحیایی را خوب میشناخت؛ این زن و شوهر، هر دو از مبارزان درجه یک مشهد بودند.
حرکت خانم یحیایی، سید علی آقا را سر ذوق آورد و دست به قلم کرد تا نامهای تشکر آمیز برای خانم یحیایی بنویسد:
خواهر گرامی! مفتخرم که درود و تبریک شایستهٔ خود را به شما خانم مسلمان که با اقدام خردمندانه تان کوشش ارجمندی در جهت عمل به آموزشهای اسلام و هرچه شبیهتر شدن به رهبران راستین دین انجام دادهاید، تقدیم دارم.
در روزگاری که ابتذالهای زندگی و شادیهای کوچک و غمهای حقیر، بیشترین فضای درک و احساس و اندیشه و عملِ زنان و مردان جامعه مستضعف ما را تصرف کرده و بر اثر بدآموزیها وتحمیقهای کسانی که در مسند مدیران و مدبران و راهنمایان جامعه قرار گرفتهاند، اصول و مسائل اساسی زندگی در بوتهٔ فراموشی افتاده و حرص و ولع به ظاهر آرائی و تجمل و اشرافیگری، جان هر انگیزه و خواست صادق را پر کرده است، اقدام به دور کردن زیورهای پوچ و بیارزش مادی، براستی اقدامی خردمندانه و نیز شجاعانه است.
زیور راستین زن، همان چیزی است که چهرهٔ نمونه و درخشان زن صدر اسلام را میآراست و شخصیتهای عظیمی چون دختر پیامبر و خواهر حسین را بسان گوهر درخشندهای بر تارک انسانیت مینشانید.
بار دیگر بر شما سلام میفرستم. به این امید که این گام را با گامهای بلند بعدی در همان جهت و همان راه به کمال برسانید و خواهران مسلمان دیگر را نیز با خود در این راه هرچه بیشتر و پیشتر ببرید.
۱۰ اسفند ۵۶
سیدعلی خامنهای
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
تیتر مقاله هلندی: چرا باید بیشتر به معنای زندگی فکر کنید؟
عنوان بالا تیتر یک متن هلندی است. در جستجوی مطلبی در نت، با آن مواجه شدم.
ترجمه بخش اول آن را در ادامه می خوانید. در پست بعدی نکاتی به ذهن می رسد که با شما به اشتراک می گذارم.
«در هلند، مردم بیشتر و بیشتری با پرسش های «معنای زندگی» مواجه می شوند. فقدان معنای زندگی می تواند منجر به شکایات روانی مانند افسردگی و فرسودگی شغلی شود. بنابراین بسیار ضروری است که معنای زندگی خود را پیدا کنید. اما چگونه این کار را انجام می دهید؟ چرا پاسخ دادن به این سوال برایمان سخت است؟ و یافتن این معنا برای سلامت جمعی ما چقدر مهم است؟
انبوهی از مردم به دنبال معنای زندگی هستند.
معنا یعنی دادن معنا یا هدف به زندگی. انجام کارهای مهم و داشتن یک زندگی غنی و عمیق. درک معنای زندگی. در جامعه ما، سوالات بیشتر و بیشتری در مورد این موضوع بی پاسخ مانده است.
افزایش پرسش های معنا دلایل متعددی دارد. از بین رفتن «دین» یکی از آنهاست. چون اگر ما برای خدا این کار را نکنیم، برای چه کسی انجام خواهیم داد؟ انقلاب صنعتی هیچ آسیبی به ما وارد نکرد، اما معنای جدیدی به ارمغان آورد: ماتریالیسم. یعنی به دنبال پول، موقعیت و دارایی بروید. اما تعداد بیشتری از مردم دیگر از گیر افتادن در ترافیک یا از وضعیت حساب بانکی خیلی راضی نیستند و اینکه زمانی برای انجام کارهای سرگرم کننده ندارند... به این واقعیت اضافه کنید که ما به عنوان یک کشور مرفه، مواد لازم برای بحران معنای زندگی را داریم. چون بعد از رفع نیازهای مادی این سوال در ذهن ایجاد می شود که همین؟ آیا معنای زندگی این بود؟ بعدش چه؟...»
نویسنده با بررسی هرم نیازهای مزلو این موضوع را بررسی می کند که از نگاه ما هم جای بررسی دارد.
پیوند سایت مقاله:
https://maatschapwij.nu/blogs/zingeving/?utm_term=doelen
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
یا کافی المهمات!
«عراق دوکوهه و پل ها را زده و راهها بسته شده بود. عملا سلاحی در اختیار ما نبود. از ابتدا هم در سپاه تسلیحات نبود.
سلاح نداشتیم. به بچه ها می گفتیم خودتان از عراقی ها بگیرید و استفاده کنید، خدا کافی المهمات است. دیگه این شعار همه شده بود.
بنی صدر دستور داده بود که مهمات و سلاح به سپاه ندهند. ما چیزی در برابر عراق نداشتیم. مثلا در جایی ارتش عراق یک گردان داشت ما سه نفر با یک تیربار جلوی آن ها گذاشته بودیم.
یکی از بچه ها ۲۰۰۰ نفر نیرو فرستاد. گفتم: اسلحه نداریم به آن ها بدهیم، آموزش هم ندیده اند. بهتر است برگردند...
