سلام خدمت اعضای محترم کانال،
ذاکرین عزیز خصوصاً سرورانی که اخیراً به جمع ما پیوستند 🌺
ضمن عرض خوش آمد محضر یکایک بزرگواران 🌹
لازم هست به عرض برسانم
گروه تبادل(درخواست مطلب، ارسال نظرات،انتقادات و پیشنهادات) با لینک زیر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e
لمس کرده وارد شوید.
حضور شما موجب خرسندی ست ✅
خادم شما
خواجه پور 🙏
خدایا ای کاش دوبار.mp3
3.14M
#نوحه_سقا_سبک_یزدی
شماره 643
کانال نوحوا علی الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خدایا ای کاش دوباره برخیزم
ببیند از چشمم ستاره می ریزد
به راه خیمه به چشم خود دیدم
که خواهرم زینب به سینه اش می زد
چه کنم با خواهر دل شکسته ام زینب
چه کنم از غصه رسیده جان او بر لب
با ناله و آهم یا رب تو گواهم
از سوز غمش پر از غم و دردم
بی تاب و توانم با قد کمانم
ماندم به چه رو به خیمه بر گردم
گوشواره عزاداران 👇
خدایا چیدند گل یاسم را
به راهت دادم من عباسم را
علمدارم لب تشنه به خون غلتیده
لب خشکش به دریا آبرو بخشیده
دو چشمم خون است
فرات گلگون است
برای عباس
حسین مجنون است
از غم عباس دلها غمگین است
دیدمش خاک صحرا بالین است
کوه غم دارم بر دل از داغش
خنده ی دشمن بر جان سنگین است
دل من از ماتم جان سوزش می سوزد
چو روم به حرم اشک سکینه آتشم افروزد
لبریز شرارم بی صبر و قرارم
نه تاب و توان و نه رمق دارم
یا رب روی دامان از ساقی عطشان
من قرآنی ورق ورق دارم
گوشواره عزاداران 👇
خدایا چیدند گل یاسم را
ب راهت دادم من عباسم را
علمدارم لب تشنه به خون غلتیده
لب خشکش به دریا آبرو بخشیده
دو چشمم خون است
فرات گلگون است
برای عباس
حسین مجنون است
عمود بر فرق برادرم آمد
خدا تو شاهد باش چه بر سرم آمد
کنار پیکر او چو آمدم دیدم
شمیم جان بخشی ز مادرم آمد
چه کنم خزان گرفته باغ و بهارم را
چه کنم برده به یغما دار و ندارم را
کو صبح امیدم سردار رشیدم
پرچمدار قیام من عباس
کو شمع و چراغم کو لاله ی باغم
آب آور تشنه کام من عباس
گوشواره عزاداران 👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
42.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه
#یاد_شهدا
#تاسوعا
#عزادارای_زیبای_بوشهری
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#متن_روضه_حضرت_اباالفضل_العباس
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹دیدی یکی که مضطرِ ، وقتی یه کاری بهش میگن هی با خودش مشق میکنه تا اون کارُ انجام بده ..
مشکُ به دست گرفت اومد کنار شریعه هی می گفت عباس عجله کن علی اصغر داره بال بال میزنه .. همه بچه ها منتظرن عمو آب بیاره ..
با یه عشق و امیدی مشکُ زد تو آب بعضیا میگن آبُ رو دست گرفت یادِ لبایِ تشنۀ حسین افتاد ..
ای آب خیلی بی معرفتی .. اسب تربیت شده است تا صاحبش آب نخوره ، آب نمیخوره .. خواست یه کاری کنه این حیوان آب بخوره مشکُ تو آب زد … مشک خشکیده رو نرم کرد آروم آروم آبُ ریخت
صدا بلند شد .. نگاه عباس سمت خیمه هاست ، همچین که مشکُ برداشت از شریعه بیرون زد ..
یه عده ای کمین کرده بودن ..
▪️چهار هزار تیر انداز .. دستِ راست عباسُ قطع کردن .. گفتن الان کارش تمومه …
اما لشکر حیرون موندن دیدن با یه دست دیگه مشکُ گرفت ..
