حضور حاج اسماعیل در سفره

یا علی اکبر لیلا ...‌❤️🌹 تا علیِ اكبر و قاسم به من گفتند مادر..... در دلم گفتم كه اكنون واقعاً امّ‌البنینم....‌ هفته یازدهم سفره ام البنین (صباشهر)

دلی از پا افتاده بود ودلی در حال پیوستن به یار آنقدر بی تاب یار بودم نماند در من قرار هر جور که شد رساندم خود را نزد نگار گفتم تو عازمی از من ببر نامه به یار شکایت کرده ام در نامه ام تو خوب بخوان من به مادر گفته ام یا عباس قول وقرار من که خود بی خبر از هر کوه ودیار تو به دامن داده ای این یار واین خلف قرار لطفا تو خوب بخوان وقاضی باش جانان ویار من به عشق وخواب تو پا گذاشتم در این دیار یهویی طوری تقدیم به مادر ادب 📝 مریم سادات موسوی یا عباس... 💔😔😭😔💔

سفره خانم ام البنین (ع) #امیریه

سفره خانم جان

سفره خانم ام البنین

سلام سفره ام البنین هفته بیستم

🍃بسم الله النور 📸برگزاری سفره خانم _ام _البنین (س) به مدد خانم جان باحضور خانواده شهدای فردوسیه #مصادف با دهه کرامت تاریخ: 1402/2/06 #دهه کرامت # هفته_بیست ویکم #همه_ دعوتید #سفره ام_ البنین_( س)_ را_ جهانی_ میکنیم به _مدد _خانم_ جان #سفره _ام البنین #پایگاه_ یاوران _مهدی _(عج)

بسم الله حُبَّهُم عَلَى أَولَادکِ السُّعَدَاء فَسَلامُ اللهِ عَلَیکِ یَا سَیِّدَتی یَا أُمَّ البَنِین🌱 گره بہ ڪارِ دلِ آدمۍست همچو نفس گره گشاے تُـویۍ اے هزار دستت عشق... الحمدالله #هفته_بیست_وششم از #شنبه‌های_ام_البنینی درب #مسجد_صاحب_الزمان_اسدآباد برگذار شد🌱 کمِ مارو قبول کن خانوم جان یا ام البنین قبول حق ان شاءالله🙏 #اللهم_عجل_لولیک_فرج #برای_هم_دعا_کنیم #دهه_کرامت #یا_علی_مددی_تا_شمارا_بشناسیم #عاقبتتون_بخیر

🌷 بسم الله الرحمن الرحیم السلامُ على منْ بأسمها يُستجابُ الدُعاء الحمدالله #هفته_هشتم از #شنبه‌های_ام_البنینی در اندیشه فاز ۲برگذار شد💚 کمِ مارو قبول کن خانوم جان یا ام البنین قبول حق ان شاءالله🙏 #اللهم_عجل_لولیک_فرج #برای_هم_دعا_کنیم #التماس_دعا #قبولی_حق

🟢 السلام علیک یا ام العباس 🟢 شنبه های ام البنینی #پایگاه_امام_رضا_علیه_السلام

سفره خانم ام البنین #هفته_چهل_و_نهم #کانون_رضوی_محله_یوسف_اباد_صیرفی

سلام دوازده همین سفره حضرت ام البنین انشاءالله همه مون حاجت روا بشیم ممنونم از اینکه ما را با این سفره آشنا کردین اجرتون با اهل بیت

ویژه برنامه جشن بزرگ ازدواج آسمانی حضرت زهرا و امام علی علیهماالسلام بهمراه جشن ازدواج ۲۸ زوج جوان ۳۱ خرداد ماه، آستان مقدس امامزاده اسماعیل علیه السلام لطفاً سایر دوستان رو هم به کانال دعوت کنید🍃 •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈ #نقش_ماندگار #ستاد_نماز_جمعه_شهرستان_شهریار #مرکز_نیکوکاری_سفره_های_آسمانی ╔♡ ✾ ♡✾ ♡✾♡ ════╗ @naghshemandegar ╚════♡ ✾ ♡✾ ♡✾♡ ╝