با شروع جنگ به تهران رفتم. گفتم: صدام به کمک همه قدرت های جهانی مشغول حمله به ایران است و سپاه خوزستان به تنهایی مشغول مقابله با صدام است. ۴۰ ۵۰ نفر بسیجی داوطلب شهادت آمدند. کم کم همین طوری آمدند و اعزام نیرو سازمان گرفت و ...
ما شش دستگاه پی آر سی ۷۷ داشتیم و همه را در اختیار آقا رحیم گذاشتم. دیدم اعتراض کرد. گفتم: آقا رحیم از رفقا سوال کن. در انبارهای ما اصلا پی آر سی وجود ندارد. شما خیلی نور چشمی سپاه هستید که اینها را گرفتید.
برخی اسلحه گیرشان نمی آمد و دست خالی می رفتند. محمد صدایش در می آمد و می گفت: بابا این ها را نفرستید، من برای نیروهای خودم اسلحه ندارم.
جوانان اهواز که در این یک هفته از پل مراقبت میکردند، فقط نان و پنیر میخوردند.
میگفت: من ۵ تانک بیشتر ندارم. یکی دو تا از این ها هم تعمیری هستند که حداقل باید برای حفاظت پادگانم نگه دارم.
یک گروه با دو تا اتوبوس آمده بودند و ژ۳ داشتند و گفتند جبهه کدام طرف است؟
گفتم: حالا بیایید داخل...
گفتند: نه ما داخل کاری نداریم، آمده ایم یک ضرب عراقی ها را بیرون کنیم.
گفتم: حالا یه آبی به سر و صورتتان بزنید.
گفتند: نه همه چیز داخل اتوبوسمان هست.
گفتم: شب است شما یک بلدچی می خواهید.
یک نفر دانشجوی خط امام قبلا به گلف آمده بود که به جبهه برود به او گفته بودم ما اسلحه و تجهیزات نداریم اینجا باید کار خدماتی مثل آشپزی و تی کشی انجام بدهی قبول کرده بود. وقتی جماعت داخل اتوبوس را دید یک دفعه آتشی شد شروع به داد و بی داد کرد و گفت من باید با آنها به جبهه بروم...
گفتم: اینها لااقل اسلحه دارند...
رفت و یک کارد از آشپزخانه برداشت و گفت:با همین می روم و می زنم یک عراقی را می کشم...»
حوادث روزگار، باز کمک می کند که بفهمی ایران و مردان و زنانش یگانه تاریخ هستند...
همچنان در حال خواندن کتاب شهید حسن باقری هستم. اخبار جهانی این روزها اهمیت آنچه این مردان مرد برای کشورم کردند را هزار برابر می کند. غریب و یکه و تنها، با دستهای خالی... بدون پشتیبانی مادی و معنوی مدعیان حقوق بشر، با هزاران تحریم بشردوستانه!
حالا بعد چهل و چند سال، مردان مرد ما با شعار یا کافی المهمات، مستقلا، به کفایت کامل رسیده اند...
این است خط سرخی از حکایت مستان کربلا...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
مهم و پرنکته است که در کشوری که زنان آزادی دارند کمترین پوششها را داشته باشند، به وفور دختران جوان محجبه شاد ببینی...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
بال شکسته...
قسمت اول
تلکنولوژی فیلم سازی در به تصویر کشیدن معنویات و حتی عالم غیب که با چشم سر دیده نمیشود، خیلی پیشرفت کرده.
آرزو دارم روزی این صنعت به دست مؤمنین خدا بیفتد. ما معارف و وقایع خاص زیادی داریم برای به تصویر کشیدن...
سینمای هالیوود فیلمهایی از این دست هم ساخته. یکی از آنها فیلم داستان حضرت نوح است. اما متأسفانه فیلم تحریفات زیاد و ناپسندی دارد. و دستهای آلوده پشت پرده به پیامبران خدا هم رحم نکردهاند. از این روست که آرزو دارم کار دست درستکارها بیفتد تا حقایق را همان طور که به وقوع پیوسته و داستانش از حق به خلق رسیده، به تصویر بکشند.
با تمام صحنههای آزاردهندهای که فیلم دارد. بخصوص تحریف مسلم واقعه، که حتی صدای مسیحیان مؤمن به خدا را هم در آورده، صحنه های زیبایی در آن وجود دارد که تکاندهنده است...
هم دیالوگهای فیلم در بسیاری بخشهایش خاص است و هم صحنههایی که واقعا زیبا و تأثیرگذار است.
از بین این صحنهها، چند قسمت را برش داده ام تا وصلش کنم به داستان مولود امروز.
ولی اول آنچه در فیلم خواهید دید: داستان اینطور تعریف میشود که فرشتگانی از امر خداوند سرپیچی میکنند و خداوند به همراه حضرت آدم و حوا به زمین تبعیدشان میکند. آنان که یکپارچه نور بودهاند با اصابت به زمین و گلی شدن پر و بالشان به تکههای کلوخ تبدیل میشوند که آن ذات نورانیشان در آن محصور میشود و مانند پارههای سنگی به سختی روزگار را سپری می کنند...
از کل داستان میگذرم تا آنجا که این فرشته های سنگ شده خط دفاعی میسازند تا از حضرت نوح و خانواده و هر آنچه در کشتی جمع شدهاند در برابر مردمِ ظالمِ کافرِ جنایت کار محافظت و دفاع کنند.
