eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
278 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه هودآیه۸۶ 🌸بقیت الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین ومااناعلیکم بحفیظ 🌸منظورازبقیت الله دراین آیه سرمایه حلال یاپاداش الهی است،وکلاهرموجودمفیدی که ازطرف خداوندبرای بشرباقی بماند ومایه خیرووسعادت گردد بقیة الله محسوب میشود،لذاامام زمان (عج) بعنوان آخرین پیشواوامام،روشنترین مصداق بقیة الله هستند
♥️ آنچنان جاے گرفتی ٺـوبہ چشم ودل من ڪہ بہ خوبان دوعالم نظـــرےنیست مرا 💛🌱 مهدوی🌹 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
، سلام بر مهربانیِ بی نهایتت ... سلام بر لبخند زیبایت ... سلام بر صبر بزرگت ... سلام بر قلب رئوفت ... سلام بر دعای شبانگاهت ... سلام بر انتظار دیر پایت .... سلام بر تو و بر همه ی فضائلت ...
💠⚜💠 ⛅️ 9⃣قسمت نهم ⬅️ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖ ☀️ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻭ ﻗﺒﻠﻪ ﺁﻣﺎﻝ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺩﻝ‌ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻏﻴﺒﺖ ﺁﻥ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ، ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺨﺶ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ‌ﻫﺎﻱ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺑﺘﺎﺑﺎﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻥ ﻛﺮﻡ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺧﻮﻳﺶ، ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻛﻨﺪ. 🌙ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﻣﻨﻴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﻱ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻏﻤﺨﻮﺍﺭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻭ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻣﺪﺩﺟﻮﻳﺎﻥ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺷﻔﺎﺑﺨﺶ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻢ‌ﻫﺎﻱ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺩﻳﮕﺮ، ﺑﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﻭﺍﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﻱِ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻭ ﺑﻲ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻳﺎﻭﺭ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺳﺮﺩ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻱ، ﺩﻝ‌ﻫﺎﻱ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻣﻲِ ﺍﻣﻴﺪ، ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 🌧ﺍﻭ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ، ﺑﺮ ﻛﻮﻳﺮ ﺗﻔﺘﻴﺪﻩ ﺟﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺑﺎﺭﻳﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻋﺎﻱِ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ، ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺧﺮّﻣﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﻭﺳﺖ، ﺩﺳﺖ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺍﻫﺶﺭﺍﮔﺸﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ این چنین خواسته است: ﺍﻱ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﻧﻮﺭ، ﺍﻱ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻛﺎﺭﻫﺎ، ﺍﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ، ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎﻫﺎ ﮔﺸﺎﻳﺸﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﺍﻩ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺑﺎﺯ ﻛﻦ ﻭ ﺭﺍﻩ [ﻫﺪﺍﻳﺖ] ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻭﺳﻌﺖ ﺑﺨﺶ ﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﺎ ﺑﮕﺸﺎ ﻭ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻦ ﺍﻱ ﻛﺮﻳﻢ. ﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ - ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻏﻴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩ - ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺍﺗﺼﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻟﺬﺕ ﻫﻤﻨﺸﻴﻨﻲ ﻭ ﻫﻤﻨﻮﺍﻳﻲ ﺁﻥ ﻳﺎﺭ ﺑﻲ ﻫﻤﺘﺎ ﺭﺍ ﭼﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ. [1] 📘 [1]ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ، ﺝ 2، ﺑﺎﺏ 43، ﺡ 12، ﺹ 📘برگرفته از کتاب نگین آفرینش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈به یکی از مغازه‌دارهای سرکوچه‌مان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایه‌هایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمی‌گردم. سعی کنید اسم کوچه را به نام من بزنید. البته اینها را بعد از شهادتش شنیدم. خودم هم بار آخر در دلم غوغا بود. در پس آن همه مأموریتی که رفته بود فقط همین یک بار به دلم برات شد که نکند شهید شود، اما برخلاف آنچه در دلم می‌گذشت، برای اولین بار در زبان با او مخالفتی نکردم. شاید نمی‌خواستم با دلخوری و ناراحتی از هم جدا شویم. مرتب با خودم می‌گفتم جلویش را بگیر... نگذار برود، اما هر کاری کردم نتوانستم حرف‌هایی که با خودم می‌زدم را به او بگویم. رفت واﺧﺮﻳﻦ ﺩﻳﺪاﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ..👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷 وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۰۴ *═✧❁﷽❁✧═* گفت: «نه، نمی شود باید از دستم🖐 بگیری.»
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۱۰۵ *═✧❁﷽❁✧═* قرار بود دوستش، که دکتر دارو💊ساز بود، بیاید دنبالمان. آن ها ماشین داشتند. کمی بعد آمدند. سوار ماشین🚙 آن ها شدیم و رفتیم بیرون شهر. ماشین خیلی رفت، تا رسید جلوی در پادگان قهرمان. صمد پیاده شد، رفت توی دژبانی. خانم دکتر👩‍⚕ معصومه را بغل کرده بود. خیلی پی دلش بالا می رفت. چند سالی بود ازدواج💞 کرده بودند، اما بچه دار نمی شدند. دیگر هوا کاملاً تاریک شده بود که اجازه دادند توی پادگان برویم. کمی گشتیم تا زیر چند درخت🌳 تبریزی کهنسال جایی پیدا کردیم و زیراندازها را انداختیم و نشستیم. چند تیر برق آن دور و بر بود که آنجا را روشن کرده بود. پاییز بود و برگ های 🍂خشک و زرد روی زمین ریخته بود. باد می وزید و شاخه های درختان🌲 را تکان می داد. هوا سرد بود. خانم دکتر بچه ها را زیر چادرش گرفت. فلاسک را آوردم و چای ☕️ریختم که یک دفعه برق رفت و همه جا تاریک شد. صمد گفت: «بسم الله. فکر کنم وضعیت قرمز شد.» توی آن تاریکی، چشم👀 چشم را نمی دید. کمی منتظر شدیم؛ اما نه صدای پدافند هوایی می آمد و نه صدای آژیر وضعیت قرمز🙁 صمد چراغ قوه اش🔦 را آورد و روشن کرد و گذاشت وسط زیرانداز. چای ها را برداشتیم که بخوریم. به همین زودی سرد شده بود😕 باد لای درخت ها افتاده بود. زوزه می کشید و برگ های باقیمانده را به اطراف می برد. صدای خش خش برگ هایی🍁، که دور و برمان بودند، آدم را به وحشت😰 می انداخت. آهسته به صمد گفتم: «بلند شو برویم. توی این تاریکی جَک و جانوری نیاید سراغمان👌》 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
⛔️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده 👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید ختمی که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده کلیک کنید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6 Ⓜ️بار ها تجربه شده مشاهده کنید👆