عباس هر جور شده آبُ باید برسونی خیمه .. رباب داره دق میکنه .. عباس تو قولت قوله .. دست دیگه شُ بریدن .. خم شد با دندوناش مشکُ گرفت .. اما یه جا امید عباس نا امید شد ..
▪️میدونی کجا؟.. یه وقت دیدن تیر اندازا دارن مشکُ تیر میزنن .. این مشک آروم آروم سبک داره میشه ..😭
تیر تو چشم شه .. دست تو بدن نداره .. سر و صدا بلند شد
یکی گفت مگه تو همونی نبودی که لشکر جرأت نمیکرد به سمتِ خیمه بیاد از ترس تو .. عباس تویی؟..
فرمود : نامرد موقعی اومدی که من دست در بدن ندارم .. گفت اگه تو دست نداری من دارم.. عمودُ بالا برد ... 😭
یجوری به فرقش زد ..
با هلهله گفتن عباسُ سپهسالارشُ زمین انداختیم .. تو اون گرد و خاک .. تو اون شلوغیا .. خاک و خون گل درست کرد .. داره هی بازو شو رو زمین میکشه ...
تیر به چشمشه ..
وقتی سرها رو بالا نیزه زدن یه سر رو نیزه بند نمیشد ..😭
آاااای حسین ….
هشتک کانال حذف نشود❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#ورود_به_کربلا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حجازیدن باجی جان کریلایه خوش گلدون
بو دشت پر غم و پر ماجرایه خوش گلدون
خلیل وارثینین حَجی تاپمیوب پایان
منا چولونده نه چون ذبح اِیدنمدیم قربان
منای عشقیده اما بو فعله وار امکان
منای عشقه منای منایه خوش گلدون
او یر که آدلانوب آدی جهاندا کرب و بلا
همان او یردی بو یر ای عزیزه زهرا
بو یردن عرشه اوجالدار حرملر آه و نوا
دیار اوج نوا نه سمایه خوش گلدون
اگر چه ظاهر باطنده دشت پر غمدور
ولیک باطن ظاهرده اوزگه عالمدور
محل اقدس پیغمبران اعظمدور
محل داد و نوا و بکایه خوش گلدون
نیازی یوخدی سالام کل مطلبی یاده
آنام بتول گلر بوردا داد و فریاده
یانار یانان اورکی غصه دن بو ماواده
دیار مرحمت آشنایه خوش گلدون
دوشر دیار بلایاده مین بلایه باشیم
جدا اولار بدنیمدن گیدر جدایه باشیم
تلاوت ایلیر آیاتی آیه آیه باشیم
صبور اولماقا درد و بلایه خوش گلدون
تجلیات جلالی بو یرده پیدادور
شهید راه حقه گو بهشت اعلادور
حسینیوین یوزی عشاقه چون مرایادور
دیار آیینه حق نمایه خوش گلدون
بو یرده راس علی اکبریم اولار منشق
بو یرده زخم سری دل آچار دِیَر هو حق
رسول اکرمیله مطلقه اولار ملحق
محل فخر دل لیِ و لایه خوش گلدون
بو یرده قاسم شهزاده قانینه باتاجاخ
مرادینه اودا اکبر تک عاقبت چاتاجاخ
سریه خون دلون اشک چشمینه قاتاجاخ
تسلی ویرماقا اول مبتلایه خوش گلدون
بو یرده باغلیاجاخدور سو یولارون اعدا
شجاعت علوی گورسدر او گون سقا
فراتی فتح ایلیر مشکی اوخلانار اما
نگارخانه میر ولایه خوش گلدون
بو یرده حقدی سوزوم یوخدی قیل و قال و مقال
بو یرده آند اولا اللهه ذبح اولور اطفال
بویرده جسمیم اولار جور ظلمدن پامال
آنام باجی بورا عهد و وفایه خوش گلدون
دل (عتیقیده) وار آرزوی کرب و بلا
دِه لطف اِیده اونا صاحب سبوی کرب و بلا
دوای دردی اولا خاک کوی کرب و بلا