حملههای بیامان، یکی از آنان را از پا میاندازد. او که دیگر نایی ندارد، با بغض و حال نزار به آسمان خیره میشود و میگوید: آفریدگار من! مرا ببخش!
و ناگهان سنگهای وجودش می شکافد و یکپارچه نور میشود و به آسمان صعود میکند.
فرشتهٔ در بند دیگری، که این صحنه را میبیند فریاد میزند که: آفریدگار ما او را به خانه پذیرفت! همه، جان تازه میگیرند و به نبرد ادامه میدهند. ( یعنی راه بخشش و نجات را جهاد در راهی که «او» دوست دارد میبینند) و اینگونه میشود که به ترتیب، یکی پس از دیگری از این تن سنگی خارج میشوند و به شکل یک پاره نور به آسمان کشیده میشوند...
تصویر سازی این مسأله، فارغ از اصل حقیقت واقعه، عالی، بسیار خاص و زیباست.
آن لحظه ای که فرشته درخواست ببخش میکند... معلوم است که با بند بند وجودش است. مضطر و محتاج است و به معنی واقعی پشیمان و دلتنگ...
جا دارد اگر سخت برای این صحنه بغض کنیم و اشک بریزیم...
ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
48.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بال شکسته
قسمت دوم
...چند قسمت از تصویرسازی این فیلم را برش داده ام تا وصلش کنم به داستان مولود امروز. فرشته ای بنام فطرس، بخاطر سرپیچی از امر خدا با بالی شکسته به زمین تبعید می شود. سالیان سال در زمین به سر می برده تا با گروهی از ملائک مواجه می شود که به همراه حضرت جبرئيل، به زمین آمده اند. علت را جویا می شود. می گویند: رسول خدا دارای نوه ای شده و خدواند ما را فرستاده که برای عرض تبریک حضوری به خدمت ایشان برسیم.
فرشته شکسته بال اجازه می خواهد که برای این تبریک با آن ها همراه شود. در محضر پیامبر خدا و قدم نور رسیده اش پیش می آید و تبریک می گوید. حضرت رسول که از داستان باخبر می شود به او می گوید که بال شکسته اش را به پر قنداق دردانه اش حسین بزند. بال ترمیم می شود و خداوند به یمن این قدم و این حرکت فرشته را می بخشد.
فرشته وامدار این خاندان و این وجود پر برکت به پیامبر عرضه می دارد: یا رسولاللّه اما امت تو حتماً او را در آینده خواهند کشت و بر من عوضى دارد که هر کس زیارتش کند، به او برسانم و هر کس سلامش دهد به او برسانم و هر کس طلب رحمت برایش کند، دعایش را به او برسانم و اوج گرفت.
@ninfrance
کلاهبرداری هلندی
چند روز پیش بود که تلفن همراهم زنگ زد و یک نفر پشت گوشی گفت: شماره شهروندی شما مورد سوء استفاده قرار گرفته و وصل می شوید به دستگاه قضایی. بعد خودکار وصل شد به یک فرد دیگر. نفر دوم گفت: برای اینکه وضعیت شما را بررسی کنم کدپستی و نشانی منزل و... را بگید.
من هم گفتم: از کجا مطمئن بشم شما از دستگاه قضایی زنگ می زنید؟ همین را که گفتم، قطع کرد...
این کلاهبرداری را قبلا شنیده بودم و دوستانم هشدار داده بودند که بسیار رایج است. غالب افرادی که در هلند خارجی هستند و توجیه نیستند، هول میشوند و در دام میافتند. یعنی نگران از اینکه مثلا شماره شهروندی آنها هک شده، سریع همهٔ اطلاعات خود را به فرد میدهند که به انواع کلاهبرداریها از جمله برداشت از حساب میانجامد. درحالیکه دستگاه قضایی خودش اطلاعات فرد را کامل دارد و از این طریق پیگیر نمیشود.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
منجی موعود
#ThePromisedSaviour
سال گذشته در ایام نزدیک به نیمه شعبان، این هشتک به معنی «منجی موعود» توسط علاقه مندان به امام زمان در توییتر ترند شد.
برای من سوال شد که این هشتک در خارج از ایران چه معنایی دارد.
دیدم معمولا این هشتک برای حضرت مسیح استفاده می شود.
کمی تحقیق کردم، دیدم برخی کسانی که از این هشتک استفاده کرده اند، حتی نامی از امام زمان نبرده اند...
به نظرم رسید باید امسال به این نکته توجه شود.
بعد با خودم گفتم حالا اگر کسی این هشتک را در نت جستجو کند، به چه می رسد؟
باز دیدم به همین مطالبی توییتری می رسد. یا مطالب مرتبط با حضرت مسیح یا مطالب توییتری ایرانی.
یعنی اگر فرض بگیریم برای کسی سوال شود که داستان چیست؟ و این هشتک اشاره به چه کسی یا چه باوری دارد، احتمال اینکه سریع دستش به مطالب درست مرتبط برسد خیلی کم است.
لذا به نظرم می رسد باید مثلا سایتی باشد که با زبان ساده انگلیسی، حقیقت داستان امام زمان و مسائل آخرالزمان و ظهور را در آن شرح داده باشد و این هشتک در آن باشد که هرکس با جستجوی آن در نت به این مطالب برسد.
در ادامه، برخی تصاویری که با جستجو در نت، از آن ها عکس گرفتم، ارسال می شود.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
اگر کلمه منجی (The saviour) را در گوگل به زبان انگلیسی و فرانسوی جستجو کنید، تصاویری از مسیح را مشاهده میکنید. هنوز در دنیا تصویری مرتبط با امام زمان بالا نمیآید.
