eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
278 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قلم ديگر تاب نوشتن ندارد نميداند از كجا شروع كند به كجا پايان برد اين همه مصيبت يكجا، پى در پى، چگونه می‌شود در چند خط خلاصه شود؟ غربت حسين (علیه السلام) قلب مجروح زينب (سلام الله علیها) بى قرارى رقيه (سلام الله علیها) ناله هاى رباب (سلام الله علیها) ليلاى بى على اكبر (علیه السلام) اين حجم از بلايا را چگونه در سخن تنگم بگنجانم؟ ‌ اى تنها بازمانده كربلا... می‌شود خودت بيايى و حرف به حرف برايمان بگويى؟ كربلاى مصيبت زده دنيا ديگر تاب بى تو دوام آوردن را ندارد... ▪️بحرمة الحسین علیه‌السلام ▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۱۶ *═✧❁﷽❁✧═* بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: «م
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۱۱۷ *═✧❁﷽❁✧═* «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی⁉️» دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک 🎒بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام ✋دادم. خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم😍» به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم😒 اما ته دلم❤️ قند آب می شد. گفت: «ببین چی برایتان خریده ام. خدا کند خوشت بیاید😍» و اشاره کرد به دو تا ساک کنارِ پشتی. رفتم توی آشپزخانه و خودم را با آشپزی مشغول کردم. اما تمام حواسم به او بود. برای بچه ها لباس 👕خریده بود و داشت تنشان می کرد. یک دفعه دیدم 👀بچه ها با لباس های نو آمدند توی آشپزخانه. نگران شدم لباس ها کثیف شود. بغلشان 🤗کردم و آوردمشان توی اتاق. تا مرا دید، گفت: «یک استکان☕️ چای... خجالت🙊 کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.» دستم را گرفت و گفت: «چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود. باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی☺️عید است.»👌 گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.» خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی⁉️» تسلیم🙌 شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🌷🌷🌷🌷🌷 مظلومانه تر از این وصیت شنیده اید؟ 👈« وقتی آن روز فرا رسید که شما از یاد بردید که حوالی شهیدآباد هم رفیقی دارید. هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید. همین. من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می کنم. »👌 شهادت: عملیات بدر ۶۳/۱۲/۲۶ محل دفن:شهیدآباد دزفول هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🖤آخرین وصیت امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام... 🖤 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
▪️هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد ▪️او ماند که در کنار زینب باشد ▪️سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست ▪️تدبیر خدا بود که در تب باشد..  🏴شهادت وارث نهضت عاشورا تسلیت باد.. 🖤 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
▪️شهادت یادگار کربلا ▪️نگین آرامش قلب اهل حرم ▪️حضرت سید الساجدین،امام زین العابدین ▪️بر آقا امام زمان عج و تمام عاشقان اهل بیت تسلیت باد..▪️🌷 🖤 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... 🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! 🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین،الامام العارفین،زین العابدین.. 📕برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🖤 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
⛔️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده 👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید ختمی که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده کلیک کنید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6 Ⓜ️بار ها تجربه شده مشاهده کنید👆
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
⚫️پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد... به رسم هرشب انتظار تا ظهور مولایمان، منتقم شهید کربلا میخوانیم:الهی عظم البلا...⚡️ 🖤 @Emamzamaniam313