محبت ایتماقا اهل عزایه خوش گلدون
شاعر: طهمورثی (عتیق)
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#متن_روضه_شب_چهارم_محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یک به یک آمدند کرب و بلا
دور اربابِ عشق جمع شدند
مثل هفتاد و دو گل عاشق
همه پروانه های شمع شدند
زینب آرام میشد آن وقتی
یار سوی غریب می آمد
آن طرف سی هزار میرفتند
این طرف یک حبیب می آمد
🔹لشگر دشمن وقتی نیرو اضافه میکرد، تاریخ مینویسه: دَمّام میزدن، طبل میزدن، جشن می گرفتن برا اضافه شدن نیروهای دشمن، فاصله ای نبود از خیمه دشمن تا خیمه گاه اهل بیت، وقتی دَمّام میزدن زمین می لرزید، می فهمیدن نیرو اضافه شده، بچه ها میومدن دور عمه میگفتن، عمه! چرا به این لشگر نیرو اضافه نمیشه؟ چرا همش نیروی دشمن اضافه میشه؟ خانوممی گفت: صبر کنید نیرویِ لشگرِ حسینم تو راهه داره میاد، حبیب وقتی رسید خبردادن لشگر حسین اومده، نیروی کمکی اومده، همه از خیمه ریختن بیرون دیدن یه پیرمرد محاسن سفید، دلِ زینب رو آرومکرد، بی بی فرمود: سلاممن رو به حبیب برسونید، بگید: ممنونم اومدی حسینِ منو یاری کنی...
زن و فرزند را رها کرد و
رفت با عشق آشنا بشود
عشق یعنی زُهَیرِ عثمانی
خواست صد مرتبه فدا بشود
بیست سالِ تمام هر شب و روز
از اجل خواست تا امان بدهد
آرزوی بُرِیر این بوده
در رکاب حسین جان بدهد
تیرباران شروع شد بعدش
شد فدایی حجِیر با پدرش
دست در دست هم شهید شدند
ای به قربان جُندَب و پسرش
در میان سواره های یزید
این دلاور پیاده می جنگید
بوی صفین داشت شمشیرش
مثل حیدر ،جُناده می جنگید
رفت عابِس برهنه در میدان
مستِ مست از مِیِ سبوی حسین
ما همه عاشقیم اما او
شاهِ دیوانگانِ کوی حسین
آن زمانی که عشق می آید
هیچ چیزی مقابلش سَد نیست
رو سفیدی جُون ثابت کرد
رو سیاهی همیشه هم بد نیست
▪️اومدبالاسرش ،سرش رو بغل کرد، سرش رو گذاشت روی زانوی خودش، هی غلام سیاه سرش رو می انداخت رو خاک، ابی عبدالله گفت :چرا سرت رو از پامجدا میکنی؟ گفت: آقا! سَرِ من کجا؟ ابی عبدالله کجا؟ ابی عبدالله دعا کرد:"اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ" خدایا رو سفیدش کن*
کَم کَمک ظهر شد اذان گفتند
شد فدای نماز خواندنِ او
تیرها را به جان خرید سعید
تا نباشد گزند بر تن او
🔸سعید بن عبدالله پیک بود، نامه میبرد و می آوُرد، چهار بار تو تاریخ هست رفت و برگشت، اول نامه از طرف مردم کوفه برد مکه، سیصد فرسخ رفت نامه رو داد، سیصد فرسخ با مُسلم برگشت، دوباره مسلم نامه نوشت دوباره سیصد فرسخ رفت، دوباره با ابی عبدالله سیصد فرسخ برگشت، یعنی نزدیک شش هزار کیلومتر تو بیابونا رفت و برگشت...
لذا ظهر عاشورا وقتی اصحاب مشورت کردن کی وایسته جلویِ حسین سپر بشه بلند شد، گفت: کی از من بهتر؟ گفتن چرا؟ گفت: من هزار وچهارصد فرسخ در به در شدم تا این لحظه بیام برا حسین فدا بشم...