نمیدانم بگویم ما کم کاری کردهایم یا نمیگذارند بالا بیاید...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
اگر کلمه منجی موعود (The promised saviour) را جستجو کنیم، مطالب مرتبط با هشتک منجی موعود بالا میآید که این اتفاق ارزشمندی است.
اما نکته مهم این است که در همین حد هست، یعنی با این هشتک که در توییتر طوفان ایجاد می کند. اگر یک فرد خارجی برایش سوال شود که منظور از منجی موعود کیست و این کلمه را در نت اصطلاحا گوگل کند باز به همین تصاویر میرسد. نه به سایتی که معرفی منجی موعود آخرالزمان، حضرت مهدی سلاماللهعلیه باشد. اطلاعات جامعی حداقل به زبان انگلیسی و فرانسوی که هم تاریخ را شرح داده باشد و هم آنچه برای امروز از یک منبع و مرجع سالم، باید بدانند.
بیشک سایتهایی با این محتوا موجود است. اما لازم است این هشتک در آن صفحات به کار رفته باشد که با جستجو در نت، بالا بیاید.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
ظاهرا هشتک منجی موعود، برای مسیحیان، یادآورد حضرت مسیح است. در متنهای توییتری دیدم که این هشتک برای جشن ایستر (عید پاک) استفاده میشود.
مسیحیان معتقدند بعد از این که حضرت عیسی علیه السلام به صلیب کشیده شد و جان داد. جسد ایشان را دفع میکنند. اما بعد از سه روز قبر ایشان را خالی میبینند.
آنها معتقدند که مسیح زنده شده و عروج کرده است. لذا این روز را روز «رستاخیز» میدانند و باور دارند که روزی او برای نجات مردم جهان از این همه ابتلائات بر میگردد و آن را جشن میگیرند که برایشان یک عید مذهبی و تعطیل رسمی است.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
در برخی از توییتها هم دیدم که بعضی این هشتک را با نام حضرت عیسی و امام زمان کنار هم ذکر کردهاند و اشاره کردهاند که این هر دو با هم برای نجات جهان ظهور خواهند کرد. که فکر میکنم این روش بهترین و قشنگ ترین روش است.
یعنی حذف نکردن منجی مسیحیان و افزودن منجی آخرالزمانی ما تا این فصل مشترک به باز شدن مسیر برای کسب آگاهی و ارتباط بیشتر بینجامد...
و البته باز شرط مهم آن این است که اگر کسی سراغ ما آمد و منبع و مرجعی در نت برای مطالعه بیشتر و آشنایی خواست به شکل واحد همه آن منبع و مرجع را بشناسیم و از محتوای آن خاطر جمع باشیم و به ایشان معرفی کنیم.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
«بگذار اغیار هرگز در نیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی، شادمانه سر میکند. و سر ما در هوای کدامین یار، خود را از پا نمیشناسد.
چه روزگار شگفتی! تاریخ آیندهٔ کرهٔ ارض بارور حوادثی بس شگفت است، حوادثی که مجد و عظمت جهانگیر اسلام را در پیخواهد داشت؛ و این همه را تنها کسی در مییابد که منتظر است و بوی یار را از فاصلهای نه چندان دور میشنود و هر لحظه انتظار میکشد تا صدای «أنا المهدی» از جانب قبله بلند شود و او را به سوی خویش فراخواند.»
برگرفته از کتاب گنجینه آسمانی؛ دستنوشتههای شهید سیدمرتضی آوینی
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
نقطه. سرخط...
هر روز زمین یک دور به دور خود می گردد.
حالا هر ۳۶۵ باری که بگردد، چون غیر از چرخش در حرکت هم هست؛ می شود یک دور چرخیدن زمین به دور خورشید و یکسال قرار دادی ما.
ما نمی دانیم حرکت زمین به دور خورشید از چه زمانی آغاز شده.
اما می دانیم ما چه زمانی پا بر این کره خاکی گذاشته ایم.
روز نو و سال نو ما از آن تاریخ آغاز شده است.
یعنی هر کس می تواند سال روز تولدش آغاز سال جدید پیش رویش باشد.
اما حسن آغاز سال نو که منطبق با آغاز مجدد حیات طبیعت است لطف خاص خودش را دارد.
غیر از هیجان به چشم دیدن جوانه تازه بر شاخه خشک شده و امید تولد دوباره، هیجان این که این آغاز، شروعی دسته جمعی است؛ نه فردی هم به این واقعه اضافه شده است.
یک آغاز همه با هم.
یک تولد دوباره همه با هم.
یک شروع مجدد همه با هم.
پس غیر از آن دست نوشته های شخصی که آدم ممکن است در روز تولد برای خود بنویسد. می شود دست نوشته هایی هم داشت که همه برای هم بنویسند.
و چه تقارن و طلیعه مبارک، خاص و زیبایی شد آغاز سال نو شمسی ما با میلاد او که حول حالنا الی احسن الحال شدن ما دست اوست.
چه زیبا فرمود که برای میلاد تمامی امامان و پیشوایانمان نظر به گذشته داریم. اما برای میلاد امام زمانمان نگاهمان به آینده و پیش روست...
پر از نشانه است متفاوت بودن امسال.
خدا کند که بیاید امام و صاحب ما...
