چه مادر ها و چه همسر ها که وقت وداع پاره ای از جگرشان را تقدیم راه خدا کردند
#آیه_های_ایثار
🔴فوری | بیانیه نیروهای مسلح یمن:
۳ ناوشکن آمریکا را در دریای سرخ که در حال حرکت برای حمایت از دشمن اسرائیلی بودند با ۲۳ موشک بالستیک، کروز و پهپاد هدف قرار دادیم.
این بزرگترین عملیات نیروهای مسلح یمن در قالب عملیات فتح موعود و جهاد مقدس بوده که همزمان با عملیات هدف قرار دادن تل آویو و عسقلان انجام شد.
#جونم_به_غیرت_یمنی
🔴دفتر مرکزی عملیات حزب الله هدف حمله قرار گرفته است، اخبار ضد و نقیض از رسانه های صهیونیستی، هدف حمله را دبیر کل حزب الله لبنان عنوان می کنند.
🔴 یدیعوت آحارنوت: هدف حمله ترور سید حسن نصرالله بوده است
عملیات موفق یا ناموفق باشد
تل آویو باید با خاک یکسان شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انفجارهای مستمر و شدید بر اثر حمله رژیم صهیونیستی در ضاحیه بیروت
🔺رسانهها از حدود ۱۰ انفجار شدید در ضاحیه خبر میدهند. ۴ساختمان به طور کامل تخریب شد.
نیَّت
🔴دفتر مرکزی عملیات حزب الله هدف حمله قرار گرفته است، اخبار ضد و نقیض از رسانه های صهیونیستی، هدف حمل
یاور مظلوم باش
حتی اگر هزینه بدی
#ننگ_به_ترس
#مصلحت_اندیشی
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان هفتم:
شاخکهای کج شده
قسمت اول
🌹راوی: علی اکبر محمدی پویا
اواخر سال شصت و دو بود. دقیقاً یادم نیست آن روز مناسبتی داشت یا نه، ولی می دانم بچه های گردان را جمع کرد که براشان حرف بزند. تو مقدمات صحبتش، مثل همیشه گفت: «السلام علیک یا فاطمه الزهرا، سلام الله علیها.»
بغض گلوش را گرفت و اشک تو چشمهاش جمع شد. همیشه همین طور بود، اسم حضرت را که می برد بی اختیار اشکش جاری می شد. گویی همه ی وجودش عشق و ارادت بود به آن حضرت، و حضرات مقدسه ی دیگر (علیهم السلام.)
موضوع صحبتش، حول و حوش امدادهای غیبی می گشت. لابلای حرفهاش، خاطره ی قشنگی تعریف کرد؛ خاطره ای از یکی از عملیاتها.
گفت: شب عملیات، آرام و بی سرو صدا داشتیم می رفتیم طرف دشمن. سر راه یکهو خوردیم به یک میدان مین. خدایی شد که فهمیدیم میدان مین است، وگرنه ما گرم رفتن بودیم و هوای این طور چیزها را نداشتیم. بچه های اطلاعات، اصلاً ماتشان برده بود. آنها موضوع را زودتر از من فهمیدند. وقتی به ام گفتند، خودم هم ماتم برد. شبهای قبل که می آمدیم شناسایی، همچین میدانی ندیده بودیم. تنها یک احتمال وجود داشت و آن هم این که راه را کمی اشتباه آمده بودیم. آن طرف میدان مین، شبح دژ دشمن تو چشم می آمد. ما نوک حمله بودیم و اگر معطل می کردیم، هیچ بعید نبود عملیات شکست بخورد.
با بچه های اطلاعات، شروع کردیم به گشتن. همه ی امیدمان این شد که معبر خود عراقی ها را پیدا کنیم. چند دقیقه ای گشتیم. ولی بی فایده بود. کمی عقب تر از ما، تمام گردان منتظر دستور حمله بودند. هنوز از ماجرا خبر نداشتند.
بچه های اطلاعات، خیره خیره نگاهم می کردند. «چکار می کنی حاجی؟» با اسلحه ی کلاش به میدان مین اشاره کردم. «می بینی که! هیچ راه کاری برامون نیست.» «یعنی .... برگردیم؟!»
چیزی نگفتم. تنها راه امیدم به در خانه ی اهل بیت (علیهم السلام) بود. متوسل شدم به خود خانم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها.) با ناله گفتم: «بی بی، خودتون وضع ما رو دارید می بینید، دستم به دامنتون، یک کاری بکنید.» به سجده افتادم روی خاکها و باز گفتم: « شما خودتون تو همه ی عملیاتها مواظب ما بودید، این جا هم دیگه همه چیز به لطف و عنایت خودتون بستگی داره.» تو همین حال گریه ام گرفت.
ادامه دارد...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار احمد وحیدی فرمانده پیشین سپاه قدس :
«حزب اللّه فرماندهان بسیار زیادی را تربیت کرده و هر فرماندهای شهید میشود فرماندهای دیگر به میدان میآید و حزبالله هیچ وقت تضعیف نشد.»