💠امام سجاد(علیه السلام):
🔴يزْهَرُ اَلْكَوْكَبُ اَلدُّرِّيُّ بَيْنَ اَلْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ يَغْشَى نُورُهَا أَبْصَارَ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ جَمِيعاً وَ هِيَ تُنَادِي أَنَا أَرْضُ اَللَّهِ اَلْمُقَدَّسَةُ اَلطَّيِّبَةُ اَلْمُبَارَكَةُ اَلَّتِي تَضَمَّنَتْ سَيِّدَ اَلشُّهَدَاءِ وَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ .
🔷اين زمين(کربلا) بين باغهاى بهشت مىدرخشد همان طورى كه ستاره درخشنده بين ستارگان نورفشانى مىنمايد، نور اين زمين چشمهاى اهل بهشت را تار مىكند و ندا میدهد: من زمين مقدّس و طيّب و پاكيزه و مباركى هستم كه سيد الشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم.
📚بحارالانوار/ج۹۸ ص۱۰۸
🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺
روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
#داستان
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
#شکر
📚(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱)
🔆 #پندانه
✍ گاهی با یک...
🔹گاهی با یک قطره، لیوانی لبریز میشود.
🔸گاهی با یک کلام، قلبی آسوده و آرام میشود.
🔹گاهی با یک کلمه، انسانی نابود میشود.
🔸گاهی با یک بیمهری، دلی میشکند.
🔹مراقب این یکها باشیم. در حالی که ناچیزند ولی
خیلی اثرگذارند.
⭕️ ناگفته های از جنگ غزه / جنگ سه روز غزه و تغییر موازنه قدرت به سود مقاومت
♨️ کارشناسان امور خاورمیانه می گویند جهاد اسلامی نزدیک به هزار موشک به سمت شهرک های اطراف غزه و شهرهای کلیدی سرزمینهای اشغالی از جمله تلآویو شلیک کردند.
🔻کارشناسان بر این باورند که مقاومت فلسطین توانست پاسخ تجاوز اشغالگران را با موشکباران سرزمین های اشغالی بدهد و موزانه قدرت را به سود خود تغییر دهد و به اشغالگران اعلام کرد بابت هر تجاوزی، بهای سنگینی خواهند پرداخت.
🔴 کارشناسان سیاسی نشان می دهند که دشمن با وجود به کار گیری همه امکانات برای دفع موشکهای مقاومت نتوانست از شهرک های صهیونیستنشین خود محافظت کند که در پی حملات اخیر شهرک های اطراف نوار غزه برای اولین بار به طور کامل تخلیه شدند.
💢 کارشناسان سیاسی خاطرنشان کردند علیرغم شلیک هزار فروند موشک به سمت سرزمین های اشغالی توسط مقاومت، دشمن اشغالگر نتوانست انبارهای موشکی مقاومت را هدف قرار دهد.
🔻رهبران جهاد اسلامی تاکید کردند که سرایا القدس تنها در یک حمله خود 58 شهرک صهیونیستی را به طور همزمان هدف قرار داد و این یعنی اثبات قدرت مقاومت.
‼️کارشناسان نظامی توضیح می دهند که زندگی کردن اهالی بیش از 50 شهرک اسرائیلی به مدت 3 روز در حالت رعب و وحشت و نیز بمباران و همچنین تعطیل شدن فرودگاه بن گوریون به دلیل ناامنی، همگی دستاوردهای جدیدی در عرصه مقاومت است.
⭕️ کارشناسان نظامی خاطر نشان کردند مقاومت به صراحت اعلام کرده است که همه اینها تنها بخشی از توانایی مقاومت است نه همه آن✊
آقای تحلیلگر4_6017008508908604491.mp3
زمان:
حجم:
10.95M
کشف دانشمند انگلیسی درباره واقعه عاشورا و اثرش بر سرنوشت بشر
#شبنامه / بسیاری از شرق شناسان به دنبال این هستند که تحلیل دقیقی از واقعه کربلا و شخصیت امام حسین(ع) داشته باشند بلکه بتوانند از همین طریق، ایران، محور مقاومت و پیروان حسین علیه الاسلام و رفتار آنها در شرایط سرنوشت ساز را بهتر تحلیل کنند / حالا یک شرق شناس انگلیسی گزارشی را به همین مهم اختصاص داده که قابل تأمل به نظر میرسد... /
🔹قسمت ۹۲۹
⚫️ هر صندلی مدیریتی معادل ۷۳ شهید
سه هزار پست مهم در سه قوه وجود دارد
برای نظام و ماندنش حدود ۲۱۹ هزار شهید دادهایم.