نمی دانم آقای مرحوم احمدعزیزی را می شناسید یا نه. یکی از شاعران و نویسندگان بسیار خاص ایران بودند که واقعا نوشته های ایشان عجیب شیرین و خاص بود.
کتاب ایشان با نام «رودخانه رویا» را نمی دانم چندبار خوانده ام. انقدر که برخی عبارات آن را حفظ شده ام. اما به مناسبت این ایام یکی از نوشته های ایشان را در پست بعدی تقدیم شما می کنم.
سال پیش رو پر از نور و برکت و عافیت و دستاوردهای عظیم برای اسلام و ایران و تک تک آزادگان جهان.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
آغاز سال میلادی، در فروشگاههای هلند پر بود از انواع دفترهای برنامهریزی.
از دوستان ساکن هلند شنیدم که هلندیها غالبا با دفتر و کاغذ میانه خوبی دارند تا برنامههای در گوشی و... و همه بچه و بزرگسال یک دفتر دارند که برنامهها و کارهای خود را در آن ثبت میکنند و خیلی رایج است.
این ویژگی به چشم خارجیهایی که به هلند میآیند هم آمده.
در یک مصاحبه میدیدم که یک خانم خارجی میگفت خیلی هلندیها عجیب هستند. مثلا با هم هستید یک دفعه میگن خب دیگه وقت تمومه. پاشید بریم که وقت کار بعدی است.
اما من این دقت و بابرنامه بودنشان را دوست دارم.
و حتی در فرانسه هم به این اندازه، انواع و اقسام دفترهای برنامه ریزی و سرررسیدهای متنوع را ندیده بودم.
دفترهای مخصوص بچههای مدرسه، مخصوص بزرگسالان و حتی دفترهای برنامهریزی خانوادگی...
باید ایران را هم به این نقطه برسانیم. ان شاء الله
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
کانال زیر، کانال بنده در حوزه برنامهریزی و مدیریت زمان است:
@manebabarname
متنی شیرین و متفاوت...
برگرفته از کتاب «رودخانه رؤیا»،
نوشته شاعر مرحوم احمد عزیزی
شاید خواندنش، هیچ زمان مناسبتر از این روزها نباشد. بهار طبیعت، تقارن آن با نیمه شعبان و تولد منجی عالم بشریت و شنیدن پیام تبریک نوروزی و آغاز قرن از زبان رهبر فرزانه ایران و به تعبیری جهان...
« این عصر، عصر امپراطوری آدم است. این عصر، عصر طغیان رودخانههای ازلی است. این عصر، عصر فرمانروائی گل سرخ، بر نبض جنگل است و من قسم میخورم که کلید طلائی خورشید، درهای کهنسال ظلمت را خواهد گشود و روزی همه ما در یک چمن مشترک، صبحانه خواهیم خورد و تمام بشریت بر بال پروانهای، از اقیانوس الهی خواهد گذشت.
من از امام زمان تقاضا دارم هر چه سریعتر نامه انسان را برای خداوند بخواند. من از امام زمان میخواهم هرچه تندتر از جادههای آسمان بیاید و گرد و غبار ملکوت را در جان بشریت بپاشد. من از امام زمان استدعا میکنم دست درختان را بگیرد و تا جبروتیترین ارتفاع جهان بکشد. من از امام زمان تقاضا دارم هرچه زودتر شیر سبزینه را بر پاشویهی تاریخ باز کند.
من از امام زمان میخواهم شجرهنامه زمین را به امضای سرخ مستضعفان برساند و پای شکواییه شهیدان را گواهی کند و ورقه آماده به خدمت انسان را انگشت بگذارد. من از امام زمان انتظار دارم که انتظار ما را بکشد و وزن سرگردانی ما را اندازه بگیرد. من از امام زمان میخواهم سری به سرزمین سربداران بزند و جنازه شقایقهای ما را از خاک بردارد و در کفن سپید یاسها بپیچد. من از امام زمان میخواهم مملکت ما را به ملکوت وصل کند و کشور ما را بر کشتی نوح بگذارد و به ساحل زیتون برساند. من از امام زمان میخواهم بر کوه ندبه بایستد و رودخانه خروشان هقهق ما را تماشا کند…
اکنون ایران، خورشید راحلی را در سینه خود پنهان کرده است. مردی که از خم برخاست و بر «می» نشست و در نی دمید. مردی که مشتهای گرسنگان را پر از گوهر قناعت کرد. ما را از ابوشقی گرفت و به دست ابوسعید سپرد. شاه را از تخت به زیر کشید و گدا را میر مجلس کرد. برای ما خورشید و شهادت آورد و شبنم و شقایق را معنی کرد. دخترانمان را در ناف آهوان پرورش داد. پسرانمان را پشت پلنگ، سواری داد و دروازه بیداری را بر شهرهایمان گشود…
آقای خامنهای دست ما را به دامن خورشید خواهد رساند. آقای خامنهای برای دلهای خونین ما که افق گرفتهی عاشوراست- چراغ نیمه شعبان را خواهد افروخت. آقای خامنهای خانههای گلی ما را در کوچه بنی هاشم ثبت نام خواهد کرد. آقای خامنهای سیادت جنگل را بر زخم نمک آلود کویر خواهد پاشید و یتیمان خمینی را به سفره نور و نوازش دعوت خواهد کرد. آقای خامنهای پلی از خمینی تا مهدی است. پلی که از فرات تشنهکامان زمین رد میشود. پلی که کاروان کربلا را به قلب ما، به خانهی سوزان نفس ما میآورد.