▪️ ایستاد جلو نمازحسین، دوازده تیر به بدنش اصابت کرد، تیر داره میخوره، بعضی از تیرها مسمومه، بعضی از تیرها خیلی عمیق فرو رفته، اما حواسش به حسینه هی پشت سر ش رو نگاه میکرد، آقا سالمِ یا نه؟ خدارو شکر حسین داره نمازش رو تموم میکنه، من شرمنده فاطمه نشم، حسین داشت سلام میداد، مقتل میگه: تیر سیزدهم پرتاب شد، سعید دیگه بدنش جا نداشت همه تیرها به بدن... دید تیر به سمت ابی عبدالله میاد چیکار کنه؟ میدونی چیکار کرد؟ صورتش رو أورد جلوی تیر، تیر تو صورتش خورد با صورت خورد زمین، ابی عبدالله سلام رو داد دوید اومد بالا سر سعید تیر رو از صورتش بیرون کشید، صورتش رو پاک کرد،خونهارو پاک کرد، میخواست یه جمله بگه گفت چی میخوای بگی؟
🔸 داشت نفس آخر رو میکشید، گفت: آقا راضی شدی یا نه؟ وفا کردم یانه؟ ابی عبدالله یه جمله ای فرمود: "أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ" .. یعنی سعید همینجور که الان جلوی من وایستادی بهشتم مقابل حسینی... راحت شد خیالش...
اینجا یه تیر به صورت اصابت کرد یه جا دیگه ام سراغ دارم یه تیر به صورت اصابت کرد
اون ساعتی که عباس دوتا دستاش قلم شده بود، تیر به چشم مبارکش زدن...😭
اینجا ابی عبدالله اومد تیر رو از صورت سعید کشید اما علقمه، هرکاری کرد عباس تیر از چشمش نیومد بیرون...😭
سرش رو خمکرد یه جوری با عمود آهن زدن با صورت افتاد رو زمین.....
آااای حسین...
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
دوباره میرسه محــــرم.mp3
2.53M
#زمزمه_سیاهپوشان_محرم
شماره 644
کانال نوحوا علی الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دوباره میرسه محرم
دوباره مقتل مقرم
همه میان برای گریه
همه میان به زیر پرچم
حسین جان
یه کاری کردی بادلم که روضه گردم
با اینکه بد بودم ولی نکردی طردم
من عمریه به بخشش تو تکیه کردم
محرمه باز رسیده نوکر
یه جمله روضه غریب مادر
محرمه دلاشده خون
یه مادری با صوت لرزون
میگه سرحسینمُ "هی"
به روی نیزه ها نچرخون
حسین جان
چه بی سر و صدا سرتُ رو بریدن
تن تو رو به تیغ و نیزه ها کشیدن
نگاه غصه دار زینبُ ندیدن
برات بمیرم شهید بی سر
حسین زهرا غریب مادر
شاعر : جعفرخدری
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
قربون صــدا زدنت.mp3
1.87M
#تک_لطمه_زنی_اباعبدالله_الحسین
شماره 645
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
من سر قرار اومدم
توی نیزه زار اومدم
ازتو دل نکن دم حسین
با خودم کنار اومدم
تا چشمم کار میکنه
نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم
داره با تو چیکار میکنه
نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم
گریه چشمامُ تار میکنه
نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم
کی دلش اومد بزنه
کی اومد لگد بزنه
یه نفر یه حرفی به این
شمر نا بلد بزنه
زندگی همین حسین
رسم دنیا این حسین
کاشکی حال و روز تو رو
مادرت نبینه حسین
رو خاک داغ کربلا
کشته کشته کشته کشته میبینم
من دفنه أهل القری
کشته کشته کشته کشته میبینم
حتی بالای نیزه ها
کشته کشته کشته کشته
من برم کجا چه کنم
بعد کربلا چه کنم
پیکر تو جا بمونه
زیر نیزه ها چه کنم
با قد کمون اومدم
عشق من بمون اومدم
من فقط به عشق خودت
بین خاک و خون اومدم
از تشنگی دور و برو
تیره تیره تیره تیره میبینم
این ساعت های اخرو
تیره تیره تیره تیره میبینم
توی مقتل برادرو
تیره تیره تیره تیره میبینم
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#متن_روضه_و_توسل_به_حضرت_اباالفضل_شب_تاسوعا_محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹شبِ توسل به قمر منیر بنی هاشم بزرگواری که مظهرِ ادبِ ، مظهرِ اطاعتِ .. ان شالله نظر کنه ما هم دست خالی از جلسه بیرون نریم ..