یعنی برای هر صندلی ۷۳ شهید!
به تعبيري ديگر براي هر صندلي مدیریتی يك كربلا بر پا شده!
خوشا به حال مدیرانی که شرمنده شهدا نیستند.
@masaf4_6019607836001045660.mp3
زمان:
حجم:
11.22M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «آیا قدرت نه گفتن دارید؟»
🗓 ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران (روز عاشورا)
🎧 کیفیت 64kbps
✨﷽✨
🌼دو تکه نان خشک و دست با برکت زینالعابدین علیه السلام
✍️شیخ صدوق به سند خود از زهری نقل میکند که روزی در خدمت امام سجاد علیهالسلام بودم که یکی از شیعیان آمد و اظهار پریشانی و عیالمندی نمود و گفت: چهارصد درهم بدهکاری دارم. حضرت از شنیدن سخنان وی بسیار متاثر شده و گریه کرد، وقتی علت را پرسیدند، فرمود: کدام محنت بالاتر از آن است که برادر مؤمنی را مقروض ببینی و نتوانی مشکل او را حل کنی؟ هنگامی که مردم متفرق شدند، یکی از منافقین گفت: عجیب است که ایشان یک بار میگوید آسمان و زمین در اختیار ماست و یک بار میگوید که از اصلاح برادر مؤمنی عاجزیم! آن مرد فقیر از شنیدن این سخن آزرده شد و خدمت امام سجاد علیهالسلام رفت و گفت: شخصی چنان و چنین گفت و به من سخت آمد به گونهای که رنج و محنت و پریشانیهای خودم را فراموش کردم. حضرت فرمود: خداوند تو را فرج عطا فرمود؛ و دستور داد: آنچه برای افطار من آماده کردهاید بیاورید.
دو قرص نان خشک شده را آوردند. حضرت فرمود: این نانها را بگیر که در خانه ما به غیر از اینها وجود ندارد ولیکن خداوند به برکت این دو قرص نان نعمت و مال زیادی به تو میدهد. آن مرد دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمیدانست چه کار کند. نفس و شیطان وسوسهاش نمود که نه دندان بچهها میتواند این نانها را بخورد و نه شکم تو و خانوادهات را سیر میکند و نه قرض تو ادا خواهد شد. همانطور که در بازار راه میرفت، به ماهی فروشی برخورد کرد که یک ماهی در دستش مانده بود و کسی آن را نمیخرید. به ماهی فروش گفت: من دو نان جو دارم بیا با ماهی مبادله کنیم. ماهی فروش قبول کرد، مرد ماهی را گرفت و یک نان جو را به او داد و به راهش ادامه داد و بقالی را دید که مقداری نمک مخلوط با خاک دارد که هیچ کس از او نمیخرد، به او پیشنهاد کرد بیا این قرص نان را بگیر و آن نمک را بده تا این ماهی را کباب کرده و استفاده کنم. و نمک را نیز گرفت و به خانه رفت در فکر بود که ماهی را پاک کند کسی در زد.
وقتی در را باز کرد، دید هر دو مشتری نانها را پس آوردهاند و گفتند: بچههای ما این نانهای خشک را نمیتوانند بخورند و ما فهمیدیم که تو از ناچاری این نانها را به بازار آوردهای بیا و نان خود را بگیر، ما از تو راضی هستیم و آن ماهی و نمک را به تو حلال کردیم. آن مرد آنها را دعا کرد و ایشان رفتند و چون کودکانش نمیتوانستند آن نانها را بخورند، تصمیم گرفت ماهی را کباب کند و به کودکانش بدهد. وقتی شکم ماهی را پاره کرد که آن را تمیز کند دید پر از در و مروارید است که نظیر ندارند، پس خداوند متعال را شکر کرد و در فکر بود که آنها را به چه کسی بفروشد و چه کار کند که شخصی از طرف امام سجاد علیهالسلام آمد و پیغام آورد که امام سجاد علیهالسلام فرمود: خداوند متعال در کار تو گشایش ایجاد کرد و از پریشانی نجات داد. اکنون قرصهای نان را به ما برگردان که آنها را به غیر از ما کسی نمیخورد.
📚امالی شیخ صدوق، ص537؛ بحارالأنوار، ج46، ص20