eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ _کربلا (۲۰) «عبدالله بن بقطر(یقطر) 🌴عبدالله سفیر امام حسين‏ علیه السلام درواقعه کربلابه سوی کوفه بود.برخی اورابرادر رضاعي امام ‏حسين‏ «ع‏» خوانده اند.سه روز قبل از امام حسين‏ «ع‏» به دنيا آمد.پدرش بقطر (يقطر) خادم پيامبر بود و همسرش ميمونه در خانه علي‏ «ع‏» بود .او از صحابيان ‏شهيد و از فرستادگان امام حسين‏ «ع‏» بود که نامه‏ اي از سوي آن حضرت براي مسلم بن‏ عقيل در کوفه مي‏برد.دستگير شد، ودرهمین راه به شهادت رسید😰 ✍تاريخ‌نگاران گفته‌اند بعد از اين كه امام حسين عليه‌السلام از مكه خارج شد، پاسخ نامه «مسلم بن عقيل» را نوشت و به «عبدالله بن يقطر» داد تا آن را به مسلم برساند. مسلم در نامه خود عنوان كرده بود كه مردم با او بيعت كردند و شرائط براي آمدن امام مناسب است. عبدالله تا قادسيه به تاخت رفت تا «حصين بن تميم» او را در قادسيه دستگير كرد. و او را به سوي «عبيدالله بن زياد» فرستاد. ابن‌زياد از رسالت او پرسيد، ولي «ابن‌يقطر» پاسخ نگفت. ابن‌زياد از سفير امام چنين خواست: «تو بايد به بالاي قصر روي و به دروغگو، فرزند دروغگو لعنت كني. پس از فراز قصر پايين آي، تا من رأي خود را درباره تو اعلان كنم». «عبدالله» برفراز قصر رفت تا اين كه بر مردمي كه در پايين ايستاده بودند، مشرف شد. آن گاه فرمود: «اي مردم! من فرستاده حسين بن فاطمه دختر رسول خدا به سوي شما هستيم تا اين كه او را عليه پسر مرجانه و پسر سميه، آن حرامزاده پسر حرامزاده، ياري و كمك رسانيد.»  ♨️«ابن‌زياد» دستور داد عبدالله را از بالاي قصر به زمين پرتاب كنند. استخوان‌هاي عبدالله شكسته شد. او هنوز رمقي جان در تن داشت كه «عبدالملك بن عمير لخمي» كه قاضي و فقيه كوفه بود، سر رسيد و او را با كارد سر بريد. مردم او را سرزنش كردند. او در پاسخ گفت: «با اين كار خواستم او را راحت كنم».😭   👈پيش از اين گذشت كه وقتي خبر شهادت عبدالله يقطر، مسلم بن عقيل و هاني بن عروه به امام حسين عليه‌السلام رسيد، آن حضرت سخت آزرده‌خاطر شد و نوشته‌اي را در برابر جمع ياران اين گونه قرائت فرمود: «اما بعد، خبر فاجعه‌آميز كشته شدن مسلم بن عقيل، هاني بن عروه و عبدالله بن يقطر، به ما رسيده است. البته شيعيان ما، ما را ذليل و خوار كرده‌اند. پس از شما هر كه قصد بازگشت دارد برگردد كه هيچ منعي بر او نيست و بر گردن او چيزي نيست..  📚در بسیاری از منابع شهادت عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر شبیه به هم گزارش شده ولی با دقت در منابع به دست می‌آید که فرق‌هایی بین جریان نامه رسانی این دو وجود دارد: ✅امام ابتدا عبدالله بن یقطر را با نامه‌ای به کوفه فرستاد و وی از مسیری عازم کوفه شد. امام نامه‌ دیگری نیز به قیس بن مسهر داد اما وی را از مسیر دیگری به کوفه فرستاد. ولی هر دو گرفتار نیروهای ابن زیاد شدند و به شهادت رسیدند. البته نحوه شهادت آنان شبیه به هم بوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می نویسم... 👈هر آنکس که میخوانـد یا میشنود، بداند... شرمنده ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی‌عصر(عج) و نائب بر حقش امام خامنه ای(مدظله) فدا کنم. اگر در حال حاضرتعدادی از برادران در جبهه های سخت، در حال جهادند، دلخوش هستند که جبهه فرهنگی تداوم جبهه سخت است که توسط شما جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه، با حفظ حجابشان، پیشگام این زمینه باشند.👌 "شهیدحمیدسیاهکالی السلام علی الحسین🏴وعلی علی بن الحسین🏴وعلی اولادالحسین🏴وعلی اصحاب الحسین هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷امام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
📌 پیراهنِ عثمان‌مداران 📎 ۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۲۴ *═✧❁﷽❁✧═* مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم☹️ می ر
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۱۲۵ *═✧❁﷽❁✧═* می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک😭 می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم 👶بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر 🌞مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند🚶‍♂ توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم 🤗گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی😍 خودش هم اذان و اقامه را در گوش 👂مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند ✋و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار💪 اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها 🍽را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده😴 بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم👀 به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد😔 مهدی شده بود یک بچه👶 تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد😍خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن☺️ و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران 😢صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام💌 فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین☹️ شینا وقتی حال و روز مرا می دید، غصه 😢می خورد. می گفت: «این همه شیر غم و غصه به این بچه نده. طفل معصوم را مریض می کنی ها👌» دست خودم نبود. دلم 💔آشوب بود. هر لحظه فکر می کردم الان است خبر بدی بیاورند. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
⚫️پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد... به رسم هرشب انتظار تا ظهور مولایمان، منتقم شهید کربلا میخوانیم:الهی عظم البلا...⚡️ 🖤 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🔴 فقط تا امشب مهلت دارید🔴 👈اگه حاجت و گرفتاری داری،اگه خونه نداری،اگه ازدواج نکردی ماشین نداری شغل نداری اینجا میتونی رو کنی 👇👇 🔵 eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
💫🥀💫🥀 مبارکه ی اسراء آیه ۱۲ 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 👈وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَآ آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا . 👌و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم‌، پس نشانه شب را محو [و تیره‌] كردیم و نشانه روز را ظاهر و روشن قرار دادیم تا از پروردگارتان روزی بطلبید و شمار سال‌ها و حساب [اوقات‌] را بدانید، و هر چیزی را به طور كامل توضیح دادیم‌. 🥀💫🥀💫