خامنهای از سادات سپیدهدم است. خامنهای از خاندان خداوند است. خامنهای از تبار روشن خورشیدی است که در خراسان خاموش شد. خامنهای تجلی سبز وجدان ما و تهجی سرخ درون ماست و خامنهای شمعی است که هزار و چهارصد سال قبل تاکنون قلبهای پروانهوار ما را به خود فرا میخواند.
من از آقای خامنهای خواهش میکنم فرمان دهد پادگان پرستش، پر از صبحگاه نیایش شود. من از آقای خامنهای التماس میکنم نسل تشنه ما را به سرچشمه صاحبالزمان برساند. من از آقای خامنهای میخواهم دستور دهد تمام شهر را آیینهکاری کنیم و خانهها را تا سدرةالمنتهی بالا ببریم و درختان را بطور متساوی تقسیم کنیم. مردم به اندازه نمازشان، نیایش بکارند و به اندازه نیازشان اجابت بردارند. ما در کوهستان کبریا رگههای مشاهده را کشف کنیم. فرمان دهد همه خمس شادمانی خود را بر برهنگان بپوشانیم و زکات زیبایی را به آیینهها پرداخت کنیم…»
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
جهانگرد ماجراجوی هلندی در ایران
خارجی ها دو دسته هستند. یک دسته که ایران را از طریق رسانه ها می شناسند و معمولا اولین سوالی که می پرسند این است که ایران امن است؟ کوچه به کوچه جنگ نیست؟ دانشگاه و پارک و سینما دارید؟؟
و گروه دوم،کسانی هستند که بدون دخالت رسانه ها، به ایران سفر می کنند...
ویبه واکر، جهانگرد جوان هلندی که تاکنون سفرهای زمینی ماجراجویی به بیش از سی کشور داشته، پس از طی کردن مسیر زمینی حدود ۸۰۰۰ کیلومتری از هلند، وارد ایران شد.
او که در سال ۲۰۱۶ نیز با خودرو برقی خود به ایران سفر کرده بود، با ورود دوباره خود به ایران در پستهای توییتری خود نوشت: "ایران شگفت انگیز است!" "اینجا همه فوقالعاده مهماننواز هستند و مانند خانواده با من رفتار می کنند."
@ninfrance
اندر خیانت نابخشودنی برخی اساتید و معلمان
استادی داشتیم که محکم و مسلط، توانمندی ایران را زیر سوال میبرد و دل تک تک ما دانشجویان را از امید خالی می کرد. انگار ماموریتش باشد. هر جلسه تکرار می کرد.
جامعه شناسی توسعه درس میداد...
بیش از ۱۰ سال از آن روزها میگذرد.
در موارد بسیاری ایران توسعه پیدا کرده.
توسعههایی که، حتی دشمنان ایران اقرار میکنند که دیگر امروز، ایران را نمیتوان جهان سوم خواند... دانشمندان قدرتمندی دارد و کارهای بزرگی میکند.
ایران در پزشکی، آیتی، نظامی و... با کشورهای با رتبه تک رقمی در جهان، در حال رقابت است.
نمیدانم هنوز آن آدم تدریس میکند یا نه.
اما میدانم که هرگز او را نخواهم بخشید.
نه بخاطر حق فردی؛ بخاطر گرفتن یک حق اجتماعی که هر روز از بسیاری از جوانان ایران با خیانت میگرفت... حق امید و باور به توان.
نخواهم بخشید. این مدرس و هر مدرسی که همچنان امروز هم همین مسیر جاهلانه و بدون منطق و وجدان را ادامه میدهد.
و سلام و درود بر شرف و ایمان و استقامت تمام جوانان این نسل که بیتوجه به این بمباران تخریب و تضعیف، با عزت و غیرت فطری، ایران امروز را ساخته و ایران فردا را که به مراتب بسیار خاصتر از امروز است میسازد و خواهد ساخت.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
تأثیر آموزش مدرسه در خارج از کشور
و تجربه تلخ چند روز پیشم در هلند که شاید به کار شما هم بیاید. چه در ایران. چه در خارج از ایران.
قسمت اول:
در جمعی که دو خانواده از دوستان ایرانی هم حضور داشتند. نمی دانم چرا بحث تبلیغات افراطی همجنسگرایی در هلند در رسانه و سطح شهر و حتی در مدارس شد. مادرها با ناراحتی و دلواپسی از آن صحبت می کردند و ابراز تاسف.
فرزندان ایشان هم شنونده بودند. فرزاندان این هر دو خانواده در مدارس هلند تحصیل کرده بودند و بزرگ شده بودند.
ناگهان در وسط انتقاد شدید یکی از مادران از وضعیت موجود فرزندش که دوران متوسطه را می گذراند با مادر ابراز مخالفت کرد. گفت: این بیچاره ها چه گناهی دارند. دست خودشان که نیست! تازه رسانه و مدرسه دارند تلاش می کنند با عادی سازی خشم مردم را کم کنند که بلایی سر این افراد نیاورند...
مادر که هم از نظر و اعتراض فرزندش متعجب شده بود، دو سه جمله گفت و بحث رها شد.
من تا اینجای بحث که کمی هم طولانی شده بود سکوت کرده بودم.