شهریاری ها بخونند جشن ازدواج زوج های جوان

هفته هفدهم سفره با کرامت بی بی ام البنین شهرستان سیرجان

بسم رب النور خدایا اگر شکستن در مشکلات زندگی و سختی های دنیا باعث میشود بندگان تو متوجه بشوند که فقط باید در محضر تو‌ شکست تا در مقابل طوفان ها و ناملایمتی ها استقامت ورزند خدایا تو را سپاس میگویم... ای بنده خدا ای عبد الله ای امة الله اگر میخواهی همچو‌ صلابت کوه محکم باشی به خدا پناه ببر و به خدای مهربان و با وفا دل ببند پس خودت را بشکن پیش خدا بگو خدایا کوچیکتم زانو‌هات رو زمین بزن با تضرع حرف دلت رو بزن بگو ای کریم الصفح زمین خرده منم... اونی که جامونده منم... خدا شکستگی های زندگیت رو جبران می‌کنه #یاجابر_العظم_الکسیر و‌ اگر‌ میخوای همچون لطافت گل رقیق القلب شوی به #چادر_مادر_سادات انسیة الحوراء پناه ببر که بهترین خیمه گاه اهل معرفت است رقت قلبی که کوه را نیز مثل گل‌ لطیف میکند #یالطیف @niyat135

کربلاء المقدسه

دستِ ادب به سینه...دلم راهیِ حرم ساعت به وقتِ حضرت سلطانِ طوس شد! #ساعت_به_وقت_عاشقی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خاک آستان شماست علاج دیده ما ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾✾✯ 𖢅⁂𖢅✯✾✾ #السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا #اهتزاز_پرچم_امام_رضا(علیه السلام) #دهه_کرامت #رضی آباد بالا ۱۴۰۲/۳/۷ میدان رضی آباد بالا ساعت۱۱

هفته چهارم سفره ام البنین از کرج 🌹 قربون مهربونیات قربون این همه لطف و کرمت مادر جان 💚💚