یه بزرگی این مطلب رو فرمود گفته بود که اگه رفتید کربلا مواظب باشید کم نرید زیارت قمربنی هاشم ، توازن برقرار کنید بین زیارتِ قمربنی هاشم و زیارتِ سیدالشهدا . نه فقط ام البنین ناراحت میشه که زهرایِ اطهر ناراحت میشه ..
🔸مظهرِ اطاعتِ .. چون زمانِ معصومین کشته شده حرف نداره اصلاً ، تو تاریخ نگاه کنید هیچ سخنی ازش پیدا نمیکنید. ساکتِ ، مطیعِ محضِ .. لذا سیدالشهدا روش آنقدر حساب میکنه..
همه عالم ، انبیاء گذشته با ماجرای سیدالشهدا دلشون محکم شده فراوان کتاب نوشته شده در رابطه با اینکه چه پیغمبری چی شنیده راجع به سیدالشهدا.. همه عالم دستشون سمتِ سیدالشهداست .. ولی میگیم
«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین»
اون کاری که باباش برا پیغمبر انجام می داد . خیلی شباهت به پدرش داره ..
همونجور که پیغمبر اکرم روحی له الفدا دلگرم بود به امیرالمومنین ، مضطر میشد در نبود امیرالمومنین ، سفر میرفت امیرالمومنین می فرمود *اللهم لا تمت ابني، حتى ..* اون جایگاه رو قمر بنی هاشم برا سیدالشهدا داده ..
▪️لذا مصیبتش برا سیدالشهدا سنگینِ .. مصیبتِ داغِ برادر فقط نیست مصیبتِ داغِ تکیه گاهِ ...
🔹یا کاشف الکرب عن وجه الحسین انظر الینا ..
ما با حاجت اومدیم تو مجلست .. هم مریض سفارش کرده هم امثالِ من مریضی روحی داریم سرطانِ گناه داریم .. نگرانِ عاقبتمون هستیم ..
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ..
به اون امیدی که بچه های سیدالشهدا به تو بستن ما رو از درِ خونت ناامید نکن ..😭
همه رفتن میدان جنگیدند علمدارِ سپاه سیدالشهدا قمر بنی هاشم مونده .. همه رفتن (خیلی این تلخ بود برا قمر بنی هاشم) فرمانده زنده بمونه همه نیروهاش به بدترین شکل ظاهری کشته بشن .. ما گاهی دیدیم یه فرمانده گردان از خاطرات جنگ تعریف میکنه میگه مثلا پنج تا از بچه هام موندن نتونستم برشون گردونم زار میزد ..
غیرت مثلِ غیرت حضرت عباس که پیدا نمشه . یک یک نیروهای لشکرش برن میدان اینطور پرپر بشن ..
▪️دیگه وقتی دید امام حسین سلام الله علیه تنها شده ، چند تا وظیفه سنگین دیگه هم داشت ؛
حفاظتِ از خیام ..
یه وظیفه دیگه ام داشت که بهش میگیم *ابوالقربه ..* پدرِ مشک ..
هر کدوم این بچه ها که از خیمه میومدن بیرون تو نگاهشون توقع بود ازش .. صدای العطش دلِ امام حسین رو می سوزوند ولی عباس رو آب میکرد .. توقع ازش داشتن .. صدای العطش بچه ها اذیتش میکرد ..وقتی دید امام حسین تنها شده .. قربونِ ادبت برم..
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998