اما به نظرم رسید شاید سکوتم درست نباشد و بهتر است توضیحی که به نظرم می رسد به این نوجوان ارائه بدهم.
گفتم: ببین یک نکته ای هست که ممکن است از نظر تو نادیده گرفته شده باشد. آن هم اینکه ، آنهایی که مثلا دختر هستند اما ناخواسته احساس می کنند که گرایش های پسرانه دارند. فرق دارند با آنها که تمایلات جنسی به هم جنس خود دارند. این دو مسئله دو موضوع کاملا مجزاست. و اینها دو گروه متفاوت هستند.
گروه اول هم تازه دو دسته هستند. یک گروه به اقتضای سن ممکنه گرایش متفاوت داشته باشند که با گذر سن و بزرگتر شدن به تعادل رفتاری نزدیک می شوند. اما آن دسته که مشکلشان فراتر از بعضی دوست داشتنی های معمولی است و کاملا نیازها و رفتارهای مخالف جنسیت خود دارند و در رنج و عذاب هستند، نیاز به مراجعه به پزشک و بررسی شرایط دارند که اگر اثبات شود که واقعا مشکل ناشی از اختلالات هورمونی دارند راه پزشکی که احکام دین هم مجاز دانسته برای تغییر جنسیت دارند.
اما این دسته کاملا با دسته دوم که تمایلات جنسی به هم جنس خود دارند و ابراز می کنند و دست به رفتار نامطلوب می زنند فرق دارند. این دسته دوم مشکل هورمونی ندارند، مشکل خارج از اراده و کنترل جسمانی ندارند. این دسته کاملا دچار انحراف رفتاری شده اند و به هوا و هوس خود پاسخ مثبت داده اند و این دسته هستند که در تمام ادیان آسمانی هم رد شده اند و از رحمت خداوند به دور در نظر گرفته می شوند.
خوب گوش میداد و سکوت کرده بود و گاهی هم تایید می کرد.
ادامه دادم: مسئله دوم نیت کسانی است که با شعار کمک به این دسته افراد وارد میدان رسانه و آموزش شده اند. شاید کسانی باشند که افرادی از دسته اول را دیده اند که در رنج هستند و واقعا تمایل دارند کمکشان کنند اما رسانه ها بیشتر توجه خود را برای کمک رسانی به این افراد، بر گروه دوم گذاشته و کمی دقت کنی می بینی که کاملا موضوع شکل تجاری و بهره برداری سوء از این داستان، به خود گرفته است...
مغازه ها را می بینی که چقدر نمادهای آن ها را به فروش می رسانند؟ مهمانی ها و راه پیمایی ها و فروش بسیار این محصولات را می بینی؟ اینجاست که به نظر نمی رسد این فعالیت ها که افراط آن مشخص است با نیت مثبت و وجهه کمک رسانی به افراد نیازمند باشد.
و تاکید می کنم که بخصوص که بیشتر نمایشی از گروه دوم را در راس کار و معرض توجه قرار داده اند. همان گروهی که رفتار زشت و غیراخلاقی شان در تمام ادیان آسمانی حرام و غیرالهی و انسانی اعلام شده است.
همچنین اصل سبک پرداختن به این مسائل آن هم به این شدت، نوجوانان را به سمت اشتباه می کشاند. به محض اینکه گرایش عاطفی حتی در حد شدید به همجنس خود داشته باشند تصور می کنند که مبتلا به این وضعیت شده اند و از این دایره خارج نیستند و به سمت آنچه نباید کشیده می شوند. در حالیکه اکثر قریب به اتفاق این محبت ها حتی در حد شدید آن طبیعی است و فقط وجهه عاطفی دارد و با گذر سن فروکش می کند و به محبت متعادل نزدیک می شود.
احساس می کردم که ذهنش توانسته تفکیک کند. چون دیگر مخالفتی نکرد، کمی به فکر فرو رفته بود و گفت که او هم با این تفکیک موافق است.
این بحث بسته شد اما قلبم از این در رنج بود که حتی خانواده های عمیقا مومن و مذهبی باید بپذیرند که مدرسه قدرت دارد که کاملا ذهنیت فرزندانشان را متناسب با آنچه سیاستشان است جهت بدهد، کنترل یا هدایت کند و این داستان در کشورهای غربی کاملا اجتناب ناپذیر است. مگر مدارس اسلامی.
اما بحث به اینجا ختم نشد، اتفاق ناراحت کننده بعدی زمانی رخ داد که موضوع دیگری به میان کشیده شد...
ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
جمهوری اسلامی ما
در سالهای اخیر بارها از طرف برخی افراد، این را شنیدهایم که یک بار دیگر این نظام را به همه پرسی بگذارید؛ اگر راست می گویید...
بعد هم میگویند: آن زمان مردم تحت تأثیر جو بودهاند و رأی و نظر امروز ایشان کاملاً متفاوت با گذشته شده است.
با خود میگویم: خب گروهی که احساس میکنند آن زمان تحت تأثیر جو رأی دادهاند؛ چه تضمینی وجود دارد که الان هم تحت تأثیر جو به دیدگاهی رأی دهند و بعداً پشیمان نشوند؟!
و دوم اینکه سالهای سال است که این گروه با نظام فعلی مخالف هستند اما تابحال هیچ جایگزین مدونی ارائه نکردهاند. پس چه چیز را میخواهند به رأی بگذارند؟
نه! هرگز نمیشود زمام ادارهٔ یک کشور را به دست این افراد سپرد. چون نه ایدئولوژی مشخص دارند، نه پشتوانهٔ فکری تعریف شده و نه به رأی و نظر خود پایبندند که بشود رویشان حساب کرد.