🌷قسمت یازدهم🌷 #اسم‌تو‌‌مصطفاست دویدم داخل اتاق .نفهمیدم آن ها چه گفتند،چه شنیدند و کی رفتند.حتی برای شام بیرون نیامدم بعد ها از زبان خودت شنیدم که گفتی:(از مامانم پرسیدم:چطور بود؟گفت:والا خودش رو که خوب ندیدیم چون رو گرفته بود،اما خب مادرش رو دیدم. از قدیمم گفتن مادر رو ببین،دختر رو بگیر.) ۲۹ فروردین بود که با پدر و مادرت آمدید.این ده پانزده روز کارم شده بود گریه.نمیتوانستم تصمیم بگیرم.بعضی چیزهایی که درباره ات شنیده بودم نگرانم میکرد:سربازی نرفته بودی،کار نداشتی،یک ماه هم از من کوچک تر بودی،اما مامانم گفت:(حالا بذار بیان،بعد تصمیم بگیر!) آمدید با دسته گلی بزرگ و زیبا:رز قرمز و مریم سفید. از داخل کوچه صدا می آمد.پسرها دسته جمعی دم گرفته بودند:((از اون بالا میاد یه دسته حوری/همشون کاکل به سر،گوگوری مگوری.)) صورتم گر گرفته بود.آن ها داشتند برای معلمشان سنگ تمام میگذاشتند و من خیس عرق شده بودم.در آشپزخانه بودم. سینی را برداشتم و فنجان هارا پر از چای کردم و سجاد را صدا زدم:((داداش بیا ببر.)) سجاد به دست های لرزانم نگاه کرد:((آبجی خاطرت جمع،میشناسمش،پسر خوبیه!)) از داخل اتاق صدای مادرم آمد:((سمیه خانم تشریف بیارین.)) آمدم داخل اتاق .پدرم با پدرت گرم صحبت بود .سلام کردم و نشستم بی آنکه نگاهت کنم .حرف ها را نمیشنیدم.فقط یک لحظه نگاهم به تو افتاد.کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید پوشیده بودی. نمیدانم بعد از چه مدت بزرگترها گفتند بروید در اتاقی دیگر و باهم صحبت کنید.بلند که شدم ،پاهایم سنگین شده بود و روی زمین کشیده میشد.به اتاقم رفتم و کنج دیوار نشستم. طوری صورتم را رو به دیوار چرخانده بودم که نتوانی نگاهت را به صورتم بدوزی .آن روز نمیدانستم که توهم اهل نگاه به صورت نامحرم نیستی.تو گوشه ای نشسته و ساکت بودی و فقط گوشه ای از کت و شلوار سیاه و پیراهن سفیدت را میدیدم.طوری چادر را دور خودم پیچیده بودم که احساس میکردم شاخه و برگ داده و شکوفه های صورتی تمام تنم را پوشانده اند.احساس خفگی میکردم.صدایت را شنیدم:((گفته بودین حوزه درس میخونین؟)) _بله! _چطوره،راضی هستین؟ _حوزه جدید بهتر از حوزه قدیمه.اونا ادبیات نمیخونن و عربی محض میخونن،ولی ما ادبیات میخونیم و این سطح حوزه رو بالا میبره. یک نفس یک جمله بلند را گفته بودم.یعنی نیاز بود این طور یک نفس حرف بزنم؟!درحالی که پدرم و پدرت آن بیرون نشسته بودند ،شرم آور نبود که ما اینجا کنار هم بنشینیم و حرف بزنیم؟ واقعا راجع به من چه فکر میکردند؟از جا بلند شدم:((من باید برم.)) _کجا؟ از جا بلند شدی:((اجازه بدین!ببینین من فقط دنبال همسر نمیگردم،اگه میخواستم دنبال همسر بگردم اینجا نبودم.من علاوه بر همسر همسنگر میخوام.)) تو هم جمله ای بلند گفته بودی،ولی من دیگر از اتاق بیرون آمده بودم.رفتم و نشستم پیش مادرم.توهم رفتی نشستی پیش پدرت. از پسِ چادر به مامان گفتم:((بگو که من یه ماه بزرگترم.)) مادرت شنید:((اون بار هم گفتم مسئه مهمی نیست،مهم تفاهمه.)) مامان گفت:((سمیه جان خیلی دوست داره درسش رو بخونه.)) _خب بخونه! این را پدرت گفت. آهسته گفتم:(( درسمم که تموم بشه،میخوام برم سرکار!)) _چه کاری؟ این تو بودی که این را پرسیدی. بی آنکه نگاهت کنم گفتم:((آموزش و پرورش یا سپاه.)) ادامه دارد ...✅

در مورد طالبان فقط یک جمله اگر ولی اذن دهد ما بسیجی ها قول میدهیم ۱۰ روزه نهایتا نابودشون کنیم بماند نیروهای مسلح سپاه و ارتش که فقط یک روز وقت میخواهند تمام مراکزشون نابود کنند... ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

🕋چگونه از نماز توبهٔ ماه ذی القعده استفاده کنیم؟ ✍️حضرت آیة الله حاج سَیّد محمّد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت 👈 عضو‌شوید @niyat135

زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی #راه_بهشت

موکب های مسیر

با سلام جهت اعزام به همایش و مطالبه عفاف و حجاب با حضور روسای قوا و مسئولین کشوری برای خواهران و برادران انقلابی و مطالبه گرمردمی شهریار مسجد جامع اندیشه مسجد امام صادق امیریه میدان امام خمینی کهنز مسجد امیر المومنین فردوسیه میدان شهیدان منصوریان اتوبوس هماهنگ شده است. زمان حرکت: دوشنبه ۸خرداد ساعت ۱۲:۳۰ (شرکت برای عموم آزاد است) #یا_زهرا #حجاب