اما #جمهوری_اسلامی_ایران به دست کسانی ساخته و پرداخته شد و به همراهی کسانی حفظ شد که ایدئولوژی داشتند، پشتوانه فکری داشتند. افق و چشمانداز داشتند و برای تحقق آرمانهای برحقشان جان خود و بهترین فرزندان خود را نثار کردهاند.
حالا این جمهوری اسلامی، نقص و ضعف و خطا در مسیر هم دارد. طبیعی است. نظامی است که با این ترکیب، برای اولین بار در این عصر پا به عرصه وجود گذاشته است. جمهوری که تلاش میکنند بر مبنای احکام الهی کشورداری کنند. در این مسیر طبیعی است برخی کم بیاورند. برخی تحت تأثیر مال و قدرت و شهرت، به انحراف کشیده شوند. اما بسیاری پاک و مطمئن، با جان و مال و خانواده خود، جانانه، در حال تلاش اند.
و با یک نگاه کلی و از بالا، بدون کج فکری، قابل مشاهده است که حرکت نمودار رشد و موفقیت این نظام همیشه صعودی بوده و صعودی خواهد بود؛ تا روزی که با این تلاش بدون توقف، آنقدر قوتها از ضعفها پیشی بگیرد که زمین و زمان استحقاق تشریف فرمایی مدیریت کننده اصلی جهان را پیدا کند. این اعتقاد ما حامیان جمهوری اسلامی ایران است. پایبند و معتقد به رأی و نظر پدران و مادرانمان هستیم و راهشان را تا روز موعود ادامه میدهیم. ان شاء الله.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
تا انتهای افق
تأثیر آموزش مدرسه در خارج از کشور و تجربه تلخ چند روز پیشم در هلند که شاید به کار شما هم بیاید. چه د
تاثیر آموزش مدرسه در خارج از کشور
قسمت دوم
کمی بعد از این بحث، بحث حملات حوثی های یمن به بخش های مهم عربستان شد.
مادر یکی دیگر از بچه ها داشت با خوشحالی خبری در این مورد نقل می کرد که فرزندش که او هم در سن دبیرستانی بود و از ابتدا در مدارس هلند تحصیل کرده بود یک دفعه گفت: چرا باید یه همچین کاری بکنند... چرا باید حمله کنن به برق و آب یک کشور... چرا باید جنگ راه بیندازند و این همه آسیب بزنند.
من که متحیر نگاه می کردم. مادرش کمی برآشفته گفت: عربستانی ها اول جنگ را شروع کردند عزیزم. اینها بودند که هشت ساله مردم فقیر یمن را بمباران کردند. چقدر کودک تا امروز کشته شده. حتی کارخانه شیرخشک بچه ها را زدند. این چه حرفیه می زنی مامان؟! اینا اگر نزنند اینها این جنایت را تمام نمی کنند.
فرزند با یه حالت پکری سکوت کرد...
بعد از بحث قبلی من می دانستم که این موضوع هم در مدارس می تواند مطرح شده باشد و اخبار و گزارش یک طرفه... و می دیدم که زور آن تاثیر بیشتر است. وقتی بچه بیشتر عمر خود را در مدرسه می گذراند. دلم سوخت برای خانواده هایی که آنجا مجبورند بچه هایشان را در این مدارس بگذارند. چقدر کار تربیتی برایشان سخت تر است.
یاد فرمایش رهبر فرزانه افتادم که اگر شما روایت نکنید دیگران برعکس روایت می کنند. باب میل روایت می کنند.
الان اینجا هر روز اخبار اوکراین رسانه ای می شود. هر روز خبری از مردم جنگ زده اوکراین است. هر بار از کنار روزنامه فروشی ها رد می شوم صحنه های غم انگیزی از این جنگ منتشر می شود. برای مردم اوکراین پول جمع می کنند و...
این در حالی ست که در همه این سالها ندیدم یک بار از کودکان سوریه یا افغانستان و یمن بگویند و پول جمع کنند و با حزن و غم خبررسانی کنند...
مدرسه خیلی مهم است. در ایران هم معلمانی هستند که روایت غلطی را به بچه ها منتقل می کنند. اما وضع ایران خیلی بهتر از هلند است. چون در ایران غالبا معلم ها بر اساس شخصیتی که از خود ساخته اند چه منفی چه مثبت عموما خودخواسته بر بچه ها اثر می گذارند. اما در کشورهای اروپایی آمریکایی سیستماتیک به این شکل است. یعنی یکپارچه دیکته می شود که معلمان باید چه چیزهایی را سر کلاس بگویند یا نگویند. یعنی برایش طرح درس و قوانین مشترک و ثابت دارند...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در #هلند و فرانسه
@ninfrance
در اروپا معنی «پیر شدن یک جامعه یعنی چه» را فهمیدم...
هم در فرانسه، هم در هلند...
در محلهها، مناطق مسکونی، رستورانها و کافهها و حتی پارکها...
الان در این تصویر که امروز تصادفی توجهم را جلب کرد، جز یک نفر بقیه مسن هستند. و البته این صحنه را در مکانهای مختلف تجربه کرده ام..
مراقب ایران باشید...
@ninfrance